سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

مقام علمی امام رضا  (ع)
مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام واعتبار بی‌همتای

 امام را در میان ایشان می‌دید می خواست تااین قداست واعتبار را خدشه

 دارسازدوازجمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل

 جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا  بود،

تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را ازنظر علمی شکست

 داده ووجهه علمی امام را زیرسوال ببرند.که شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:
 برای یکی از این مناظرات مأمون فضل‌بن‌سهل را امر کرد که اساتید کلام و

حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز

 اسقف اعظم  نصاری و بزرگ علمای یهود و روسای صابئین ( پیروان حضرت یحیی)

بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به

 حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: دوست دارم که

با پسر عموی من ( مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر

 عمومی امام می باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید . صبح رروز

بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (ع ) فرستاد

 و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند : آیا

می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود. او گفت :

 بلی فدایت شوم. امام فرمودند : وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از

خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین

بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان

بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند

 و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد

انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم .

 سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت مأمون

 ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت : دوست دارم با ایشان مناظره کنید.

 حضرت رضا (علیه السلام)نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان

 مباحثه نمودند. سپس امام فرمود:" اگر کسی درمیان شما مخالف اسلام است

 بدون شرم و خجالت سئوال کند". عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت

سئوالات بسیاری کرد و حضرت تمام سئوالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع

 نمودند. او پس از شنیدن جواب سئوالات خود از امام  شهادتین را بر زبان جاری کرد

 و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند.

 روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن

 به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.
رجاءابن ضحاک که ازطرف مامون مامور حرکت دادن امام ازمدینه به سوی مرو بود

,می گوید: "آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی شد مگر اینکه مردم از هرسو به

 او روی می آوردند و مسائل دینی خود را از امام می پرسیدند.ایشان نیز به آنها

 پاسخ می گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (ع) بیان می فرمود.

هنگامی که ازاین سفربازگشتم نزد مامون رفتم .او ازچگونگی رفتار امام در طول

سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگوکردم .

مامون گفت: آری، ای پسرضحاک !ایشان  بهترین، دانا ترین و

عابدترین مردم روی زمین است.

اخلاق و منش امام:

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه ای بود که

حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم

 در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می کرد و هیچ گاه خود

را از مردم جدا نمی نمود.
هرگز نیازمندی را که می توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی کرد

 در حضور دیگری پایش را دراز نمی فرمود. هرگز ندیدم به کسی از

خدمتکارانش بدگوئی کند.  خنده او قهقه نبود بلکه تبسم می فرمود.

چون سفره غذا به میان می آمد, همه افراد خانه حتی دربان و مهتر

را نیز بر سر سفره خویش می نشاند و آنان همراه با امام غذا می خوردند.

 شبها کم می خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می گذراند. بسیار

 روزه می گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی کرد. کار خیر و انفاق

 پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک, مخفیانه به فقرا کمک می کرد.

یکی دیگر از یاران ایشان می گوید: فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در

 زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود اما هنگامی که

 در مجالس عمومی شرکت می کرد ،  خود را می آراست (لباسهای خوب

 و متعارف می پوشید).

شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد،

 میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت

 و خود این کار را انجام داد و فرمود: ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی گیریم.


یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت:" من از دوستداران

شما و پدران و اجدادتان هستم. ازحج بازگشته ام و خرجی راه را تمام

 کرده ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم

 و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر

 نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده ام. امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت

 واز پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: این دویست دینار را بگیر و

 توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی. آن شخص

 نیز دینار ها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: چرا چنین کردید که شما را

هنگام گرفتن دینار ها نبیند؟ فرمود: تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم.
خادم حضرت می گوید:" روزی خدمتکاران میوه ای می خوردند. آنها میوه را

به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود:

 سبحان الله اگر شما از آن بی نیاز هستید آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید.

زمامداران معاصر:
1
. منصور عباسى (158-136 ق.).
2. مهدى عباسى (169-158 ق.).
3. هادى عباسى (170-169 ق.).
4. هارون الرشید (193-170 ق.).
5. محمد امین (198-193 ق.).
6. مأمون عباسى (218-196 ق.).

پس از نبرد میان امین و مأمون، فرزندان هارون الرشید، براى به دست

 آوردن منصب خلافت و پیروزى نهایىِ مأمون بر امین، در سال 201

 هجرى امام رضا (ع) به اجبار و اکراه مأمون به ولایت‏عهدى وى

 برگزیده شد. مأمون با این که در ظاهر براى امام رضا (ع) احترام

 ویژه‏اى قائل بود و ایشان را بر همگان، از جمله علویان و عباسیان،

 مقدم مى‏داشت، اما در ضمیر خود، به مقام علمى و اجتماعى آن حضرت

 حسد مى‏برد و کینه ایشان را در دل داشت. سرانجام نیز با توطئه‏اى

 پنهان، آن حضرت را به شهادت رساند.



نوشته شده در سه شنبه 93 تیر 10ساعت ساعت 7:47 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

رویدادهاى مهم :

1. زندانى و مسموم شدن امام‏کاظم(ع)، پدر امام‏رضا(ع)،

 به‏دستور هارون‏الرشید.

2. جنگ خونین میان مأمون و امین، فرزندان هارون الرشید،

و نذر مأمون مبنى بر واگذارىِ أمر خلافت به افضل آل ابى‏طالب (ع)

در صورت پیروزى بر امین.

3. پیروزىِ مأمون بر امین و گسترش سیطره مأمون بر آفاق اسلامى

 و قصد ظاهرى او بر وفاى به نذر.

4. درخواست مأمون از امام رضا(ع) براى رفتن از مدینه

به خراسان، درسال 200 هجرى.

5. حرکت امام رضا (ع) از مدینه و گذشتن از شهرهاى بصره،

 بغداد، قم و نیشابور و رسیدن به مرو (مقر حکومت مأمون).

6. استقبال بى‏نظیر مسلمانان شهرهاى بین راه (مانند قم و نیشابور)

 از امام‏رضا(ع) و ظهور کرامات و معجزات فراوان از آن حضرت.

7. استقبال مأمون از امام رضا (ع) و مراعات احترام آن حضرت و

 مقدم داشتن ایشان بر علویان و عباسیان.

8. وادار کردن امام رضا (ع)، توسط مأمون براى پذیرش ولایت‏عهدى.

9. پذیرفتن امام رضا (ع)، ولایت‏عهدىِ مأمون را مشروط بر عدم

 دخالت در امور کشوردارى، در سال 201 هجرى.

10. ضرب سکه به‏نام امام‏رضا(ع) و خواندن خطبه به‏نام آن‏حضرت،

 در منابر و محافل، و بزرگ آوازه نمودن مقام ایشان در شهرهاى

 مختلف اسلامى به‏دستور مأمون.

11. تزویج ام حبیبه، دختر مأمون به امام رضا (ع) و نامزدىِ

ام الفضل براى امام‏محمد تقى (ع)، توسط مأمون عباسى.

12. دستور مأمون به مردم مبنى بر کنار گذاشتن بدعت عباسیان در

 پوشیدن لباس سیاه و تغییر آن به جامه سبز.

13. تشکیل جلسه‏هاى مناظره امام رضا (ع) با رؤساى مذاهب وادیان

 (مسیحیت، یهودیت، صابئین، زرتشتى و...) درباره مسائل کلامى، به دستور مأمون.

14. انتقال مقر خلافت و تشکیلات حکومتىِ مأمون از مرو به

بغداد به خواست امام رضا (ع).

15. خروج امام رضا (ع) به همراه مأمون، فضل بن سهل و تمامىِ

 دست اندر کاران حکومتى از مرو.

16. سوءقصد به فضل بن سهل و کشته شدن او در حمام سرخس، به

 توطئه مأمون، در سال 203 هجرى.

17. نصیحت امام رضا (ع) به مأمون در مراعات شؤونات دینى و مردمى.

18. حسد وکینه تدریجىِ مأمون به امام رضا (ع) و پنهان نگه داشتن آن.

19. مسمومیت و شهادت امام رضا (ع) به دستور پنهانىِ مأمون،

در روز آخر صفر سال 203 هجرى.

20. سوگوارى و غمگین شدن ظاهرىِ مأمون در شهادت امام رضا (ع)

و به خاک‏سپارى آن حضرت در کنار قبر هارون الرشید،

در قریه سناباد، از دهستان نوقان (مشهد کنونى). 


کلمات حکمت‌آمیز امام  رضا (ع)
امام فرمودند : دوست هرکس عقل اوست و دشمن هرکس

جهل و نادانی و حماقت است.
امام فرمودند : علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن

سئوال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این

امرچهار طایفه دارای اجر می‌باشند :
1- سئوال کننده
2- آموزنده
3- شنونده
4- پاسخ دهنده
امام فرمودند : مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است.
امام فرمودند : چیزی نیست که چشمانت آنرا  بنگرد مگر آنکه در

 آن پند و اندرزی است.
امام فرمودند : نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است.

تاریخ و سبب شهادت:

 آخر ماه صفر سال 203 هجرى به وسیله زهرى که

 مأمون عباسى در خراسان به آن‏حضرت خورانید.

حضرت رضا (ع) در هنگام شهادتش، 55 ساله بود.
در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران

 خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد

تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و

 اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد.

مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام ازآن انار تناول کنند.

اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و

مأمون اصرار کرد تا جایی‌که حضرت را تهدید به مرگ نمود

و حضرت به جبر, قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند.

 بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید

و سرانجام پس از مبارزه و تلاش فراوان بر علیه خلافت بی عباس

صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری

درسن 55 سالگی سر انجام به دست مأمون به شهادت رسید و

در قریه سناباد دفن شد و مرقدش زیارتگاه مسلمانان پارسا و

شیعیان جهان گشت. 


منابع:
1-  منتهی الاامال
2- منتهی الاامال
3- سوره مریم آیه 30
4- عیون اخبارالرضا  جلد 1  صفحه 21
5- اعلام الوری  صفحه 314
6-اعلام الوری  صفحه 315
7- اصول کافی جلد 6  صفحه 383
8- مناقب جلد 4  صفحه



نوشته شده در سه شنبه 93 تیر 10ساعت ساعت 7:46 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون.



نوشته شده در سه شنبه 93 تیر 10ساعت ساعت 11:54 صبح توسط مشتعلی| نظر

 

 

خلاصه ای از زندگی امام موسی کاظم     )ع)

               امام هفتم شیعیان
نام :
موسی
لقب :
کاظم
کنیه :
ابوالحسن ،ابوابر اهیم
نام پدر :
جعفر علیه السلام
نام مادر :
حمیده
تاریخ ولادت :
7 ماه صفر
محل ولادت :
مدینه طیبه
مدت امامت :
35 سال
مدت عُمر :
55 سال
تاریخ شهادت :
25 ماه رجب
علت شهادت :
خرمای زهرآلود
نام قاتل :
هارون یحیی برمکی سندی
محل دفن :
کاظمین
تعداد فرزندان :
18 پسر و 19 دختر

 

 

تولد

نام امام هفتم ما ، موسی و لقب آن حضرت کاظم،

     شیعیان و دوستداران به ایشان

لقب « باب الحوائج »  داده اند.

چون هر حاجت شرعی داشته باشی ایشان آن را به حول قوه الهی

برآورده می سازد

 

کنیه آن امام " ابوالحسن " و " ابوابراهیم " است.

تولد امام موسی  کاظم ( ع ) روز یکشنبه هفتم ماه

صفر سال 128هجری در " ابواء " اتفاق افتاد .

 

صفات ظاهری و باطنی و اخلاق آن حضرت

صورتش نورانی و گندمگون و رنگ مویش سیاه و انبوه بود.

حضرت کاظم ( ع ) دارای قامتی معتدل بود      

 

 

بدن شریفش از زیادی عبادت ضعیف شد ،

ولی همچنان روحی قوی و قلبی  تابناک داشت .

    .    . امام کاظم به تصدیق همه مورخان ، به زهد و عبادت بسیار معروف بوده

حضرت کاظم ( ع ) دارای قامتی معتدل بوده  است .

موسی بن جعفر از عبادت و سختکوشی به " عبد صالح " معروف

و در سخاوت و بخشندگی مانند نیاکان بزرگوار خود بود.

حضرت امام موسی بن جعفر ( ع )کیسه های پول ر ا بصورت  

سیصد دیناری و چهارصد دیناری  و دو هزار دیناری در می آور د

 و بین ناتوانان و نیازمندان تقسیم می کرد .

او پنهان و آشکار به آنها کمک می کرد .

برخی از فقرای مدینه او را شناخته بودند اما بعضی 

پس از تبعید حضرت از مدینه به بغداد ، به کرم و

بزرگواریش پی بردند و آن وجود عزیز را شناختند .

از حضرت موسی کاظم روایت شده است که فرمود:

پدرم ( امام صادق (ع ) ) پیوسته مرا به سخاوت داشتن و کرم کردن سفارش می کرد.

امام ( ع ) با آن کرم و بزرگواری و بخشند گی خود لباس خشن بر تن می کرد ،  

و این خود نشان بلندی  روح و صفای باطن و بی اعتنایی آن امام به زرق

 و برقهای  گول زننده دنیا بود .

امام موسی کاظم ( ع ) نسبت به زن و فرزندان و زیردستان 

 

بسیار با عاطفه و مهربان بود . همیشه در اندیشه فقرا و بیچارگان بود ،

امام کاظم ( ع ) به تلاوت قرآن مجید انس زیادی داشت .

قرآن را با صدایی حزین و خوش تلاوت می کرد .

آن چنان که مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد می آمدند و

از روی  شوق و رقت گریه می کردند .

اما بدخواهانی بودند که آن حضرت و اجداد گرامیش را روی در

روی بد می گفتند و سخنانی دور از ادب به زبان می راندند ،

ولی  آن حضرت با بردباری و شکیبایی با آنها روبرو می شد ،

و حتی  گاهی با احسان آنها را به ر اه  می آورد ،و آنان را

 با اد ب واحسان خود  تنبیه می فرمود .و لقب حضر ت که

 (کاظم) بود ، یعنی : نگهدارنده و فروخورنده خشم.

رفتار حکیمانه و صبورانه آن حضرت ( ع ) کم کم 

بر آنان حقانیت خاندان عصمت و اهل بیت ( ع ) را روشن می ساخت ،

از ابوحنیفه نقل شده است که گفت :

او را در کودکی دیدم و از او پرسشهایی کردم چنان پاسخ داد که

 گویی از سرچشمه ولایت سیراب شده است . براستی  امام موسی بن جعفر ( ع )

 فقیهی  دانا و توانا و متکلمی مقتدر و زبردست بود

محمد بن نعمان نیز می گوید :

موسی بن جعفر را دریایی بی پایان دیدم که می جوشید و می خروشید

و بذرهای دانش به هر سو می پراکند.

دوران امامت

امام موسی  کاظم ( ع ) از  حدود 21سالگی بر اثر وصیت پدر    

بزرگوار و امر خداوند متعال به مقام بلند امامت رسید.

مدت امامت آن حضرت سی و پنج سال و اندکی بود .

امام هفتم حضرت موسی بن جعفر ( ع ) مقارن بود          دوران امامت

با سالهای  آخر خلافت منصور عباسی و در دوره خلافت هادی و

سخت ترین دوران که عمر آن حضرت به شمار می رود سیزده سال از

. دوران خلافت هارون بود که خیلی زجر کشید ند. و زندانی شدند

همیشه غل و زنجیر بر تن داشت



نوشته شده در یکشنبه 93 تیر 8ساعت ساعت 6:52 عصر توسط مشتعلی| نظر

 

امام ( ع ) در سنگر تعلیم حقایق و مبارزه
نشر فقه جعفری و اخلاق و تفسیر و کلام که از زمان حضرت صادق ( ع )

 و پیش از آن در زمان امام محمد باقر ( ع ) آغاز و عملی شده بود ،

 در زمان حضرت امام موسی کاظم ( ع ) نیز به پیروی از سیره نیاکان

بزرگوارش همچنان ادامه داشت ،

 تا مردم بیش از پیش به خط مستقیم امامت و حقایق مکتب جعفری آشنا گردند ،

 و این مشعل فروزان را از ورای

 اعصار و قرون به آیندگان برسانند

خلفای عباسی بنا به روش ستمگرانه و زیاده روی در عیش و عشرت ،

همیشه درصدد نابودی بنی  هاشم بودند تا اولاد علی ( ع ) را با داشتن علم و

سیادت از صحنه سیاست و تعلیم و ارشاد کنار زنند ،

اینان برای اجراء این مقصود پلید کارها کردند

از جمله چند تن از شاگردان مکتب جعفری را تشویق نمودند تا

مکتبی در برابر مکتب جعفری  ایجاد کنند و به حمایتشان پرداختند .

بدین طریق مذاهب حنفی ، مالکی ، حنبلی و شافعی هر کدام با راه

و روش خاص فقهی پایه ریزی شد

حکومتهای وقت و بعد از آن - برای دست یابی  به قدرت

از این مذهبها پشتیبانی کرده و اختلاف آنها را بر وفق مراد و مقصود

 خود دانسته اند . در سالهای آخر خلافت منصور دوانیقی که مصادف با

 نخستین سالهای امامت حضرت موسی بن جعفر ع ) بود

 بسیاری از سادات شورشی  که نوعا از عالمان و شجاعان و متقیان و

 حق طلبان اهل بیت پیامبر ( ص ) بودند و با امامان نسبت نزدیک داشتند

شهید شدند . این بزرگان برای دفع ستم و نشر منشور عدالت و

امر به معروف و نهی  از منکر ، به پا می خاستند و سرانجام با

اهداء جان خویش ، به جوهر اصلی تعالیم اسلام جان می دادند ،

 و جانهای خفته را بیدار می کردند .

 طلوعها و غروبها را در آبادیهای اسلامی به رنگ ارغوانی درمی آوردند

 و بر در و دیوار شهرها نقش جاوید می نگاشتند و

 بانگ اذان مؤذنان را بر مأذنه های مساجد اسلام شعله ور می ساختند.

  در مدینه از کارگزاران مهدی عباسی فرزند منصور دوانیقی در عمل ،

 همان رفتار زشت دودمان سیاه بنی امیه را پیش گرفتند ،

 و نسبت به آل علی ( ع ) آنچه توانستند بدرفتاری  کردند .

 داستان دردناک " فخ " در زمان هادی عباسی  پیش آمد .

علت بروز این واقعه این بود که " حسین بن علی بن عابد

« از اولاد حضرت امام حسن ( ع )» که از افتخارات سادات حسنی

 و از بزرگان علمای مدینه و رئیس قوم بود ، به یاری عده ای از سادات

 و شیعیان در برابر بیدادگری  « عبدالعزیز عمری» که مسلط بر مدینه شده بود ،

 قیام کردند و با شجاعت و رشادت خاص در سرزمین فخ عده زیادی از مخالفان

را کشتند ، سرانجام دشمنان دژخیم این سادات شجاع را در تنگنای محاصره قرار

 دادند و به قتل رساندند و عده ای را نیز اسیر کردند . مسعودی می نویسد :

 بدنهایی که در بیابان ماند طعمه درندگان صحرا گردید

     سیاهکاریهای بنی  عباس منحصر به این واقعه نبود .

 این خلفای ستمگر صدها سید را زیر دیوارهای  و میان ستونها گچ گرفتند ،

 و صدها تن را نیز در تاریکی  زندانها حبس کردند و به قتل رساندند .

عجب آنکه این همه جنایتها را زیر پوشش اسلامی و به منظور فروخواباندن

 فتنه انجام می دادند .

 حضرت موسی بن جعفر ( ع ) را هرگز در چنین وضعی و با دیدن و

 شنیدن آن همه مناظر دردناک و ظلمهای  بسیار ، آرامشی نبود .

 امام به روشنی می دید که خلفای  ستمگر در پی تباه کردن و از بین بردن

 اصول اسلامی و انسانی اند . امام کاظم ( ع ) سالها مورد اذیت و

آزار و تعقیب و زجر بود ، و مدتی را  که در تبعید و زندانها و

تک سلولها و سیاهچالهای بغداد در غل و زنجیر - به سر می برد

14 سال نوشته اند



نوشته شده در یکشنبه 93 تیر 8ساعت ساعت 6:52 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

 

هارون از محبوبیت بسیار و معنویت نافذ امام ( ع ) سخت بیمناک بود .

 چنانکه نوشته اند که هارون ، درباره امام موسی بن جعفر ( ع ) می گفت :

«می ترسم فتنه ای بر پا کند که خونها ریخته شود»

و پیداست که این  قیامهای مقدس را که سادات علوی و شیعیان خاص رهبری

 می کردند و گاه خود در متن آن قیامها و اقدامهای شجاعانه بودند از نظر

 دستگاه حاکم غرق در عیش و تنعم بناحق " فتنه " نامیده می شد .

 از سوی دیگر این بیان هارون نشانگر آن است که

 امام ( ع ) لحظه ای از رفع ظلم و واژگون کردن دستگاه جباران غافل نبوده است .

وقتی مهدی عباسی به امام ( ع ) می گوید :

 " آیا مرا از خروج خویش در ایمنی قرار می دهی "

 نشانگر هراسی است که دستگاه ستمگر عباسی از امام ( ع ) و یاران و

 شیعیانش داشته است .

 به راستی نفوذ معنوی امام موسی ( ع ) در دستگاه حاکم به حدی بود

 که کسانی مانند علی بن یقطین صدراعظم ( وزیر ) دولت عباسی ،

 از دوستداران حضرت موسی بن جعفر ( ع ) بودند و

 به دستورات حضرت عمل می کردند .

 سخن چینان دستگاه از علی بن یقطین در نزد

 هارون سخنها گفته و بدگوئیها کرده بودند ، ولی امام

     به وی دستور فرمود با روش ماهرانه و تاکتیک خاص

اغفالگرانه ( تقیه ) که در مواردی

          برای رد گمی حیله های دشمن ضروری و شکلی از مبارزه پنهانی است ،

در دستگاه هارون بماند و به کمک شیعیان و هواخواهان آل علی ( ع ) و

ترویج مذهب و پیشرفت کار اصحاب حق ، همچنان پای فشارد

بی آنکه دشمن خونخوار را از این امر آگاهی حاصل شود 

سرانجام بدگوئی هائی  که اطرافیان از امام کاظم ( ع ) کردند در وجود هارون کارگر افتاد

هارون  در سفری که در سال 179ه . به حج رفت

بیش از پیش به عظمت معنوی امام ( ع )

و احترام خاصی که مردم برای امام موسی الکاظم ( ع ) قائل بودند پی برد

هارون سخت از این جهت ، نگران شد

وقتی به مدینه آمد و قبر منور پیامبر اکرم ( ص ) را زیارت کرد ،

تصمیم بر جلب و دستگیری  امام ( ع ) یعنی فرزند پیامبر گرفت .

هارون صاحب قصرهای افسانه ای در سواحل دجله ، و دارنده امپراطوری

 پهناور اسلامی که به ابر خطاب می کرد : " ببار که هر کجا بباری  در کشور من

 باریده ای و به آفتاب می گفت بتاب که هر کجا بتابی کشور اسلامی و قلمرو

 من است ! " آن چنان از امام ( ع ) هراس داشت که وقتی قرار شد آن

حضرت را از مدینه به بصره آورند ، دستور داد چند کجاوه با کجاوه امام ( ع )

بستند و بعضی را نابهنگام و از راههای دیگر ببرند ، تا مردم ندانند که امام ( ع )

را به کجا و با کدام کسان بردند ، تا یأس بر مردمان چیره شود و بی خبر بمانند .

به نبودن رهبر حقیقی خویش خو گیرند

و سر به شورش و بلوا برندارند

هارون ، امام موسی کاظم ( ع)  را گرفت و کار تبعید

را فریبکارانه و با احتیاطانجام داد

ابتدا دستور داد امام هفتم ( ع ) را با غل و زنجیر به بصره ببرند

و به عیسی بن جعفر بن منصور که حاکم بصره بود ، نوشت اما م ( ع )را

زندانی  کند ،پس از یک سال والی بصره را به قتل امام ( ع ) مأمور کرد .

از انجام دادن این قتل عذر خواست .      عیسی

و لذا امام را به بغداد منتقل کرد و فضل بن ربیع سپرد .

مدتی حضرت کاظم ( ع ) در زندان فضل بود .

در این مدت و در این زندان امام ( ع ) پیوسته به عبادت و راز و

نیاز با خداوند متعال مشغول بود .

هارون ، فضل را مأمور قتل امام ( ع ) کرد ولی فضل هم از این

کار کناره جست . باری  چندین سال امام ( ع ) از این زندان به آن زندان انتقال می یافت .

، در زندانهای تاریک و سیاهچالهای دهشتناک ، امام بزرگوار

با محبوب و معشوق حقیقی خود ( الله ) راز و نیاز می کرد و

خداوند متعال را بر این توفیق عبادت که نصیب وی شده است

سپاسگزاری می نمود .

شهادت اما م (ع)

عاقبت آن امام بزرگوار در سال 183هجری در سن 55سالگی به

هارون مسموم و شهید شد .      دست مردی  ستمکار به نام " سندی  بن شاهک " و به دستور

شگفت آنکه ، هارون با توجه به شخصیت والای موسی بن جعفر ( ع )

پس از درگذشت و شهادت امام نیز اصرار داشت تا مردم این خلاف حقیقت

را بپذیرند که حضرت موسی بن جعفر ( ع ) مسموم نشده بلکه به مرگ طبیعی

از دنیا رفته است ، اما حقیقت هرگز پنهان نمی ماند .

بدن مطهر آن امام بزرگوار را در مقابر قریش - در نزدیکی بغداد  به خاک سپردند .

از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پیدا کرد ،

و مورد توجه خاص واقع گردید ، و شهر " کاظمین " از آن روز بنا شد 

و روی به آبادی گذاشت     .

و از تبعیدگاه زنان و فرزندان حضرت امام موسی بن جعفر ( ع )    

بیشتر آنها از کنیزان بودند که اسیر شده و حضرت موسی کاظم ( ع ) آنها ر ا

می خریدند و آزاد کرده یا عقد می بستند .

نخستین زوجه آن حضرت " تکتم " یا« نجمه » دارای  تقوا و فضیلت بوده و

زنی بسیار عفیفه و بزرگوار و مادر امام هشتم شیعیان حضرت رضا ( ع ) است .

فرزندان حضرت موسی  بن جعفر را 37تن نوشته اند : 19پسر و 18دختر
که ارشد آنها حضرت علی بن موسی  الرضا ( ع ) وصی و امام بعد از آن امام

بزرگوار بوده است . حضرت احمد بن موسی ( شاهچراغ ) که در شیراز مدفون است .

حضرت محمد بن موسی نیز که در شیراز مدفون است .

حضرت حمزه بن موسی که در ری مدفون می باشد .

از دختران آن حضرت ، حضرت فاطمه معصومه در قم مدفون است ،

و قبه و بارگاهی با عظمت دارد . سایر اولاد و سادات موسوی هریک مشعلدار علم و

تقوا در زمان خود بوده اند ، که در گوشه و کنار ایران و کشورهای اسلامی پراکنده شده ،

ا     " و در همانجا مدفون گردیده اند ، روحشان شاد باد     .

صفات و سجایای حضرت موسی بن جعفر ( ع )      
موسی بن جعفر ( ع ) به جرم حقگویی و به جرم ایمان و تقوا و علاقه مردم زندانی شد .

حضرت موسی  بن جعفر را به جرم فضیلت و اینکه از هارون الرشید در همه صفات

و سجایا و فضائل معنوی برتر بود به زندان انداختند .

شیخ مفید درباره آن حضرت می گوید :

او عابدترین و فقیه ترین و بخشنده ترین و بزرگ منش ترین مردم زمان خود بود ،

زیاد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت . این جمله را زیاد تکرار می کرد :

« اللهم انی أسألک الراحة عند الموت و المغفرة بعد الموت و  العفو عند الحساب »

خداوندا راحتی را  در آن زمانی  که مرگ به سراغم آید در خواست می نمایم،

و مرا بعد از مرگم مرا ببخش و بیامرز

و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی عفو را به من ارزانی دار.

مردم مدینه به او لقب " زین المجتهدین " داده بودند .



نوشته شده در یکشنبه 93 تیر 8ساعت ساعت 6:51 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

 

خلاصه ای از زندگی امام جعفر صادق (ع)

امام ششم شیعیان


نام :
جعفر
لقب :
صادق
کنیه :
ابوعبدالله
نام پدر :
محمد علیه السلام
نام مادر :
امّ فروه
تاریخ ولادت :
17 ربیع الاول سال 83 هج
محل ولادت :
مدینه
مدت امامت :
34 سال
مدت عُمر :
65 سال
تاریخ شهادت :
25 شوال المکرم
علت شهادت :
مسمومیت زهر
نام قاتل :
منصور دوانیقی
محل دفن :
بقیع
تعداد فرزندان :
7 پسر و 3 دختر

امام صادق ( ع )     تولد     
در روز 17 ربیع الاول سال 83هجری چشم به جهان گشود .

 پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش "ام فروه " دختر قاسم بن محمد

 بن ابی  بکر می باشد. کنیه آن حضرت : "ابو عبدالله " و لقبش "صادق " است .

 حضرت امام جعفر صادق (ع) تا سن 12سالگی معاصر جد گرامیش حضرت سجاد (ع) بود

 و مسلما تربیت اولیه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش

 جدش خوشه چینی کرده است . پس از رحلت امام چهارم مدت 19سال نیز در خدمت پدر

 بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگی  کرد و با این ترتیب 31سال از دوران عمر خود

 را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر یک از آنان در زمان خویش حجت خدا بودند ،

 و از مبدأ فیض کسب نور می نمودند گذرانید .

 بنابراین صرف نظر از جنبه الهی و افاضات رحمانی که هر امامی آن را دار می باشد ،

 بهره مندی  از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با استعداد ذاتی 

و شم علمی  و ذکاوت بسیار ، به حد کمال علم و ادب رسید و در عصر خود بزرگترین

 قهرمان علم و دانش گردید . پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34سال نیز دوره امامت او

 بود که در این مدت "مکتب جعفری " را پایه ریزی فرمود و

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام رئیس مذهب جعفری ( شیعه)است.

 موجب بازسازی و زنده نگهداشتن شریعت محمدی ( ص ) گردید .

 زندگی پر بار امام جعفر صادق ( ع ) مصادف بود با خلافت پنج نفر

 از بنی  امیه ( هشام بن عبدالملک - ولید بن یزید - یزید بن ولید –

 ابراهیم بن ولید - مروان حمار ) که هر یک به نحوی موجب تألم و تأثر

 و کدورت روح بلند امام معصوم ( ع ) را فراهم می کرده اند ، و دو نفر از

 خلفای عباسی ( سفاح و منصور ) نیز در زمان امام ( ع ) مسند خلافت را

 تصاحب کردند و نشان دادند که در بیداد و ستم بر

 امویان پیشی گرفته اند ، چنانکه امام صادق ( ع)    

     در 10سال آخر عمر شریفش در ناامنی و ناراحتی بیشتری بسر می برد    

اوضاع جامعه در آغاز امامت حضرت


در آغاز امامت حضرت افرادی از شیعیان و حتی بستگان حضرت حاضر به

 قبول امامت ایشان نبودند، لذا حضرت از راههای گوناگونی کوشیدند آنها را به

 قبول راه صحیح وادار سازند و دراین زمینه به اذن خداوند معجزاتی نیز انجام دادند.

 دوران امام جعفر صادق در میان دیگر دورانهای ائمه معصومین علیهم السلام،

دورانی منحصر به فرد بود و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچ

یک از امامان وجود نداشته است و این به دلیل ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس بود.

 این دو سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند که این مبارزه در سال 129 هجری

وارد مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید.

این کشمکش ها و مشکلات سبب شد که توجه بنی امیه و بنی عباس کمتر به

 امامان و فعالیتشان باشد. از این رو این دوران، دوران آرامش نسبی

 امام صادق و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار می رفت.



جنبش فرهنگی در دوران امامت حضرت
عصر آن حضرت همچنین عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب

 گوناگون بود. پس از زمان رسول خدا دیگر چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی

 ترویج گردد، بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حکام اموی باعث تشدید این وضع شده بود.

 لذا خلأ بزرگی در جامعه آنروز که تشنه هرگونه علم و دانش و معرفت بود، به چشم می خورد.

 امام صادق با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و

 فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های

 مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد. شاگردانی چون: هشام بن حکم،

 مفضل بن عمر، محمد بن مسلم ثقفی، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق،

جابر بن حیان و. ... تعداد شاگردان امام را تا چهار هزار نفر نوشته اند. ابوحنیفه رئیس

 یکی از چهار فرقه تسنن مدتی شاگرد ایشان بود و خودش به این موضوع افتخار کرده است.

امام از فرصت های گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام

 استفاده می برد. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقه های

 گوناگون انجام پذیرفت که طی آنها با استدلال های متین و استوار، پوچی عقاید آنها و برتری

 اسلام ثابت می شد. همچنین در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت،

 به صورتی که شاهراههای جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه

داده است. بدین ترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر

 از طریق الهی خود منتشر گشت، به صورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه ها

از امام صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام

 فقه جعفری خوانده می شود.

نباید تصور کرد که امام به کلی خود را از جریانات و امور سیاسی دور نگه داشت،

بلکه همواره از وقتهای مناسب برای ترویج حقانیت خود و بطلان هیأت حاکمه بهره

می برد و بدین منظور نمایندگانی را نیز به مناطق مختلف بلاد اسلامی می فرستاد.
نباید تصور کرد که امام به کلی خود را از جریانات و امور سیاسی دور نگه داشت، بلکه

 همواره از وقتهای مناسب برای ترویج حقانیت خود و بطلان هیأت حاکمه بهره می برد

 و بدین منظور نمایندگانی را نیز به مناطق مختلف بلاد اسلامی می فرستاد. عباسیان

 برای کسب قدرت و محبوبیت در دلهای مردم از وجهه اهل بیت پیامبر استفاده می کردند

 و حتی شعارشان" الرضا فی آل محمد" بود. آنان به دنبال اشخاصی با وجهه مردمی بودند

 که هم از بستگان پیامبر باشند و هم درمیان مردم محبوبیت داشته باشند. لذا بهترین

شخص در نظر عباسیان امام صادق بود. امام صادق پیشنهاد آنان را رد کردند و فرمودند:

نه شما از یاران من هستید نه زمانه، زمانه من است. حتی برخی از بستگان آن حضرت

 نزدیک بود با این پیشنهاد ها فریب بخورند، اما امام با روشنگری

خاص خود به آنان فهماندند که به ظاهر توجه نکنند. امام می دانست که عباسیان نیز هدفی

 جز رسیدن به قدرت ندارند و اگر شعار طرفداری از اهل بیت را مطرح می کنند، صرفا به خاطر

 جلب حمایت توده های شیفته اهل بیت است. امام می دید که سران سیاسی و نظامی

عباسیان در خط مستقیم اسلام و اهل بیت نیستند و لذا حاضر نبود با آنان همکاری کرده و

 به اقداماتشان مشروعیت بخشد. چنانکه در تاریخ می بینیم که چه جنایاتی کردند و چه

خونهایی ریختند تا پایه های عباسیان محکم گردد. از حوادث مهم در زمان امامت حضرت،

 قیام عمویش زید ابن علی است که شکست خورد و با شهادت زید به پایان رسید.



نوشته شده در یکشنبه 93 تیر 8ساعت ساعت 11:20 صبح توسط مشتعلی| نظر

 

عصر امام صادق ( ع )

     
عصر امام صادق ( ع ) یکی از طوفانی ترین ادوار تاریخ اسلام است

 که از یک سو اغتشاشها و انقلابهای پیاپی  گروههای مختلف ، بویژه از طرف

 خونخواهان امام حسین ( ع ) رخ می داد ،

 که انقلاب "ابو سلمه " در کوفه و "ابو مسلم     "

     در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است . و همین انقلاب سرانجام حکومت

 شوم بنی امیه را برانداخت و مردم را از یوغ ستم و بیدادشان رها ساخت . لیکن

 سرانجام بنی عباس با تردستی و توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حکومت و

 خلافت را تصاحب کردند . دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنی امیه به بنی عباس

 طوفانی ترین و پر هرج و مرج ترین دورانی بود که زندگی امام صادق ( ع ) را

 فراگرفته بود . و از دیگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مکتبها و ایده ئولوژیها

 و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود ، که از برخورد ملتهای اسلام با مردم

 کشورهای فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامی با دنیای خارج ، به وجود آمده و در

 مسلمانان نیز شور و هیجانی برای فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود . عصری که

 کوچکترین کم کاری یا عدم بیداری و تحرک پاسدار راستین اسلام ، یعنی  امام ( ع ) ،

 موجب نابودی  دین و پوسیدگی تعلیمات حیات بخش اسلام ، هم از درون و هم از بیرون

 می شد . اینجا بود که امام ( ع ) دشواری فراوان در پیش و مسؤولیت عظیم بر دوش داشت .

 پیشوای ششم در گیر و دار چنین بحرانی می بایست از یک سو به فکر نجات افکار

 توده مسلمان از الحاد و بی دینی و کفر و نیز مانع انحراف اصول و معارف اسلامی

 از مسیر راستین باشد ، و از توجیهات غلط و وارونه دستورات دین به وسیله خلفای

 وقت جلوگیری کند . علاوه بر این ، با نقشه ای  دقیق و ماهرانه ، شیعه را از اضمحلال

 و نابودی  برهاند ، شیعه ای که در خفقان و شکنجه حکومت پیشین ، آخرین رمقها را

 می گذراند ، و آخرین نفرات خویش را قربانی می داد ، و رجال و مردان با ارزش شیعه

یا مخفی  بودند ، و یا در کر و فر و زرق و برق حکومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند ،

 و جرأت ابراز شخصیت نداشتند ، حکومت جدید هم در کشتار و بی عدالتی دست کمی از

 آنها نداشت و وضع به حدی  خفقان آور و ناگوار و خطرناک بود که همگی یاران امام ( ع )

 را در معرض خطر مرگ قرار می داد ، چنانکه زبده هایشان جزو لیست سیاه مرگ بودند .

 "جابر جعفی " یکی  از یاران ویژه امام است که از طرف آن حضرت برای انجام دادن امری

 به سوی کوفه می رفت . در بین راه قاصد تیز پای امام به او رسید و گفت : امام ( ع ) می گوید :

 خودت را به دیوانگی بزن ، همین دستور او را از مرگ نجات داد و حاکم کوفه که فرمان محرمانه

 ترور را از طرف خلیفه داشت از قتلش به خاطر دیوانگی منصرف شد . جابر جعفی که از اصحاب

 سر امام باقر ( ع ) نیز می باشد می گوید : امام باقر ( ع ) هفتاد هزار بیت حدیث به من آموخت که

 به کسی نگفتم و نخواهم گفت ... او روزی به حضرت عرض کرد مطالبی از اسرار به من گفته ای

 که سینه ام تاب تحمل آن را ندارد و محرمی ندارم تا به او بگویم و نزدیک است دیوانه شوم .

 امام فرمود : به کوه و صحرا برو و چاهی بکن و سر در دهانه

چاه بگذار و در خلوت چاه بگو حدثنی  محمد بن علی بکذا وکذا      

یعنی امام باقر ( ع ) به من فلان مطلب را گفت یا روایت کرد ،

آری ، شیعه می رفت که نابود شود ، یعنی اسلام راستین به رنگ خلفا درآید ،

 و به صورت اسلام بنی امیه ای یا بنی عباسی خودنمایی کند . در چنین شرایط دشواری ،

 امام دامن همت به کمر زد و به احیا و بازسازی  معارف اسلامی پرداخت و

 مکتب علمی عظیمی به وجود آورد که محصول و بازده آن ،

همانند هشام ، محمد بن مسلم و ... در رشته های  گوناگون علوم بودند ،

چهار هزار شاگرد متخصص و اینان در سراسر کشور پهناور اسلامی آن روز پخش شدند .

 هر یک از اینان از طرفی  خود ، بازگوکننده منطق امام که همان منطق اسلام است

و پاسدار میراث دینی  و علمی و نگهدارنده تشیع راستین بودند ، و از طرف دیگر

 مدافع و مانع نفوذ افکار ضد اسلامی و ویرانگر در میان مسلمانان نیز بودند .

 تأسیس چنین مکتب فکری  و این سان نوسازی و احیاگری تعلیمات اسلامی ،

 سبب شد که تشیع ) مشهور گردد . لیکن طولی نکشید که بنی عباس پس از تحکیم

 امام صادق ( ع ) به عنوان رئیس مذهب جعفری

پایه های حکومت و نفوذ خود ، همان شیوه ستم و فشار بنی امیه را پیش گرفتند

 و حتی از آنان هم گوی سبقت را ربودند . امام صادق ( ع ) که همواره مبارزی

 نستوه و خستگی ناپذیر و انقلابیی بنیادی در میدان فکر و عمل بوده ، کاری که

 امام حسین ( ع ) به صورت قیام خونین انجام داد ، وی قیام خود را در لباس تدریس

 و تأسیس مکتب و انسان سازی انجام داد و جهادی راستین کرد     .

جنبش علمی

 
اختلافات سیاسی بین امویان و عباسیان و تقسیم شدن اسلام به فرقه های مختلف

 و ظهور عقاید مادی و نفوذ فلسفه یونان در کشورهای اسلامی ، موجب پیدایش

 یک نهضت علمی گردید . نهضتی که پایه های آن بر

 حقایق مسلم استوار بود . چنین نهضتی

      لازم بود ، تا هم حقایق دینی را از میان خرافات و موهومات و احادیث جعلی بیرون کشد

 و هم در برابر زندیقها و مادیها با نیروی منطق و قدرت استدلال مقاومت کند

و آرای سست آنها را محکوم سازد . گفتگوهای علمی و مناظرات آن حضرت

 با افراد دهری و مادی مانند "ابن ابی العوجاء" و

    . به وجود آمدن چنین نهضت علمی در محیط آشفته و تاریک آن

"ابو شاکر دیصانی " و حتی "ابن مقفع " معروف است

     عصر ، کار هر کسی  نبود ، فقط کسی شایسته این مقام بزرگ بود

 که مأموریت الهی داشته باشد و از جانب خداوند پشتیبانی  شود ،

 تا بتواند به نیروی الهام و پاکی نفس و تقوا وجود خود را به مبدأ

غیب ارتباطدهد ، حقایق علمی را از دریای بیکران علم الهی به دست آورد ،

 و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقیقت قرار دهد . تنها وجود گرامی 

 حضرت صادق ( ع ) می توانست چنین مقامی داشته باشد ، تنها امام صادق ( ع )

 بود که با کناره گیری از سیاست و جنجالهای سیاسی از آغاز امامت در نشر

 معارف اسلام و گسترش قوانین و احادیث راستین دین مبین و تبلیغ احکام و

 تعلیم و تربیت مسلمانان کمر همت بر میان بست . زمان امام صادق ( ع ) در

 حقیقت عصر طلایی دانش و ترویج احکام و تربیت شاگردانی بود که هر یک

 مشعل نورانی علم را به گوشه و کنار بردند و در "خودشناسی " و "خداشناسی "

 مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدایت مردم کوشیدند . در همین دوران

 درخشان - در برابر فلسفه یونان - کلام و حکمت اسلامی رشد کرد و فلاسفه و

 حکمای بزرگی در اسلام پرورش یافتند . همزمان با نهضت علمی و پیشرفت

 دانش بوسیله حضرت صادق ( ع ) در مدینه ، منصور خلیفه عباسی که از

 راه کینه و حسد ، به فکر ایجاد مکتب دیگری افتاد که هم بتواند در برابر مکتب

 جعفری  استقلال علمی داشته باشد و هم مردم را سرگرم نماید و از خوشه چینی

 از محضر امام ( ع ) بازدارد .

بغداد تأسیس نمود . منصور در این مدرسه از وجود ابو حنیفه در مسائل

 بدین جهت منصور مدرسه ای در محله "کرخ    



نوشته شده در یکشنبه 93 تیر 8ساعت ساعت 11:20 صبح توسط مشتعلی| نظر بدهید



     فقهی استفاده نمود و کتب علمی و فلسفی را هم دستور داد از هند

 و یونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نیز مالک را - که رئیس فرقه مالکی است

- بر مسند فقه نشاند ، ولی این مکتبها نتوانستند وظیفه ارشاد خود را چنانکه

 باید انجام دهند . امام صادق ( ع ) مسائل فقهی و علمی و کلامی را که پراکنده بود

 ، به صورت منظم درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زیادی

 تربیت فرمود که باعث

 گسترش معارف اسلامی  در جهان گردید     .

     دانش گستری امام ( ع ) در رشته های مختلف فقه ، فلسفه و کلام ، علوم

 طبیعی و     ... آغاز شد . فقه جعفری همان فقه محمدی یا دستورهای دینی است که از سوی خدا

 به پیغمبر بزرگوارش از طریق قرآن و وحی رسیده است . بر خلاف سایر فرقه ها

 که بر مبنای عقیده و رأی و نظر خود مطالبی را کم یا زیاد می کردند ، فقه جعفری

  توضیح و بیان همان اصول و فروعی بود که در مکتب اسلام از آغاز مطرح بوده است .

 ابو حنیفه رئیس فرقه حنفی درباره امام صادق ( ع ) گفت : من فقیه تر از جعفرالصادق

 کسی را ندیده ام و نمی شناسم . فتوای بزرگترین فقیه جهان تسنن شیخ محمد شلتوت

 رئیس دانشگاه الازهر مصر که با کمال صراحت عمل به فقه جعفری را مانند مذاهب

 دیگر اهل سنت جایز دانست - در روزگار ما - خود اعترافی  است بر استواری

 فقه جعفری و حتی برتری آن بر مذاهب دیگر    

    . و اینها نتیجه کار و عمل آن روز امام صادق ( ع ) است . در رشته فلسفه

و حکمت حضرت صادق ( ع ) همیشه با اصحاب و حتی کسانی که از دین و

 اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتی داشته است . نمونه ای از بیانات امام ( ع )

که در اثبات وجود خداوند حکیم است ، به یکی از شاگردان واصحاب خود به نام

 "مفضل بن عمر" فرمود که در کتابی به نام     "

توحید مفضل " هم اکنون در دست است . مناظرات امام صادق ( ع ) با طبیب

هندی که موضوع کتاب "اهلیلجه " است نیز نکات حکمت آموز بسیاری  دارد

 که گوشه ای از دریای بیکران علم امام صادق ( ع ) است . برای شناسایی

 استاد معمولا دو راه داریم ، یکی شناختن آثار و کلمات او ، دوم شناختن شاگردان

 و تربیت شدگان مکتبش . کلمات و آثار و احادیث زیادی از حضرت صادق ( ع )

 نقل شده است که ما حتی  قطره ای از دریا را نمی توانیم به دست دهیم مگر

 "نمی از یمی " . اما شاگردان آن حضرت هم بیش از چهار هزار بوده اند ،

یکی از آنها "جابر بن حیان " است . جابر از مردم خراسان بود . پدرش در

 طوس به داروفروشی مشغول بود که به وسیله طرفداران بنی امیه به قتل رسید .

 جابر بن حیان پس از قتل پدرش به مدینه آمد . ابتدا در نزد امام محمد باقر ( ع )

 و سپس در نزد امام صادق ( ع ) شاگردی کرد . جابر یکی  از افراد عجیب روزگار

 و از نوابغ بزرگ جهان اسلام است . در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شیمی 

تألیفات زیادی دارد ، و در رساله های  خود همه جا نقل می کند که ( جعفر بن محمد )

به من چنین گفت یا تعلیم داد یا حدیث کرد . از اکتشافات او اسید ازتیک ( تیزآب )

وی چند فلز و شبه فلز را در زمان خود کشف کرد . در دوران "رنسانس اروپا" در حدود

    .         300رساله از جابر به زبان آلمانی چاپ و ترجمه شده که در کتابخانه های برلین و

 و تیزاب سلطانی و الکل است پاریس ضبط است

. حضرت صادق ( ع ) بر اثر توطئه های منصور عباسی

 در سال 148هجری مسموم و در قبرستان بقیع در مدینه مدفون شد . عمر شریفش

 در این هنگام 65سال بود . از جهت اینکه عمر بیشتری نصیب ایشان شده است به

 "شیخ الائمه " موسوم است . حضرت امام صادق ( ع     )

هفت پسر و سه دختر داشت . پس از حضرت صادق ( ع )

 مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسی کاظم ( ع ) منتقل گردید .

 دیگر از فرزندان آن حضرت اسمعیل است که بزرگترین فرزند امام بوده

 و پیش از وفات حضرت صادق ( ع ) از دنیا رفته است .

 طایفه اسماعیلیه به امامت وی  قائلند

خلق و خوی حضرت صادق ( ع )       
حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در کلیه صفات نیکو

 و سجایای  اخلاقی سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) دارای

 قلبی روشن به نور الهی و در احسان و انفاق به نیازمندان مانند اجداد

 خود بود . دارای حکمت و علم وسیع و نفوذ کلام و قدرت بیان بود .

 با کمال تواضع و در عین حال با نهایت مناعت طبع کارهای خود را

 شخصا انجام می داد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بیل به دست گرفته ،

 در مزرعه خود کشاورزی  می کرد و می فرمود :

 اگر در این حال پروردگار خود را ملاقات کنم خوشبخت خواهم بود ،

 زیرا با دسترنج خود آذوقه و معیشت خانواده ام را تأمین می نمایم .

 ابن خلکان می نویسد :

 امام صادق ( ع ) یکی از ائمه دوازده گانه مذهب امامیه و از سادات اهل بیت رسالت است .

 از این جهت به وی صادق می گفتند که هر چه می گفت راست و درست بود

 و فضیلت او مشهورتر از آن است که گفته شود . مالک می گوید :

 با حضرت صادق ( ع ) سفری به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسید ،

 امام صادق ( ع ) حالش تغییر کرد ، نزدیک بود از مرکب بیفتد و

 هر چه می خواست لبیک بگوید ،

 صدا در گلویش گیر می کرد . به او گفتم :

 ای پسر پیغمبر ، ناچار باید بگویی لبیک ، در جوابم فرمود :

چگونه جسارت کنم و بگویم لبیک ، می ترسم خداوند در جوابم بگوید،

.      لا لبیک ولا سعدیک    

شهادت حضرت صادق علیه السلام
پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت پیش بینی کرده بود فشار بر

 شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید. امام نیز

از این فشار ها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف

دوران اولیه امامتشان، دوره سختی ها و انزوای دوباره آن حضرت و حرکت تشیع بود.

منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود. سرانجام کار به جایی رسید که

با تمام فشارها، منصور چاره ای ندید که امام صادق را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد

 و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند. آن حضرت در سن 65 سالگی

 در سال 148 هجری بیست و پنجم ماه شوال  به شهادت رسید و در

 قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جد خودش مدفون گردید.

در زمینه فضایل و مکارم اخلاقی حضرت صادق روایات و وقایع بسیار زیادی نقل

شده است. آن حضرت با رفتار کریمانه و خلق و خوی الهی خود بسیاری از افراد

 را به راه صحیح هدایت فرمود، به گونه ای که پیروان دیگر مکاتب

و ادیان نیز زبان به مدح آن حضرت گشوده اند.

کتاب: سیره معصومان، ج 5، ص 13     -14 معصوم      و تبیان



نوشته شده در یکشنبه 93 تیر 8ساعت ساعت 11:19 صبح توسط مشتعلی| نظر

سوره بقره، آیات 185-183

یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون.

     (183) ایاما معدودات فمن کان منکم مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر و

     على الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین فمن تطوع خیرا فهو خیر له و ان تصوموا

     خیر لکم ان کنتم تعلمون. (184) شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هدى للناس

و بینات من الهدى و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضا او

على سفر فعدة من ایام اخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکملوا العدة

و لتکبروا الله على ما هدیکم و لعلکم تشکرون. (185)

« ترجمه آیات »

اى کسانى که ایمان آورده‏اید روزه بر شما واجب شده همانطور که بر اقوام

     قبل از شما واجب شده بود شاید با تقوا شوید . (183)

و این روزهائى چند است پس هر کس از شما مریض و یا مسافر باشد باید

     ایامى دیگر بجاى آن بگیرید و اما کسانى که به هیچ وجه نمى‏توانند روزه بگیرند

    عوض روزه براى هر روز یک مسکین طعام دهند و اگر کسى عمل خیرى را

 داوطلبانه انجام دهد برایش بهتر است و اینکه روزه بگیرید برایتان خیر است

 اگر بناى عمل کردن دارید . (184)

و آن ایام کوتاه ماه رمضان است که قرآن در آن نازل شده تا هدایت مردم و بیاناتى

 از هدایت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر کس این ماه را درک کرد باید

روزه‏اش بگیرد و هر کس مریض و یا مسافر باشد بجاى آن چند روزى از ماههاى

 دیگر بگیرد خدا براى شما آسانى و سهولت را خواسته و دشوارى نخواسته و منظور

 اینست که عده سى روزه ماه را تکمیل کرده باشید و خدا را در برابر اینکه هدایتتان

 کرد تکبیر گفته و شاید شکرگزارى کرده باشید . (185)

برداشت از سبکبالان با تشکر



نوشته شده در شنبه 93 تیر 7ساعت ساعت 1:34 عصر توسط مشتعلی| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin