سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

با اینکه انتظار می رفت پیامبر خدا در اولین و آخرین سفر حج خود مدتی در مکه بمانند،

 ولی بلافاصلهپس از اتمام حج حضرت به منادی خود بلال دستور دادند

 تا به مردم اعلان کند: فردا کسیجز معلولان نباید باقی بماند، و همه باید حرکت کنند

  تا در وقت معین در غدیر خم حاضر باشند.غدیر کمی قبل از جحفه که محل افتراق

 اهل مدینه و اهل مصر و اهل عراق و اهل نجد بود به امر

 خاص الهی انتخاب شد. در این مکان، آبگیر و درختان کهنسالی وجود داشت.

هم اکنون نیز، غدیر محل شناخته شده ای در دویست و بیست کیلومتری مکه

 و به فاصله دو میل قبل از جحفه به طرف مکه قرار دارد، و مسجد غدیر و محل نصب

امیرالمؤمنین علیه السلام محل عبادت و زیارت زائران است.

برای مردم بسیار جالب توجه بود که پیامبرشان - بعد از ده سال دوری از مکه

– بدون آنکه مدتی اقامت کنند

تا مسلمانان به دیدارشان بیایند و مسایل خود را مطرح کنند،

بعد از اتمام مراسم حج فوراً از مکه خارج شدند

 و مردم را نیز به خروج از مکه و حضور در غدیر امر نمودند.

صبح آن روز که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم از مکه حرکت کردند،

سیل جمعیت که بیش از صد و بیست هزار نفر

(و به قولی صد و چهل هزار، و به قول دیگر صد و هشتاد هزار نفر) تخمین زده می شدند

 به همراه حضرت حرکت کردند.

حتی عده ای حدود دوازده هزار نفر از اهل یمن که مسیرشان

به سمت شمال نبود همراه حضرت تا غدیر آمدند.



نوشته شده در سه شنبه 92 مهر 30ساعت ساعت 4:34 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

همینکه به منطقه کراع الغمیم - که غدیرخم در آن واقع شده –

رسیدند، حضرت مسیر حرکت خود

 را به طرف راست جاده و به سمت غدیر تغییر دادند و فرمودند:

أَیُّهَا النَّاسُ أَجِیبُوا دَاعِیَ اللَّهِ أَنَا رَسُولُ اللَّه

ای مردم، دعوت کننده خدا را اجابت کنید که من پیام آور خدایم.

و این کنایه از آن بود که هنگام ابلاغ پیام مهمی فرا رسیده است.

سپس فرمان دادند تا منادی ندا کند: «همه مردم متوقف شوند و آنانکه پیش رفته اند

 بازگردند و آنانکه پشت سر هستندتوقف کنند» تا آهسته آهسته همه جمعیت

  در محل از پیش تعیین شده جمع گردند.و نیز دستور دادند: کسی زیر درختان

 کهنسالی که در آنجا بود نرود و آن موضع خالی بماند.

پس از این دستور همه مرکبها متوقف شدند، و کسانی که پیشتر رفته بودند بازگشتند

 و همه مردم در منطقه غدیر پیاده شدند

و هر یک برای خود جایی پیدا کردند، و کم کم آرام گرفتند.

شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغی زمین سوزنده و به حدی ناراحت کننده بود

 که مردم و حتی خود حضرت گوشه ای از لباس خود را به سرانداخته و گوشه ای از آن را

 زیرپای خود قرار داده بودند، و عده ای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند.

از سوی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم سلمان و ابوذر و مقداد را فراخواندند و به

آنان دستور دادند تا به محلدرختان کهنسال بروند و آنجا را آماده کنند. آنها خارهای

زیر درختان را کندند  و سنگهای ناهموار را جمع کردند و زیر

درختان را جارو کردند و آب پاشیدند. در فاصله بین دو درخت روی شاخه ها پارچه ای

 انداختند تا سایبانی از آفتاب باشد، و آن محل برای برنامه سه روزه ای که حضرت

 در نظر داشتند کاملاً مساعد شود.سپس در زیر سایبان، سنگها را روی هم چیدند

 و از رواندازهایشتران و سایر مرکبها هم کمک گرفتند و منبری به بلندیقامت حضرت

 ساختند  و روی آن پارچه ای انداختند، و آنرا طوری بر پا کردند که نسبت

به دو طرف جمعیت در وسط قرار بگیرد و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هنگام

 سخنرانی مشرف بر مردم باشد تا صدای حضرت

 به همه برسد و همه او را ببینند.

البته ربیعه بن امیه بن خلف کلام حضرت را برای مردم تکرار می کرد تا افرادی که

 دورتر قرار داشتند مطالب را بهتر بشنوند.



نوشته شده در سه شنبه 92 مهر 30ساعت ساعت 4:34 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

در اثناء خطبه، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دو اقدام عملی

بر فراز منبر انجام دادندکه بسیار جالب توجه بود:

1- علی بن ابی طالب علیه السلام بر فراز دست پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم

پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پس از مقدمه چینی و ذکر مقام خلافت

و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام،

 برای آنکه تا آخر روزگار راه هرگونه شک و شبهه بسته باشد و هر تلاشی

 در این راه در نطفه خنثی شود، ابتدا مطلب را به طور لسانی اشاره کردند،

 و سپس به صورت عملی برای مردم بیان کردند. بدین ترتیب که ابتدا فرمودند:

باطن قرآن و تفسیر آنرا برای شما بیان نمی کند مگر این کسی که من دست

او را می گیرم و او را بلند می کنم

و بازویش را گرفته او را بالا می برم. 

بعد از آن، حضرت گفته خود را عملی کردند، و بازوی علی بن ابی طالب علیه السلام

را گرفتند. در این هنگام امیرالمؤمنین علیه السلام دست خود را به سمت صورت

 حضرت باز کردندتا آنکه دستهای هر دویشان به سوی آسمان قرار گرفت.

  سپس پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم

 امیرالمومنین علیه السلام را از جا بلند کردند

 تا حدی که پاهای آن حضرت محاذی زانوهای پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم

 قرار گرفت و مردم سفیدی زیر بغل آن دو را دیدند،

که تا آن روز دیده نشده بود. در این حال فرمودند:

هر کس من مولی و صاحب اختیار اویم این علی مولی

 و صاحب اختیار اوست.

2- بیعت با قلبها و زبانها

اقدام دیگر حضرت آن بود که چون بیعت گرفتن از فرد فرد آن جمعیت انبوه،

 ار طرفی غیر ممکن بود و از سوی دیگر امکان داشت افراد به بهانه های مختلف

 از بیعت شانه خالی کنندو حضور نیابند، و در نتیجه نتوان التزام عملی

  و گواهی قانونی از آنان گرفت، لذا حضرت در اواخر

  سخنانشان فرمودند: ای مردم، چون با یک کف دست و با این وقت کم و با این

 سیل جمعیت، امکان بیعت برای همه وجود ندارد، پس شما همگی این سخنی

 را که من می گویم تکرار کنید

 و بگویید:ما فرمان تو را که از جانب خداوند درباره علی بن ابی طالب

 و امامان،از فرزندانش به ما رساندی اطاعت می کنیم

و به آن راضی هستیم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر این مدعا بیعت

می کنیم ... عهد و پیمان در این باره برای ایشان از ما، از قلبها و جانها

 و زبانها و ضمایر و دستمان گرفته شد. هر کس به دستش توانست وگرنه با زبانش

 بدان اقرار کرده است.پیداست که حضرت، عین کلامی را که می بایست مردم تکرار کنند

 به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص کردندتا هر کس به شکل خاصی برای

 خود اقرار نکند، بلکه همه  به آنچه حضرت  از آنان می خواهد التزام دهند

 و بر سر آن بیعت نمایند.وقتی کلام پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پایان یافت

 همه مردم سخن او را تکرار کردند

 و بدینوسیله بیعت عمومی گرفته شد.



نوشته شده در سه شنبه 92 مهر 30ساعت ساعت 4:33 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

 

انتظار مردم به پایان رسید. ابتدا منادی حضرت ندای نماز جماعت داد،

 و سپس نماز ظهر را به جماعت خواندند.

بعد از آن مردم ناظر بودند که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم بر فراز آن منبر ایستادند

 و امیرالمؤمنین علیه السلام را فراخواندند و به ایشان دستور دادند

 بالای منبر بیایند و در سمت راستشان بایستند. قبل از شروع

 خطبه، امیرالمومنین علیه السلام یک پله پایین تر بر فراز منبر در طرف راست

حضرت ایستاده بودند.سپس آن حضرت نگاهی به راست و چپ جمعت نمودند

 و منتظر شدند تا مردم کاملاً جمع شوند.

 پس از آماده شدن مردم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم سخنرانی

 تاریخی و آخرین خطابه رسمی خود را برای جهانیان آغاز کردند.



نوشته شده در سه شنبه 92 مهر 30ساعت ساعت 4:33 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

پس از پایان خطبه، مردم به سوی پیامبر و امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما و آلهما

 هجوم آورند، و با ایشان به عنوان بیعت دست می دادند، و هم به پیامبر و هم به

  امیرالمؤمنین علیهما السلام تبریک و تهنیت می گفتند،

 و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هم می فرمودند:

 اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى جَمِیعِ الْعَالَمِین‏.

عبارت تاریخ چنین است: پس از اتمام خطبه، صدای مردم بلند شد که: آری، شنیدیم

 و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم. بعد به

 سوی پیامبر و امیرالمومنین صلوات الله علیهما و آلهما

 ازدحام کردند و برای بیعت سبقت می گرفتند و با ایشان دست بیعت می دادند.

برای آنکه رسمیت مسئله محکم تر شود، وآن جمعیت انبوه بتوانند مراسم بیعت را به

 طور منظم و برنامه ریزی شده ای انجام دهند، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دستور دادند

  تا دو خیمه برپا شود. یکی را مخصوص خودشان قرار دادند

 تا در آن جلوس نمایند، و امر کردند تا مردم جمع شوند.

پس از آن مردم دسته دسته در خیمه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم حضور می یافتند

 و با آن حضرت بیعت نموده و به او تبریک و تهنیت می گفتند. سپس در خیمه مخصوص

 امیرالمومنین علیه السلام حاضر می شدند و به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبرشان

 با او بیعت می کردند و به عنوان امیرالمومنین بر او سلام می کردند،

 و این مقام والا را به آن حضرت تبریک و تهنیت می گفتند.

نکته قابل توجهی که در هیچیک از پیروزی های پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم –

 چه در جنگها و چه سایر مناسبتها و حتی فتح مکه – سراغ نداریم، این است

که حضرت در روز غدیر مکرر می فرمود:

به من تبریک بگویید، به من تهنیت بگویید، زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را

به امامت اختصاص داده است .و این نشانه فتح بزرگ و در هم شکستن کامل

 سنگرهای کفر و نفاق است.برنامه بیعت و تهنیت تا سه روز ادامه داشت،

 و این مدت را حضرت در غدیر اقامت داشتند.

بسیار بجاست که در این مقطع به قطعه جالبی از تاریخ این بیعت اشاره کنیم:

اولین کسانی که در غدیر با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت نمودند و خود را از

 دیگران جلو انداختندهمانهایی بودند که زودتر از همه آنرا شکستند و پیش از همه

 پیمان خود را زیر پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر،

 که بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم یکی پس ازدیگری رو در روی

  امیرالمؤمنین علیه السلام ایستادند.جالبتر اینکه

 عمر بعد از بیعت این کلمات را بر زبان می راند:

افتخار برایت باد، گوارایت باد ای پسر ابی طالب، خوشا به حالت ای ابا الحسن،

اکنون تو مولای من و مولای هر مرد و زن مومنی شده ای!

نکته دیگری که بار دیگر چهره دو رویان را روشن ساخت این بود که پس از امر

پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم همه مردم بدون چون و چرا با امیرالمؤمنین  علیه السلام

بیعت می کردند، ولی ابوبکر و عمر با آنکه پیش از همه خود را برای بیعت به میان انداخته بودند

 قبل از بیعت به صورت اعتراض گفتند: آیا این امر از طرف خداوند است یا از طرف رسولش

(یعنی: از جانب خود می گویی)؟ حضرت فرمودند: از طرف خدا و رسولش است، و نیز

فرمودند: آری حق است از طرف خدا و رسولش که علی امیرالمؤمنین است.

(برداشت از غدیر ،با تشکر)



نوشته شده در سه شنبه 92 مهر 30ساعت ساعت 4:31 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

 


 

حضرت محمّد (ص) :

         مَن کُنتُ مولاه

    فَهذا عَلِّیٌ مولاه

 



نوشته شده در سه شنبه 92 مهر 30ساعت ساعت 11:31 صبح توسط مشتعلی| نظر بدهید

جوانخدان گوجالغا ، گوژ ساخلا

(یعنی از جوانی به ایام پیری قوت و قدرت خود را نگه دار

و همه اش را تمام نکن)

 

پولی زماندان  (پولّلوخدان )پولسوزلوغا ، پول ساخلا

(از زمانی که دارای ثروت هستی برای زمان بی پولی

پول نگه دار  و همه ی سرمایه خود را به باد نده)

 

ساواش ماخدان باریش ماغا ، یول ساخلا

(زمانی که با کسی  حرفت می شه و دعوا می کنی

همه  پلهای پشت سرت را خراب نکن )



نوشته شده در دوشنبه 92 مهر 29ساعت ساعت 7:29 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

تکثیر خوبی ها و خشکاندن مرداب بدیها با امر به معروف و نهی از منکر شدنی است.



نوشته شده در شنبه 92 مهر 27ساعت ساعت 5:47 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

 

حدیث (1) قال على علیه السلام :

وَماأعمالُ البِرِّ کُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّه‏ِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛

همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطره‏اى است در دریاى عمیق.

نهج البلاغه، حکمت 374

حدیث (2) امام على علیه السلام :

إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهىَ عَنِ المُنکَرِ لا یُقَرِّبانِ مِن أَجَلٍ وَلا یَنقُصانِ مِن رِزقٍ ، لکِن یُضاعِفانِ الثَّوابَ وَیُعظِمانِ الجرَ وَأفضَلُ مِنهُما کَلِمَـةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائِرٍ؛

امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک مى‏کنند و نه از روزى کم مى‏نمایند، بلکه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ مى‏سازند و برتر از امر به معروف و نهى از منکر سخن عادلانه‏اى است نزد حاکمى ستمگر.

غررالحکم، ج2، ص611، ح3648

حدیث (3) قال رسول الله صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله :

إذا لَم یَأمُروا بِمَعروفٍ وَلَم یَنهَوا عَن مُنکَرٍ وَلَم یَتَّبِعوا الأخیارَ مِن أهلِ بَیتى ، سَلَّطَ اللّه‏ُ عَلَیهِم شِرارَهُم ، فَیَدعوا عِندَ ذلِکَ خِیارُهُم فَلا تُستَجابُ لَهُم؛

هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروى ننمایند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نیکانشان دعا کنند امّا دعایشان مستجاب نشود .

امالى صدوق، ص‏254

حدیث (4) قال رسول الله صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله :

لا یَأمُرُ بِالمَعروفِ وَلا یَنهى عَنِ المُنکَرِ إلاّ مَن کانَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : رَفیقٌ بِما یَأمُرُ بِهِ رَفیقٌ فیما یَنهى عَنهُ ، عَدلٌ فیما یَأمُرُ بِهِ عَدلٌ فیما یَنهى عَنهُ، عالِمٌ بِما یَأمُرُ بِهِ عالِمٌ بِما یَنهى عَنهُ؛

امر به معروف و نهى از منکر نکند مگر کسى که سه خصلت در او باشد: در امر و نهى خود مدارا کند، در امر و نهى خود میانه‏روى نماید و به آنچه امر و نهى مى‏کند، دانا باشد .

بحارالأنوار، ج100، ص87، ح64

حدیث (5) قال على علیه السلام :

مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَمَن نَهى عَنِ المُنکَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ وَأَمِنَ کَیدَهُ؛

هر کس امر به معروف کند به مؤمن نیرو مى‏بخشد و هر کس نهى از منکر نماید بینى منافق را به خاک مالیده و از مکر او در امان مى‏ماند.

کافى،ج2، ص50، ح1

حدیث (6) قال رسول الله صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله :

لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوى فَإذا لَم یَفعَلوا ذلِکَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَکاتُ، وَسُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ وَلَم یَکُن لَهُم ناصِرٌ فِى الأرضِ وَلا فِى السَّماءِ؛

تا زمانى که مردم امر به معروف و نهى از منکر نمایند و در کارهاى نیک و تقوا به یارى یکدیگر بشتابند در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نکنند، برکت‏ها از آنان گرفته شود و گروهى بر گروه دیگر سلطه پیدا کنند و نه در زمین یاورى دارند و نه در آسمان.

تهذیب الاحکام، ج6، ص181، ح22

حدیث (7) قال الباقر علیه السلام :

أوحَى اللّه‏ُ تَعالى إلى شُعَیبٍ النَّبِىِّ إِنّى مُعَذِّبٌ مِن قَومِکَ مِائَةَ أَلفٍ: أَربَعینَ أَلفا مِن شِرارِهِم وَسِتّینَ أَلفا مِن خیارِهِم فَقالَ: یارَبِّ هؤُلاءِ الشرارُ فَما بالُ الخیارِ؟! فَأَوحَى اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیهِ: داهَنُوا أَهلَ المَعاصى فَلَم یَغضِبُوا لِغَضَبى؛

خداى تعالى به شعیب پیامبر وحى فرمود که: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد: چهل هزار نفر بدکار را، شصت هزار نفر از نیکانشان را. شعیب عرض کرد: پروردگارا! بدکاران سزاوارند اما نیکان چرا؟ خداى عزوجل به او وحى فرمود که: آنان با گنهکاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نیامدند.

کافى، ج5، ص56، ح1

حدیث (8) قال رسول الله صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله :

مَن رَأى مِنکُم مُنکَرا فَلیُغَیِّرهُ بِیَدِهِ ، فَإن لَم یَستَطِع فَبِلِسانِهِ ، فَإن لَم یَستَطِع فَبِقَلبِهِ وَذلِکَ أضعَفُ الإیمانِ؛

هر کس از شما منکرى ببیند باید با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست با قلبش آن را تغییر دهد، که پائین‏ترین درجه ایمان همین (تغییر قلبى) است.

نهج الفصاحه، ح‏3010
 

حدیث (9) قال الباقر علیه السلام :

إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ سَبیلُ الأنبیاءِ ، وَمِنهاجُ الصُّلَحاءِ ، فَریضَةٌ عَظیمَةٌ بِها تُقامُ الفَرائضُ ، وتَأمَنُ المَذاهِبُ ، وتَحِلُّ المَکاسِبُ ، وتُرَدُّ المَظالِمُ ، وَتَعمُرُ الأرضُ ، وَیُنصَفُ مِنَ الأعداءِ ، وَیَستَقیمُ الأمرُ؛

امر بمعروف و نهى از منکر راه و روش پیامبران و شیوه صالحان است و فریضه بزرگى است که دیگر فرایض به واسطه آن بر پا مى‏شود، راه‏ها امن مى‏گردد و درآمدها حلال مى‏شود و حقوق پایمال شده به صاحبانش برمى‏گردد، زمین آباد مى‏شود و (بدون ظلم) حق از دشمنان گرفته مى‏شود و کارها سامان مى‏پذیرد.

کافى، ج5، ص56، ح1

حدیث (10) قال رسول الله صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله :

مَن أَمَرَ بِالمَعرُوفِ وَنَهى عَنِ المُنکَرِ فَهُوَ خَلیفَةُ اللّه‏ِ فِى الرضِ وَخَلیفَةُ رَسُولِهِ؛

هر کس امر بمعروف و نهى از منکر نماید، جانشین خدا در زمین و جانشین رسول اوست.

مستدرک ‏الوسایل، ج12، ص179، ح13817

حدیث (11) امام على علیه السلام :

وَماأعمالُ البِرِّ کُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّه‏ِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛

همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطره‏اى است در دریاى عمیق.

نهج البلاغه، حکمت 374

حدیث (12) پیامبر اکرم (ص) :

نَصرُ الْمَظلُومِ وَالْأمرُ بِالْمَعرُوفِ وَالنَّهیُ عَنِ الْمُنکَرِ جِهادٌ؛

یارى رساندن به ستمدیده و امر به معروف و نهى از منکر جهاد در راه خداست.

جامع الأحادیث قمى، ص 125

حدیث (13) امام علی (ع):

مَن تَرَکَ إنکارَ الْمُنکَرٍ بِقَلبِهِ ویَدِهِ ولِسانِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ بَینَ الْأحیاءِ؛


کسى که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مرده‏اى است میان زندگان.

تهذیب الأحکام، ج 6، ص 181

حدیث (14) پیامبر اکرم (ص) :

مَن أمَرَ بِمَعروفٍ فَلیَکُن أمرُهُ بِذلِکَ بِمَعروفٍ.

کسی که امر به معروف می کند باید این کار را به روش خوبی انجام دهد.

کنزالعمل ج552



نوشته شده در پنج شنبه 92 مهر 25ساعت ساعت 12:19 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

 غیبت کننده کار فرد عاجز است .

غیبت کننده به این می ماند که گوشت مرده برادر خود را می خورد.

گناه غیبت از  زنا کردن بیشتر است.

غیبت از گناهان کبیره است.



نوشته شده در دوشنبه 92 مهر 22ساعت ساعت 8:4 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin