سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

خلاصه ای از زندگی امام باقر(ع)

امام پنجم شیعیان


نام : محمد (ع)

 نام پدر : علی ( امام سجاد) ع

نام مادر : فاطمه بنت الحسن
لقب :
باقرالعلوم
کنیه :
ابوجعفر

تاریخ ولادت : غره رجب یا 3 ماه

صفر57 هج . ق
محل ولادت :
مدینه طیبه
مدت امامت :
19 سال
مدت عُمر :
57 سال
تاریخ شهادت :
7 ذی الحجه سال114
علت شهادت :
به تحریک هشام
نام قاتل :
ابراهیم بن ولید زهرداد
محل دفن :
بقیع
تعداد فرزندان :
5 پسر و 2 دختر



نوشته شده در دوشنبه 93 تیر 2ساعت ساعت 1:37 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

 

 از تولد تا شهادت

امام محمد باقر (ع) در روز جمعه یا     دوشنبه یا سه شنبه غره ماه رجب یا

سوم ماه صفر سال 57 هجرى یا به روایتى دیگر سال     56 هجرى، در مدینه

 به دنیا آمد و در روز دوشنبه هفتم ذى حجه یا ربیع الاول و یا     ربیع الاخر

 سال 114 هجرى، در همان شهر بدرود حیات گفت.

بنابراین، آن حضرت 57 سال در     این جهان زیست.

 از این مدت چهار سال با جدش امام حسین (ع)

در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سید الشهداء

کودکی بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک می شد

و پس از وى 35 سال با     پدرش

 زندگى کرد و هیجده سال بقیه عمرش را به تنهایى به سر برد.

 بنابر روایتى که در     کافى از قول امام صادق (ع) نقل شده است،

وى 19 سال و دو ماه بیش از پدرش زیسته است     و

 در همین دوران،ا مامت‏شیعیان را عهده‏دار بوده است.

در دوره امامت امام محمد باقر ( ع ) و فرزندش امام جعفر صادق ( ع )

 مسائلی مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن

مشاجرات سیاسی و ظهور سرداران و مدعیانی مانند ابوسلمه خلال و

 ابومسلم خراسانی و دیگران مطرح است ، ترجمه کتابهای فلسفی و

 مجادلات کلامی در این دوره پیش می آید ، و عده ای از مشایخ

صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا می شوند .

 قاضیها و متکلمانی به دلخواه مقامات رسمی و صاحب قدرتان پدید

می آیند و فقه و قضاء و عقاید و کلام و اخلاق را،     بر طبق مصالح

 مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر می نماید ، و تعلیمات قرآنی

 به ویژه مسأله امامت و ولایت را ، که پس از واقعه عاشورا و

 حماسه کربلا ، افکار بسیاری از حق طلبان را به حقانیت آل علی ( ع )

 متوجه کرده بود ، و پرده از چهره زشت ستمکاران اموی و دین به

دنیا فروشان برگرفته بود ، به انحراف می کشاندند و احادیث نبوی را

 در بوته فراموشی قرار می دادند . برخی نیز احادیثی به نفع دستگاه

 حاکم جعل کرده و یا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران

 غاصب خلافت دگرگون می نمودند     .
اینها عواملی بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در

 برابر آنها بایستند . بدین جهت امام محمد باقر ( ع ) و پس از وی

 امام جعفر صادق ( ع ) از موقعیت مساعد روزگار سیاسی ،

 برای نشر تعلیمات اصیل اسلامی و معارف حقه بهره جستند ،

 و دانشگاه تشیع و علوم اسلامی را پایه ریزی نمودند

 امام باقر (ع) در مدت     امامت‏خود چند صباحى از خلافت ولید بن عبد الملک و

 نیز خلافت‏سلیمان بن عبد الملک و     عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملک را

 درک کرد و سرانجام در روزگار خلافت هشام     بن عبد الملک وفات یافت.

 در کتاب اعلام الورى نیز همین قول آمده که با آنچه بعدا     خواهیم گفت،

صحیح مى‏نماید. ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است    :

آن حضرت در سال 114 هجرى، در سن 57     سالگى زندگى را به درود گفته

که از این مدت سه یا چهار سال را در جوار جد بزرگوارش     امام حسین (ع) و

 34 سال و ده ماه یا 39 سال با پدرش و 19 یا مطابق قول دیگر 18 سال پس از

 پدرش زیسته است که همین مدت دوره امامت آن حضرت محسوب مى‏شود.

 امام باقر (ع) در طول سالهایى که امامت‏شیعیان را عهده‏دار بود، دوران خلافت

 ولید بن یزید و سلیمانو عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملک و برادرش، هشام،

 و ولید بن یزید و برادرش. ابراهیم، را درک کرد و در اوایل خلافت ابراهیم،

به شهادت رسید.

 ابو جعفر بن بابویه گویدکه ابراهیم بن ولید بن یزید، امام باقر (ع) را مسموم ساخت.

 در دو نسخه‏اى که از اینکتاب در دسترس بود همین مطلب به چشم مى‏خورد.

 ولى در این گفته از جانب ابن شهر آشوبیا نساخ و یا هر دو سهوى رخ داده که

 از دید آگاهان پوشیده نیست. چون در میان خلفاىیاد شده تنها یک تن به نام ولید بن یزید

 وجود داشته و این همان کسى است که نامش درآخر عبارت ذکر شده. و نام درست

 کسى که در آغازروایت ‏به او اشاره شده ولید بن عبدالملک است که ولید بن یزید الخ نام،

 درست آن ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بنولید بن عبد الملک و ابراهیم و برادرش مى‏باشد.

 علاوه بر این هشام در سال 125 هجرى،وفات یافت و پس از او ابراهیم به خلافت رسید

 که او هم در سال 127 هجرى، کشته شد و

 اگر امام باقر (ع) در سال 114 هجرى، به شهادت رسیده  باشد،

 چنان که ابن شهر آشوب نیزهمین سخن را مى‏گوید،

مى‏توان به آسانى پى برد که شهادت  آن حضرت در زمان خلافت هشامروى داده است نه ابراهیم.

در کتاب کشف الغمة آمده است: محمد بنعمرو مى‏گوید، بنابر روایتى که در دست ما است

 آن حضرت در سال 117 هجرى، به شهادت رسید  ودیگران تاریخ شهادت  آن حضرت را

 در سال 118 هجرى، ذکر کرده‏اند.

امام باقر (ع) در قبرستان بقیع و درکنار آرامگاه   پدرش،امام على بن حسین (ع)، ، و حسن بن على (ع)

 عموى بزرگوارش، به خاک سپرده شدهاست.



نوشته شده در دوشنبه 93 تیر 2ساعت ساعت 1:36 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

 

مادر آن حضرت    

مادر آن حضرت، فاطمه دختر امام  حسن بن على (ع)      بود که با کنیه ام عبد الله و بنابر قول دیگر،

 ام الحسن خوانده شده است. بنابراین     امام باقر (ع) از سلاله پدر و مادرى هاشمى علوى و فاطمى به شمار مى‏آید.

 بدین جهت     او نخستین کسى است که از نسل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به دنیا آمده است    .

لقب امام    

آن حضرت القاب بسیارى داشت که از آن     میان لقب‏«باقر یا باقر العلم‏» باقر العلوم از همه مشهورتر است    .

چرا آن حضرت را باقر لقب داده بودند؟    

در فصول المهمة آمده است: آن حضرت را     بدین لقب مى‏خواندند زیرا علوم را مى‏شکافت

 و باز مى‏کرد. در صحاح آمده است: «تبقر،     یعنى توسع در علم‏». و در قاموس گفته شده است:

 محمد بن على بن حسین را باقر     مى‏خواندند.

 چون در علم تبحر داشت.

 در لسان العرب نیز ذکر شده است: آن حضرت را باقر     مى‏خواندند

 چرا که علم را مى‏شکافت و به اصل آن پى مى‏برد و

 فروع علم را از آن     استنباط مى‏کرد و

 دامنه علوم را مى‏شکافت و وسعت مى‏داد.

 ابن حجر در صواعق     مى‏نویسد: «او را باقر مى‏خواندند و این کلمه از«بقر الارض‏»

اخذ شده است، یعنى آنکه زمین را مى‏شکافد و مکنونات آن را آشکار مى‏کند.

 زیرا او نیز گنجینه‏هاى نهانىمعارف و حقایق احکام و حکمتها و لطایف را که جز از دید

کوته نظران و ناپاکان پنهاننبود، آشکار مى‏کرد.

از این رو درباره وى گفته مى‏شد که آن حضرت شکافنده علم و

 جامع آن و نیز آشکار کننده و بالا برنده علم و دانش است.

 در تذکرة الخواص نیز آمدهاست: او را باقر لقب داده بودند زیرا در اثر

 سجده‏هاى فراوان، پیشانى‏اش شکافبرداشته بود.

برخى هم گویند چون آن حضرت از دانش بسیار برخوردار بود او را باقرمى‏خواندند.

 آنگاه به نقل سخن جوهرى در صحاح مى‏پردازد.

شیخ صدوق در علل الشرایع به نقل ازعمرو بن شمر آورده است:

 از حابر جعفى پرسیدم چرا به امام پنجم، باقر مى‏گفتند؟گفت:

چون علم را مى‏شکافت و اسرار آن را آشکار مى‏کرد».

در مناقب ابن شهر آشوب نوشتهشده است: گفته‏اند براى هیچ یک از فرزندان حسن و حسین (ع)

 این اندازه از علوم، ازقبیل تفسیر و کلام و فتوا و احکام و حلال و حرام فراهم نشد که

 براى امام باقر (ع) . محمد بن مسلم نقل کرده است که از آن حضرت سى هزار حدیث پرسش کردم.

نقش انگشترى امام باقر (ع)

شیخ صدوق در کتابهاى عیون اخبار الرضاو امالى از قول امام رضا (ع) نقل کرده است که فرمود:

«نقش انگشترى امام حسین (ع) «ان الله بالغ امره‏»بود و

 على بن حسین (ع) انگشترى پدر خود را به دست مى‏کرد.

 محمدبن على نیز همان انگشترى امام حسین (ع) را خاتم قرار مى‏داد.

خلفاى معاصر با امام باقر (ع)

در زمان امام باقر (ع) ولید بن عبدالملک و سلیمان بن عبد الملک و عمر بن عبد العزیز

 و یزید بن عبد الملک و هشام بنعبد الملک خلافت داشته‏اند. برخى هم نامهاى ولید بن یزید بن عبد الملک

 و یزید بنولید بن عبد الملک و ابراهیم بن ولید بن عبد الملک را بر تعداد فوق افزوده‏اند.

فرزندان امام باقر (ع)

شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: امامباقر (ع) هفت فرزند داشت.

ابو عبد الله جعفر بن محمد، [فرزند بزرگ ایشان]، کنیهامام باقر (ع)

 را به همین علت ابو جعفر مى‏گفتند.

 فرزند دیگرش عبد الله نام داشت

کهمادر این دو ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابو بکر بود.

 دو فرزند دیگر آن حضرتابراهیم و عبید الله نام داشتند که

 از مادرى به نام ام حکیم، دختر اسد بن مغیرهثقفى زاده شدند.

 از این دو پسر نسلى به وجود نیامده.

 على و زینب دو فرزند دیگر آنحضرت بودند که

 از مادرى کنیز به دنیا آمده‏اند.

 ام سلمه هم فرزند دیگر امام بود که

 او هم از مادرى کنیز متولد شده بود.

 برخى گفته‏اند: زینب همان ام سلمه بوده است.

 درکتاب اعلام الورى نیز همین قول آمده است.

 ابن شهر آشوب در کتاب مناقب، اولاد امامباقر (ع) ،

 را هفت تن دانسته و آنها را مانند شیخ مفید برشمرده است

 مگر با اینتفاوت که عبد الله افطح را نیز جزو فرزندان امام باقر (ع)

 محسوب کرده و گفته است: به جز فرزندان امام صادق (ع) ،

اولاد امام باقر (ع) همگى از دنیا رفتند .



نوشته شده در دوشنبه 93 تیر 2ساعت ساعت 1:35 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

خصلت آن حضرت


امام باقر ( ع ) دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود .

 سیرت و صورتش ستوده بود . پیوسته لباس تمیز و نو می پوشید .

 در کمال وقار و شکوه حرکت می فرمود     .
از آن حضرت می پرسیدند :

 جدت لباس کهنه و کم ارزش می پوشید ، تو چرا لباس فاخر بر تن می کنی ؟

 پاسخ می داد :

 مقتضای تقوای جدم و فرمانداری آن روز ، که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند ، چنان بود .

 من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار ، نمی توانم تعظیم شعائر دین کنم     .
امام پنجم ( ع ) بسیار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود     .
با همه اصحاب مصافحه می کرد و

 دیگران را نیز بدین کار تشویق می فرمود .

 در ضمن سخنانش می فرمود :

 مصافحه کردن کدورتهای درونی را از بین می برد و

 گناهان دو طرف را همچون برگ درختان در فصل خزان می ریزد.

امام باقر ( ع ) در صدقات و بخشش و آداب اسلامی مانند دستگیری از نیازمندان

 و تشییع جنازه مؤمنین و عیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینی ،

 کمال مواظبت را داشت     .
می خواست سنتهای جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بین مردم زنده کند

 و مکارم اخلاقی را به مردم تعلیم نماید .

 در روزهای گرم برای رسیدگی به مزارع و نخلستانها بیرون می رفت ،

 و با کارگران و کشاورزان بیل می زد و زمین را برای کشت آماده می ساخت .

آنچه از محصول کشاورزی که با عرق جبین و دسترنج خود به دست می آورد

 در راه خدا انفاق می فرمود     .
بامداد که برای ادای نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) می رفت ،

 پس از گزاردن فریضه ، مردم گرداگردش جمع می شدند و

 از انوار دانش و فضیلت او بهره مند می گشتند     .
مدت بیست سال معاویه در شام و کارگزارانش در مرزهای دیگر اسلامی در واژگون

 جلوه دادن حقایق اسلامی با زور و زر و تزویر و اجیر کردن عالمان خود فروخته

 کوشش بسیار کردند     .

ناچار حضرت سجاد ( ع ) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر ( ع )

 پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهای بی سابقه آل ابوسفیان ،

 که مردم به حقانیت اهل بیت عصمت ( ع) ،

توجه کردند          در اصلاح عقاید مردم به ویژه در مسأله امامت و رهبری ،

تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جایی رسید که فرزند گرامی آن امام ،

حضرت امام جعفر صادق ( ع ) دانشگاهی با چهار هزار شاگرد پایه گذاری نمود ،

 و احادیث و تعلیمات اسلامی را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد .

 امام سجاد ( ع ) با زبان دعا و مناجات و یادآوری از مظالم اموی و امر به معروف و

 نهی از منکر و امام باقر ( ع ) با تشکیل حلقه های درس ،

 زمینه این امر مهم را فراهم نمود و

 مسائل لازم دینی را برای مردم روشن فرمود .

 رسول اکرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بین و با روشن بینی وحی الهی

 وظایفی را که فرزندان و اهل بیت گرامی اش در آینده انجام خواهند داد

 و نقشی را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت ،

 ضمن احادیثی که از آن حضرت روایت شده ، تعیین فرموده است     .

چنان که در این حدیث آمده است     :
روزی جابر بن عبدالله انصاری که در آخر عمر دو چشم جهان بینش تاریک شده بود

 به محضر حضرت سجاد ( ع ) شرفیاب شد .

 صدای کودکی را شنید ، پرسید کیستی ؟

 گفت من محمد بن علی بن الحسینم ،

 جابر گفت : نزدیک بیا ، سپس دست او را گرفت و بوسید و عرض کرد :

 روزی خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم . فرمود

شاید زنده بمانی و محمد بن علی بن الحسین که یکی از اولاد من است ملاقات کنی .

 سلام من را به او برسان و بگو :

 خدا به تو نور حکمت دهد .

 علم و دین را نشر بده .

 امام پنجم هم به امر جدش قیام کرد و

در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دینی و تعلیم حقایق قرآنی

 و احادیث نبوی ( ص ) پرداخت     .
نام نامی آن حضرت با دهها و صدها حدیث و روایت و کلمات قصار و

 اندرزهایی همراه است .

19سال امامت

 برای ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شایسته خود بیان فرموده است .

 بنا به روایاتی که نقل شده است ، در هیچ مکتب و محضری دانشمندان خاضعتر

و خاشعتر از محضر محمد بن علی ( ع ) نبوده اند     .
در زمان امیرالمؤمنین علی ( ع ) گوئیا ، مقام علم و ارزش دانش هنوز

– چنان که باید – بر مردم روشن نبود ، گویا مسلمانان هنوز قدم از تنگنای

 حیات مادی بیرون ننهاده و از زلال دانش علوی جامی ننوشیده بودند ،

 و در کنار دریای بیکران وجود علی ( ع ) تشنه لب بودند و

 جز عده ای معدود قدر چونان گوهری را نمی دانستند .

 بی جهت نبود

که مولای متقیان بارها می فرمود : سلونی قبل از تفقدونی

    پیش از آنکه من را از دست بدهید از من بپرسید.

 

” و بارها می گفت : من به راههای آسمان از راههای زمین آشناترم     .

ولی کو آن گوهرشناسی که قدر گوهر وجود علی را بداند ؟

 اما به تدریج ، به ویژه در زمان امام محمد باقر ( ع ) مردم کم کم لذت

 علوم اهل بیت و معارف اسلامی را درک می کردند ، و مانند تشنه لبی

 که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و یا قدر آن را ندانسته باشد ،

 زلال گوارای دانش امام باقر ( ع ) را دریافتند و تسلیم مقام علمی



نوشته شده در دوشنبه 93 تیر 2ساعت ساعت 1:34 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

 

 امام ( ع ) شدند ، و به قول یکی از مورخان : ” مسلمانان در این هنگام

 از میدان جنگ و لشکر کشی متوجه فتح دروازه های علم و فرهنگ شدند

” . امام باقر ( ع ) نیز چون زمینه قیام بالسیف ( قیام مسلحانه )

 در آن زمان به علت خفقان فراوان و کمبود حماسه آفرینان

فراهم نبود ، از این رو ، نشر معارف اسلام و فعالیت علمی را

 و هم مبارزه عقیدتی و معنوی با سازمان حکومت اموی را ،

 از این طریق مناسب تر می دید ، و چون حقوق اسلام هنوز یک

 دوره کامل و مفصل تدریس نشده بود ، به فعالیتهای ثمر بخش علمی

 در این زمینه پرداخت . اما بدین خاطر که نفس شخصیت امام و

 سیر تعلیمات او در ابعاد و مرزهای مختلف بر ضرر

 حکومت بود ، مورد اذیت و ایذاء دستگاه قرار می گرفت     .
دستگاه خلافت آنجا که پای مصالح

 حکومتی پیش می آمد و احساس می کردند امام ( ع)

نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمی گیرد و خط صحیح را در شناخت

 امام معصوم و امامت که دنباله خط رسالت ” و بالاخره

حکومت الله ” است تعلیم می دهد ،

 تکان می خوردند و دست به ایذاء و آزار و شکنجه امام ( ع ) می زدند

 و گاه به زجر و حبس و تبعید    
برای شناخت این امر ، به بیان این واقعه که در تاریخ یاد شده است می پردازیم     :
در یکی از سالها که هشام بن عبدالملک ،

 خلیفه اموی ، به حج می آید ، جعفر بن محمد ، امام صادق ،

 در خدمت پدر خود ، امام محمد باقر ، نیز به حج می رفتند     .

روزی در مکه ، حضرت صادق ، در مجمع عمومی سخنرانی می کند

 و در آن سخنرانی تأکید بر سر مسأله پیشوایی و امامت و اینکه

 پیشوایان بر حق و خلیفه های خدا در زمین ایشانند نه دیگران ،

 و اینکه سعادت اجتماعی و رستگاری در پیروی از ایشان است

 و بیعت با ایشان و … نه دیگران . این سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته می شود ،

 آن هم در مکه در موسم حج ، طنینی بزرگ می یابد و به گوش هشام می رسد.

 هشام در مکه جرأت نمی کند و به مصلحت خود نمی بیند که متعرض آنان شود .

 اما چون به دمشق می رسد ، مأمور به مدینه می فرستد و از فرماندار مدینه

می خواهد که امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه کند،

 و چنین می شود     .
در محفلی که هشام برای توهین به امام ترتیب داده بود بر سر مقام رهبری

 و خلافت اسلامی با امام باقر ( ع ) سخن می گوید . امام باقر درباره رهبری رهبران

 بر حق و چگونگی اداره اجتماع اسلامی و اینکه رهبر یک اجتماع اسلامی باید

 چگونه باشد ، سخن می گوید    .

اینها همه هشام را – که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام –

 بیش از پیش ناراحت می کند . بعضی نوشته اند که : امام باقر را در

 دمشق به زندان افکند . و چون به او خبر می دهند که زندانیان دمشق مرید

و معتقد به امام ( ع ) شده اند ، امام را رها می کند و به شتاب روانه مدینه می نماید .

 و پیکی سریع ، پیش از حرکت امام از دمشق ، می فرستد تا در آبادیها و شهرهای

 سر راه همه جا علیه آنان ( امام باقر و امام صادق ( ع ) تبلیغ کنند تا بدین گونه ،

 مردم با آنان تماس نگیرند و تحت تأثیر گفتار و رفتارشان واقع نشوند .

 با این وصف امام ( ع )

 در این سفر ، از تماس با مردم

حتی مسیحیان و روشن کردن آنان غفلت نمی ورزد    .
حضرت امام محمد باقر ( ع     )

19سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین ( ع )

 زندگی کرد و در تمام این مدت به انجام دادن وظایف خطیر امامت ،

 نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامی ، تعلیم شاگردان ، رهبری اصحاب و مردم ،

 اجرا کردن سنتهای جد بزرگوارش در میان خلق ، متوجه کردن دستگاه

 غاصب حکومت به خط صحیح رهبری و راه نمودن به مردم در جهت شناخت

 رهبر واقعی

و امام معصوم ، که تنها خلیفه راستین خدا و رسول ( ص ) در زمین است ،

 پرداخت و لحظه ای از این وظیفه غفلت نفرمود     .
سرانجام در هفتم ذیحجه سال
114 هجری در سن 57 سالگی در مدینه

 با توطئه هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست . پیکر مقدسش

 را در قبرستان بقیع – کنار پدر بزرگوارش – به خاک سپردند.

کتاب: سیره معصومان، ج 5، ص 13     و تبیان



نوشته شده در دوشنبه 93 تیر 2ساعت ساعت 1:33 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin