فرهنگی ،مذهبی
ماجرای جانشین بر حق امام عسکری نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالادیان به امام عرض می کند : ای سید من ، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد ، امامت با کیست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند . ابوالادیان می گوید : دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما . امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد . ابوالادیان می گوید : باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم . امام می گوید : هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست . ابوالادیان می گوید : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته ، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند . من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم . اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ایستاد ، طفلی گندمگون و پیچیده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام . در این موقع ، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب می خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی ( کیسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا . شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن . جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد . معتمد گفت : بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع ) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید . رفتند و از کودک اثری نیافتند . ناچار " صیقل " کنیز حضرت امام عسکری (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است . ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند . خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد . درود خدای بزرگ بر او باد . اصحاب ویاران : در برخى منابع، تعداد اصحاب و یاران امام حسن عسکرى(ع) بیش از صد نفر ذکر شده است. زمامداران معاصر: از میان خلفاى مذکور، تنها منتصر عباسى، فرزند متوکل به امام هادى(ع)، امامحسن عسکرى(ع) وعلویان و شیعیان آزارى نرساند و در ایام خلافت کوتاه مدت خویش احسان و خدمات شایانى به آنان نمود که در مقایسه با ستمکارىها و تعد یات سایر خلفاى عباسى ناچیز است. رویدادهاى مهم: 1 - وفات ابوجعفر، محمد بن على، برادر امام حسن عسکرى(ع) در سنین جوانى و تألّم شدید امام(ع) در مرگ او. 2 - مسمومیت و شهادت امام على النقى(ع)، پدر امام حسن عسکرى(ع)، در سال 254 هجرى، به دست معتمد عباسى. 3 - بازداشت و زندانى شدن مکرر امام حسن عسکرى(ع)، در دوران حکومت مستعین، معتز، مهتدى و معتمد عباسى. 4 - نفرین امام(ع) بر معتز عباسى، در زندان، و تأثیر آن در خلع معتز و کشته شدنش به دست سرداران ترک. 5 - حساسیت خلفاى بنىعباس، معاصر امامحسن عسکرى(ع)، دربارهتولد و زندگانىِ حضرتمهدى منتظر(عج) و تلاش براى پیدا کردن و از بینبردن آنحضرت. 6 - مسمومیت و شهادت امام حسن عسکرى(ع)، توسط معتمد عباسى، در سال 260 هجرى. (1) --------------- منابع 14 معصوم مناقب آل ابى طالب، ج3، ص526؛ اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، ج3، ص435 برگرفته شده از کتاب " خاندان عصمت علیهم السلام " تالیف سید تقى واردى خلاصه ای از زندگینامه امام علی النقی(ع) امام دهم شیعیان همسر: حدیث (یا سلیل) که به او جده مىگفتند محل تولد: «صُریا» در حوالى شهر مدینه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى ). صریا قریهاى بود که امام موسى بن جعفر(ع) آن را بنا نهاد و سال هاى طولانى، موطن اولاد و احفاد آن حضرت بود. فاصله آن با مدینه حدود سه میل است منصب: معصوم دوازدهم و امام دهم شیعیان کنیه : ابوالحسن ?چون کنیه امام موسى کاظم(ع) وامام رضا(ع) نیز ابوالحسن بود، به امام هادى(ع ) ابوالحسن ثالث گفته مىشود القاب: هادی، نقی ، نجیب، مرتضى، عالم، فقیه، ناصح، امین، مؤتمن، طیّب، فتّاح ومتوکل واژه «متوکل» لقب «متوکل خلیفه عباسى»، نیز بود که در عصر امامهادى(ع) مىزیست. به همین دلیل، امام هادى(ع) این لقب را براى خویش نمىپسندید وبه اصحابش دستور مىداد که از بهکاربردن آن اعراض کنند. نسب پدرى: ابوجعفر، محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابىطالب(ع) نام مادر: سمانه مغربیه که کنیه وى ام الفضل بود . امام هادى(ع) : در شأن مادرش فرمود مادرم به حق من عارف و از اهل بهشت است. شیطان سرکش به او نزدیک نمىشود و مکر جباران به وى نمىرسد. او در پناه خدایى است که نمىخوابد و مادران صدیقان و صالحان را به خود وا نمىگذارد . تاریخ ولادت: نیمه ذى حجه سال 212 هجرى . برخى مورخان تولد آن حضرت را دوم یا پنجم رجب همین سال و برخى دیگر رجب سال 214 دانستهاند. یکى از ادلهاى که زمان تولد آن حضرت را ماه رجب مىداند، دعاى ناحیه مقدسه است : «اللّهُمَّ اِنّی أسئلکَ بالمَولوُدَینِ فی رَجبٍ، مُحمّدِ بنِ ع َلیٍ الثّانی وَابنه علیّ بنِ محمّدٍ المُنتَجب» مدت امامت: از ذیقعده سال 220 هجرى تا رجب 254 هجرى، به مدت 33سال. زمانى که آن حضرت به امامت رسید، هشت سال و پنج ماه بیشتر نداشت . تاریخ و سبب شهادت: سوم ماه رجب (و به قولى 25 جمادى الاخر) سال 254 هجرى، به وسیله زهرى که معتمد عباسى، برادر معتز (خلیفه وقت) به آن حضرت خورانید. سن آن حضرت در هنگام شهادت، 40 یا 42 سال بود . فرزندان: 1. ابا محمد حسن عسکرى(ع). 2. حسین. 3. محمد. 4. جعفر(معروف به جعفر کذّاب). 5. علیّه . اصحاب : تعداد اصحاب و یاران امام هادى(ع) بیش از این است و در برخى منابع، نام نزدیک به دویست نفر از آنان ذکر شده است. زمامداران معاصر: خلفاى نامبرده، که همگى از سلسله بنى عباس هستند، در غصب خلافت و نادیده گرفتن حقوق امام معصوم(ع) متفق و هم رأى بودند؛ اما از میان آنان، متوکل عباسى جنایات و جسارتهاى فراوانى در مورد امام معصوم(ع) روا داشته است و دشمنىهاى وى به اهل بیت(ع) زبانزد است. رویدادهاى مهم: -1 از دست دادن پدرش، امام جواد(ع)، در سن هشت سالگى -2سعایت بریحه عباسى، امام جماعت حرمین، عبداللَّه بن محمد، والىِ مدینه و جماعتى دیگر، از امام هادى(ع) نزد متوکل عباسى و خشم گرفتن وى بر امام(ع). -3 نامه امام هادى(ع) به متوکل عباسى درباره اذیت و آزار والى مدینه به آن حضرت. -4 عزل محمد بن عبداللَّه از حکومت مدینه به خاطر بد رفتارى با امام هادى(ع) و نصب محمد بن فضل به جاى وى توسط متوکل عباسى، و دستور خلیفه مبنى بر اکرام و اعزاز امام(ع). -5 تبعید امام هادى(ع) از مدینه به سامرا به دستور متوکل عباسى و رفتار نیکوى او با آن حضرت در آغاز اقامت امام(ع) در سامرا، به سال 243 هجرى. لازم به یادآورى است که شهر سامرا در سال 220 هجرى به دستور معتصم عباسى بناگردید و از آن زمان، پایتخت عباسیان به شمار مىآمد. -6 بد رفتارىِ تدریجىِ متوکل عباسى و آزارهاى جسمى و روحى او به امام(ع). -7 عداوت متوکل عباسى با اهل بیت(ع) در تخریب بارگاه ابا عبداللَّه الحسین(ع) و مشاهد مشرفه اهل بیت(ع) و خانههاى اطراف آنها و جارى کردن آب بر روى قبر امام حسین(ع) و کشت نمودن بر روى آن. -8سختگیرىِ والیان مدینه و مکه با آل ابىطالب و علویان، به دستور متوکل عباسى. -9 کودتاى منتصر، علیه پدرش، متوکل، در سال 247 هجرى و خشنودى علویان از موفقیت منتصر. این واقعه مهم، پس از یکسال و چند ماه از اقامت اجبارىِ امام(ع) در سامرا اتفاق افتاد. -10 مسموم و شهید شدن امام هادى(ع) در تبعید گاهش(سامرا)، به دستور معتمد عباسى، برادر معتز، خلیفه وقت. مفاتیح الجنان، دعاى ششم ماه رجب برگرفته شده از کتاب « خاندان عصمت علیهم السلام » تالیف سید تقى واردى خلاصه ای از زندگی امام جواد تقی علیه السلام امام نهم شیعیان همسران : ام فضل وسمانه مغربیه منصب: معصوم یازدهم و امام نهم شیعیان . و القاب و کنیههای فراوانی دارد؛ مشهورترین لقبش جواد و هادی است و معروفترین کنیهاش ابوجعفر. چشم به دنیا گشود. پیشگویی ولادت آن امام از زبان پدر بزرگوارش چندین بار مطرح شده بود. ولادت امام جواد همچون ولادت سایر ائمه معصومین علیهم السلام با ویژگیهای مخصوصی همراه بوده است. مادر بزرگوار امام جواد علیه السلام خیزران نام دارد؛ زنی از خاندان ماریه قبطیّه یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله. در سن هفت سالگی به امامت رسید، با حوادث گوناگون آمیخته است. با شهادت امام رضا علیه السلام و به امامت رسیدن امام جواد در سن کودکی، یکی از موضوعاتی که حتی برخی از یاران امام هشتم را دچار شک و تردید کرد، کم سن و سالی امام جواد جهت مقام امامت بود. به همین دلیل در مواردی امام رضا علیه السلام و در موارد دیگری، خود امام جواد به تبیین آن پرداختند و به شبههها پاسخ گفتند. کمی به امامت رسید، اما دوران هفده سالهی امامت او، دورانی نسبتاً طولانی و پر حادثه است. از جایگاهی رفیع در پیشگاه خداوند، پیامبر اکرم، پدر بزرگوارش و تمام کسانی که بهرهای از شناخت امام دارند برخوردار است. اگر چه دشمنان دین و حاکمان معاصر امامان معصوم علیهم السلام همواره در مقام توطئه و سرکوب و تحقیر آنان بوده اند، اما حقانیت و صداقت و نورانیت امامان شیعه پیوسته نقشههای دشمنان را خنثی و بیتأثیر میساخته است و در برخی موارد، حتی دشمنان تحت تاثیر وجود پر برکت آنان قرار میگرفتهاند. پس از شهادت امام رضا (ع) مأمون با امام محمدتقى (ع) رفتار نیکویى را در پیش گرفت و دخترش، ام الفضل را به عقد آن حضرت درآورد و آن حضرت را بر همه اطرافیان خویش اعم از عباسیان و علویان ترجیح وبرترى داد؛ اما معتصم عباسى با این که در ظاهر با آن حضرت، با اکرام و اعزاز رفتار مىکرد، ولى در واقع دشمنى آن حضرت و آل على را در سینه داشت و در صدد تحقیر و نابودى آنان بر مىآمد امام جواد علیه السلام نیز با هوشمندی و درایت مخصوصبهخود، در برخورد با حاکم ستمگر عباسی، مامون ، که قاتل پدرش امام رضا علیه السلام بود به گونهای عمل نمود که مامون نیز افتخار خویش را در انتخاب او برای ازدواج با دخترش ((ام فضل (لبابه)|ام فضل ))میدید. حوادث گوناگونی اتفاق افتاده است. دوران امامت تا شهادت که مادر امام هادی علیه السلام است. امام جواد علیه السلام همچون امامان دیگر با بهرهمندی از علوم و معارف ناب توحیدی و دریافت حقایق از عوالم بالا در صحنههای مختلف، گوشههایی از اقیانوس نامتناهی علم و حکمت خویش را در زندگی سراسر رحمت خویش به نمایش گذاشته است. زرین از مکارم اخلاق ، مناقب و معجزات ، استجابت دعاها ، ارتباط متواضعانه، صمیمانه و همدردی با اصحاب و یاران است. حاکم ستمگر عباسی، و دخالت مستقیم ام فضل همسر آن حضرت پایان یافت. آن حضرت در تاریخ 220 هجری قمری به شهادت رسید و در کنار قبر جدّ بزرگوارش حضرت امام موسی کاظم در کاظمین به خاک سپرده شد. هر یک به صورت مشعلی فروزان تا ابدیّت فراسوی راه انسانها میدرخشد و در بزرگراه کمال و سعادت، حق را روشنی می بخشد. سخنان آن حضرت درباره جد گرامیاش ،رسول خدا صلی الله علیه و آله، و مادرش، حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام، و پدرش حضرت رضا علیه السلام نشانگر محبت و علاقه عمیق آن حضرت به این بزرگان می باشد. در دعاى ناحیه مقدسه نیز آمده است: «اللَّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فى رَجَبٍ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ الثَّانى وَابْنِهِ عَلىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ المُنْتَجَبِ» تاریخ و سبب شهادت: آخر ذى قعده سال 220 هجرى، در سن 25 سالگى، به وسیله زهرى که همسرش، ام الفضل، دختر مأمون به تحریک برادرش، جعفر بن مأمون و عمویش، معتصم عباسى، به آن حضرت خورانید محل دفن: مقابر قریش بغداد، در جوار قبر شریف جدش، امام موسى کاظم(ع) که هم اکنون به کاظمین معروف است. همسران: 1- سمانه مغربیه 2- ام الفضل، دختر مأمون فرزندان: 1- ابوالحسن امام على النّقى (ع) 2- ابو احمد موسى مبرقع. 3- ابو احمد حسین 4- ابو موسى عمران 5- فاطمه 6- خدیجه. 7- ام کلثوم 8- حکیمه : رویدادهاى مهم - عزیمت امام رضا (ع)، پدر بزرگوار امام جواد (ع)، از مدینه به خراسان به اجبار مأمون عباسى، در سال 200 هجرى - شهادت امام رضا (ع)، در خراسان، به دست مأمون عباس در سال 203 هجرى - فراخوانى امام محمد تقى (ع) به بغداد، توسط مأمون عباسى - تزویج ام الفضل، دختر مأمون به امام محمد تقى (ع)، توسط مأمون و اظهار نگرانىِ عباسیان از این مسأله - بازگشت امام جواد (ع) از بغداد (پایتخت عباسیان) به حجاز به بهانه انجام مراسم حجّ بیت اللّه الحرام - وفات مأمون عباسى، در سال 218هجرى - به خلافت رسیدن معتصم عباسى پس از وفات مأمون - فراخوانىِ مجدد امام محمدتقى (ع) به بغداد، از سوى معتصم عباسى، در اوائل سال 220 هجرى - توطئههاى معتصم عباسى، ام الفضل و جعفر بن مأمون علیه امام جواد (ع) - مسموم شدن امام جواد (ع)، توسط همسرش، ام الفضل و به شهادت رسیدن آن حضرت، در اواخر سال 220 هجرى منابع منتهی الاامال کتاب«خاندان عصمت علیهم السلام » تالیف سید تقى واردى خلاصه ای از زندگی امام رضا (ع) امام هشتم شیعیان نام پدر: موسی (ع) نام مادر : ( نجمه) نامهاى دیگرى نیز براى او نقل شده است؛ مانند: تکتم ،اروى، سکن، ام البنین، شقرا، خیزران، سمانه، صقر و طاهره. این بانوى فاضله که با تربیت حمیده -مادر امام موسى کاظم(ع)- به کمالات انسانى و اخلاق اسلامى دست یافته بود، بهترین زنان عصر خویش در تعقل، دیندارى و حیا بود. تاریخ ولادت : 11 ذی القعده (عربستان سعودى کنونى). کنیه : ابوالحسن(چون کنیه امام موسى کاظم (ع) نیز ابوالحسن است، به امام رضا(ع) ابوالحسن ثانى نیز گفته مىشود). از میان لقبهاى فوق، «رضا» شهرت بیشترى دارد. علت این که آن حضرت را «رضا» نامیدهاند، این است که پسندیده خدا در آسمان و مورد خشنودى رسول خدا(ص) و ائمه اطهار (ع) در زمین بوده و دوستان و دشمنان به اتفاق از وى خشنود و راضى بودند. یکی از القاب مشهور حضرت " عالم آل محمد " است . این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان میباشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش, بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی براین سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش " جنبه علمی امام " آمده است. این توانایی و برتری امام, در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات, کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد. منصب: معصوم دهم و امام هشتم شیعیان. همچنین به مدت سه سال ولیعهد مأمون عباسى بود. 2. ام حبیبه (دختر مأمون). و چند ام ولد.
محل د فن: سناباد خراسان ( مشهد فعلی) 1- امام محمد تقى (ع) که پس از شهادت پدرش، در سن هفت سالگى به امامت رسید. علماى شیعه ایشان را تنها فرزند امام رضا (ع) دانستهاند؛ اما در برخى منابع، فرزندان دیگرى نیز براى آن حضرت ذکر شده است که عبارتند از: 2-ابو محمد حسن. 3- جعفر. 4- ابراهیم. 5- حسن. 6- فاطمه. تولد امام رضا (ع) امام علی بن موسیالرضا علیهالسلام هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام میباشند. حضرت امام رضا (علیه السلام ) در یازدهم ذیقعدهالحرام سال 148 هجر ی از دامان بانویی پاک نهاد به نام تکتم در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که : «هنگامیکه به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم صدای تسبیح و تمجید حق تعالی وذکر « لاالهالاالله » رااز شکم خود میشنیدم اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمی رسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میدادگویی چیزی میگفت» از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است. حضرت امام موسی بن جعفر(ع) که او را علی نامیدند وی بعدا به کنیه، ابوالحسن و به لقب رضا خوانده شد . پدر و مادر امام بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادرگرامیشان(تکتم )نجمه نام داشت. امامت امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله )اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام ) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونهای از آنها اشاره مینمائیم. « ما شصت نفر بودیم که موسی بنجعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود : آیا میدانید من کیستم ؟گفتم: تو آقا و بزرگ ما هستی. فرمود : نام و لقب من را بگوئید. گفتم : شما موسی بن جعفر بن محمد هستید فرمود : این که با من است کیست ؟ گفتم : علی بن موسی بن جعفر فرمود : پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می باشد. در حدیث مشهوری نیزکه جابر از قول نبى اکرم نقل میکند امام رضا (علیه السلام ) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شدهاند. امام صادق (علیه السلام ) نیز مکرر به امام کاظم میفرمودند که "عالم آلمحمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو میباشد». علی بن موسی (ع) 35ساله و بزرگترین فرزند خانواده. خود بود که پدر بزرگوارش به شهادت رسید و با فضائل و شایستگیهایی که دارا بود به امر خداوند و وصیت پدر در سال 183 ه.ق تا سال 203 هجرى، به مدت بیست سال. مسئولیت امامت و رهبری شیعه و حفظ اصول اسلامی را به عهده گرفت. زندگی پر بار حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام صرف تعلیم و بیان حقایق اسلام، تصحیح فرهنگ دینی مسلمانان، مبارزه با مستکبران و خلفای غاصب، چون حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری رابر امام رواداشتند. حمایت از مستضعفین و محرومین، و رهبری نیروهای انقلاب تشیع گردید. مدت بیست سال به وظایف الهی و اجتماعی خوداقدام نمود، و در ابلاغ کلمه حق سخت کوشید .
حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند .امام در گفتگویی که با مامون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می فرمایند:" همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود اگر ازکوچه های شهر مدینه عبور می کردم عزیرتر از من کسی نبود . مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او ر ا برآورده سازم، مگر اینکه این کار را انجام می دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى نگریستند. میتوان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد : او بر قلمرو اسلامی آن روز بود. هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبتهای اسفبار برای علویان ( سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوششهای فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام ) می شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین درفساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو میتوانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم. داده و اورابه قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف واکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل بن سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود ، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید میکرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه وقتل و غارت اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار علم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود ، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکاربر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می کردند انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر میخواستندو این ،بر اثر ستمها وناروائیها وانواع شکنجههای دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. ا زاین رو مأمون درصدد بر آمده بود تاموجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحرانهایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایههای قدرت خود ، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضلبنسهل تصمیم گرفت تا دست به خدعهای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد وخود از خلافت به نفع امام کناره گیری کند زیرا حساب میکرد نتیجه از دو حال بیرون نیست ، یا امام میپذیرد و یا نمیپذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر بنابر شرطی که مأمون قرار میداد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروهها و فرقههای مسلمانان تضمین میکرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خوشنودی به حکومت مینگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی میکردند و او را به عنوان جانشین امام می پذیرفتند.ازطرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تاییدامام می دانستند لذا قیامهایی که برضدحکومت می شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست میداد. خود را به مدینه خدمت حضرت رضا (علیه السلام ) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد, بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه ، جبل ، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال میداد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر میشد. لذا امام را از مسیر بصره ، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیزپیوسته حضرت رازیر نظر داشتند و اعمال امام رابه او گزارش می دادند.
حال مردم ان منطقه می شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی به همراه گروههای بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته وعرضه داشتند : ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند میدهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان پیامبر خدا برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد. امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق میگریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند ، بر مرکب امام بوسه میزدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم میخواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: " کلمه لاالهالاالله حصار من است پس هرکس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسیکه داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود. سپس امام فرمودند: اما این شروطی دارد و من خود از جمله آن شروط هستم . در دین میباشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت وپذیرش گفتار و رفتارامام میباشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت میدانند. شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت : همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام ) هیچ کس را بهتر و صاحب حقتر به امر خلافت از علیبنموسیرضا (علیه السلام ) ندیدم . پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: تصمیم گرفتهام که خود را از خلافت خلع کنم و آنرا به شما واگذار نمایم. حضرت فرمودند: اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست ، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی . مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند : هرگز قبول نخواهم کرد. وقتی مأمون مأیوس شد گفت: پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید. این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمیفرمودند و میگفتند : از پدرانم شنیدم من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون الرشید دفن خواهم شد. اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند : اینک که مجبورم قبول میکنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظرداشته باشم. مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: خداوندا ! تو میدانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی .
ابوالادیان می گوید : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع ) می کردم .
1 - احمد بن اسحاق اشعرى .
2 - احمد بن محمد بن مطهر .
3 - اسماعیل بن على نوبختى.
4 - محمد بن صالح همدانى.
5 - عثمان بن سعید عمروى.
6 - محمد بن عثمان عمروى.
7 - حفص بن عمرو عمروى.
8 - ابوهاشم، داود بن قاسم جعفرى.
9 - احمد بن ابراهیم بن اسماعیل.
10 - احمد بن ادریس قمى.
1 - متوکل عباسى (232 - 247ق.).
2 - منتصر عباسى (247 - 248ق.).
3 - مستعین عباسى (248 - 252ق.).
4 - معتز عباسى (252 - 255ق.).
5 - مهتدى عباسى (255 - 256ق.).
6 - معتمد عباسى (256 - 279ق.).
نام : علی
نام پدر : محمد (ع)
نام مادر : سمانه مغربیه
تاریخ ولادت : 15 ذی الحجه
مدت امامت : 33 سال
مدت عُمر : 42 سال
تاریخ شهادت : 3 ماه رجب
علت شهادت : طعام زهرآلود
نام قاتل : متوکل عباسی
محل دفن : سامرا ،که در سابق به آن «سرّ مَن رَأى» گفته مىشد(در عراق)
تعداد فرزندان : 4 پسر و 1 دختر
1 -على بن مهزیار اهوازى .
2 - خیران خادم.
3-ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى
4-عبدالعظیم بن عبداللَّه حسنى
5-على بن جعفر همیناوى(همانى)
6-ابن سکیت بن یعقوب اهوازى.
7-احمد بن اسحاق اشعرى.
8-ابراهیم بن مهزیار اهوازى.
9-ایوب بن نوح.
10-ابو على حسن بن راشد.
- 1 مأمون عباسى (196 - 218ق(
-2 معتصم عباسى (218 - 227ق(
-3 واثق عباسى (227 - 232ق(
-4 متوکل عباسى (232 - 247ق(
-5 منتصر عباسى (247 - 248ق(
-6 مستعین عباسى (248 - 252ق(
-7 معتز عباسى (252 - 255ق(
نام : محمد
لقب : جواد ، تقی ، مرتضى منتجب، مختار، قانع و عالِم
کنیه : ابوجعفر ثانى
نام پدر : علی
نام مادر : سبیکه، یا سکینه مرسیه و یا درّه که حضرت رضا(ع) او را خیزران نامید
تاریخ ولادت : 10 یا 15 رجب سال 5 19ه.ق
محل ولادت : مدینه طیبه
مدت امامت : 17 سال
مدت عُمر : 25 سال
تاریخ شهادت : 30 ذیقعده سال 220 ه ق
علت شهادت : مسمومیت به زهر توسط( همسرش ام فضل)
نام قاتل : معتصم عباسی با همراهی مستقیم همسرش ام فضل
محل دفن : کاظمین عراق
تعداد فرزندان : 4 پسر و 4 دختر
ولادت
نهمین امام شیعیان نام مبارکش محمد است
امام جواد علیه السلام در 10 ماه رجب سال 195 هجری قمری در مدینه
دوران امامت امام محمد تقی (ع)
دوران کودکی امام جواد علیه السلام از دوران شیرخوارگی تا زمانی که
اگر چه امام جواد علیه السلام نسبت به سایر امامان در سن بسیار
جایگاه امام نزد خدا
امام جواد علیه السلام به دلیل قابلیت و لیاقت و بهرهمندی از موهبت الهی
ازدواج امام محمد تقی (ع)
در دوران زندگی مشترک امام جواد علیه السلام با ام فضل (تا هنگام شهادت)
همسر دیگر امام جواد علیه السلام، سمانه مغربیه نام دارد
دفتر زندگی امام همانند سایر ائمه معصوم علیهم السلام آکنده است از برگهایی
زندگی پربرکت امام جواد با نقشه معتصم ،
سخنان به یادگار مانده از حضرت جواد علیه السلام در موضوعات مختلف
نام: علی
محل ولادت : مدینه طیبه، در سرزمین حجاز
القاب : رضا ، عالم آل محمد ،صابر، رضى، وفى، فاضل و صدیق.
مدت امامت: 20 سال
مدت عُمر: 55 سال
تاریخ شهادت: آخر ماه صفر
علت شهادت: انگور زهرآلود
نام قاتل: مامون ملعون
همسران: 1. سبیکه یا خیزران، مادر امام محمد تقى (ع).
تعداد فرزندان: 1 پسر و 1 دختر
نظیر این واقعه, هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است
پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان
یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام ) میگوید:
زندگی امام در مدینه :
اوضاع سیاسی :
مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که
1- ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.
2- پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین بود.
3- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط
مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام ) همزمان با خلافت
اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست
سفر به سوی خراسان :
مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص
حدیث سلسلة الذهب :
در طول سفر امام به مرو ، هرکجا توقف میفرمودند برکات زیادی شامل
این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لاالهالاالله که مقوم اصل توحید
ولایتعهدی :
باری ، چون حضرت رضا (علیه السلام ) وارد مرو شدند مأمون از ایشان استقبال
By Ashoora.ir & Night Skin