فرهنگی ،مذهبی
در آغاز حرکت از مدینه و موضع گیری های ایشان در برابر حوادثی که در منزلگاه های میان راه روی داده است می توان یافت تا از امام حسین (علیه السلام) برای یزید بیعت بگیرد. حضرت فرمود: یزید فردی است شرابخوار و فاسق که به ناحق خون می ریزد و اشاعه دهنده فساد است و دستش به خون افراد بی گناه آلوده گردیده و شخصیتی همچون من با چنین مرد فاسدی بیعت نمی کند.» فرمود: ای دشمن خدا! دور شو، من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «خلافت بر فرزندان ابوسفیان حرام است اگر معاویه را بر فراز منبر من دیدید او را بکشید.» و امت او چنین دیدند و عمل نکردند و اینک خداوند آنان را به یزید فاسق گرفتار کرده است . و بعضی یاران، پس از وداع با جدش پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از مدینه به طرف مکه حرکت کرد. معروف و نهی از منکر کرده و به راه و روش جدم (رسول خدا) و پدرم علی (علیه السلام) رفتار نمایم . از خدا و رسولش جدا نمی شود ... اگر در نوشتن نامه ات خیر مرا آرزو کرده ای، خدا پاداش تو را بدهد.
عباس بن عبدالمطلب سکنی گزید. مردم مکه و زائران خانه خدا
که از اطراف آمده بودند به دیدار حضرت شرفیاب می شدند. کوفیان، مسلم بی عقیل را در روز 15 رمضان به عنوان نماینده خویش به سوی کوفه فرستاد. مردم برای خلافت و امامت را اهل بیت(علیهم السلام) معرفی کرد و ... دیگر برای حفظ حرمت خانه خدا - که تصمیم به قتل آن حضرت، در آنجا گرفته بودند - حج را به عمره تبدیل کرد و در هشتم ذی الحجه به رغم مخالفت بسیاری از دوستان به سوی عراق روانه شد. ما جانبازی کند و خون خویش را در راه لقای پروردگار نثار نماید، آماده حرکت با ما باشد . «رسول خدا را در خواب دیدم و به امر مهمی ماموریت یافتم و باید آن را تعقیب کنم.» مردم عراق جویا شده بود، گفت: دل های مردم با توست ولیکن شمشیرشان با بنی امیه است . آمدها طبق مراد نبود آن کس که نیتش حق و تقوا بر دلش حکومت می کند، از مسیر صحیح خارج نشود و ضرر نخواهد کرد.
را از استاندار مدینه "عمروبن سعید" که آن ایام در مکه به سر می برد، گرفت و برای حضرت آورد که مضمون آن چنین بود: من تو را از ایجاد تفرقه بر حذر داشته و از هلاک شدن تو می ترسم!! لذا به سوی من برگرد تا در امان من بمانی! و بگوید از مسلمانان هستم، از خدا و رسولش جدا نمی شود ... اگر در نوشتن نامه ات خیر مرا آرزو کرده ای، خدا پاداش تو را بدهد. دشمنان سفارش کرد و خود به سوی مکه بازگشت . خواهانیم تا در قیامت به ما امان بخشد. نوشت: «نامه مسلم بن عقیل که حاکی از اجتماع شما در کمک و طلب حق ما بود به من رسید خداوند به خاطر نصرت و یاریتان پاداش بزرگی نصیبتان کند ... هنگامی که فرستاده من "قیس" بر شما وارد شد در کارتان محکم و کوشا باشید، من همین روزها به شما می رسم.» آن آگاه نشوند. سپس او را به قصر دارالاماره نزد عبیدالله بردند. از او خواستند نام افرادی که به حسین (علیه السلام) نامه نوشته اند افشا کند و یا در برابر مردم به حسین(علیه السلام) و پدر و برادرش دشنام دهد. او بالای قصر رفته و ضمن تمجید از حضرت علی(علیه السلام) و فرزندانش و معرفی خویش، ابن زیاد و یارانش را نفرین کرد و خبر از حرکت حضرت به سوی آنان داد و از مردم خواست دعوت امام حسین (علیه السلام) را اجابت کنند. لذا عبیدالله دستور داد او را از بالای قصر به پایین انداختند و بدنش قطعه قطعه گردید و این چنین به شهادت رسید . سعادت نمی بینم و زندگی با ستمگران را جز ننگ نمی دانم. «زهیر بن قین» به حسین (علیه السلام) را در این منزلگاه گفته اند. آورده و به کوفه باز می گشت. ناخوشایندترین چیز نزد او فرود آمدن در یک محل با حسین (علیه السلام) بود. هر دو در این منزلگاه به ناچار فرود آمدند. در حالی که زهیر با همراهانش مشغول غذا خوردن بود، حضرت از طریق نماینده ای، "زهیر" را به خیمه اش دعوت کرد، اما او تأملی کرد. همسرش به او گفت: «سبحان الله پسر رسول خدا ترا می خواند و تو اجابت نمی کنی!» از چهره اش نمایان شد و به همراهان گفت: «من به حسین(علیه السلام) ملحق خواهم شد، هر کس میل دارد در یاری فرزند پیامبر شرکت کند، با ما بیاید و هر کس با ما نیست با او وداع می کنم.» لذا همسرش نیز او را رها نکرد و تا واقعه عاشورا و شهادت زهیر، همراه کاروان حسینی بود. لعنت شدگان مسخ شده به بوزینه و خوک لعنت نماید . را به وی دادند. می گردیم، پس از اینها زندگی سودی ندارد. آنگاه اشک به صورتش جاری شد و همراهان نیز گریه کردند. که به طمع مال و مقام دنیا با امام آمده بودند، پس از این خبر، از حضرت جدا شدند. ما، و نزول او برای وحی به جدم را، به تو نشان می دادم. ای برادر! عموم مردم دانش را از ما برگرفتند ... یاور گذاشته اند. هر کس از شما بخواهد، می تواند بازگردد و از سوی ما حقی بر گردنش نیست . به گمراهی دعوت کرد و گروهی اجابت کردند. گروه اول در بهشت و گروه دوم در دوزخ خواهند بود. کسانی مسلط خواهد کرد که آنها را ذلیل و خوار خواهد ساخت .
در میان راه و هنگام ظهر به لشکری برخوردند و امام حسین(علیه السلام) با سرعت و قبل از دشمن در منزل «ذُوحَسَم» مستقر شد. آنگاه امام(علیه السلام) فرمان داد تا لشکر دشمن و نیز اسبان آنان را سیراب کنند . حضرت خواندند. شما هستیم از مدعیانی که بر اساس عدالت رفتار نمی کنند و در حق شما ستم روا می دارند. ای مردم! من به سوی شما نیامدم مگر آن که دعوتم کردید. پس اگر از آمدنم ناخشنودید، بازگردم.» می خواهی؟ حُر گفت: مأمورم که تو را به نزد عبیدالله بن زیاد ببرم . حال اگر نمی پذیری، حداقل راهی را انتخاب کن که نه به کوفه باشد و نه به مدینه . حال سزاوار است که مؤمن، لقای پروردگار را طلب کند. محل فرود آمدند. فرمان شیطان از اطاعت خدا سرپیچی نموده و فساد کردند. حدود خدا را اجرا نکرده و بیت المال را منحصر به خود ساختند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کردند ... . شما به من نامه ها نوشتید و گفتید که با من بیعت کرده اید، حال اگر به بیعت خویش با من پایبند بمانید کار عاقلانه ای کرده اید که من فرزند دخت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اسوه ای برای شما هستم. اگر بیعتتان را بشکنید، سوگند به جانم! که از شما هم بعید نیست، چرا که با پدرم علی(علیه السلام) و برادرم حسن و پسر عمویم مسلم پیمان شکنی کردید. بدانید اگر چنین کنید سعادت خودتان را از دست داده اید. حرامها و مخالف با سنت رسول خدا را ببیند و در برابر او برنخیزد، جایگاهش با او در جهنم است . کوفه رشوه های گزاف داده اند و اینک یک دل و یک زبان با تو دشمنی می ورزند و سایر مردم دلشان با توست. اما فردا شمشیرهایشان به روی تو کشیده می شود.» عهد خویش وفا کردند و به شهادت رسیدند و برخی در انتظار شهادت اند ... .
آیا به یاری من می آیید؟ بعضی گفتند دل ما رضایت به مرگ نمی دهد و بعضی گفتند: ما زنان و فرزندان زیادی داریم، مال بسیاری از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت این جنگ نداریم، لذا از یاری تو معذوریم . که با ما می جنگند. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، او را به رو در آتش می افکند. آورد. امام برای اقامت در محل مناسب تری، به حرکت خود ادامه داد تا به سرزمینی رسید. اسم آنجا را سوال فرمود؛ تا نام کربلا را شنید، پس گریست و فرمود: پیاده شوید، اینجا محل ریختن خون ما و محل قبور ماست، و همین جا قبور ما زیارت خواهد شد، و جدم رسول خدا چنین وعده داد . من از جانب یزید بن معاویه مأمورم سر بر بالین ننهم تا تو را بکشم و یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه باز آیی! والسلام. امام(علیه السلام) فرمود: این نامه را جوابی نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهی لازم و ثابت است. که خشنودی مردم را با غضب پروردگار خریدند. (خشنودی مردم را بر غضب خدا مقدم داشتند) و به جنگ امام حسین (علیه السلام) آمده بودند را، بالغ بر 30 هزار جنگجو نوشته اند . هستند و دین آنها جز سخن زبانشان نیست. تا آنگاه کا زندگیشان بچرخد، دنبال دین می روند. و هرگاه بنای امتحان و آزمایش پیش آید، دینداری بسیار اندک می شود.
آزمودید و آنها را چنان که می خواستید یافتید!! و یزید را می شناسید که دارای رفتار و روشی نیکوست که به زیر دستان احسان می کند و بخشش های او بجاست! اکنون یزید دستور داده تا بین شما پولی را تقسیم نمایم و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم.» سوی کربلا را آغاز کردند. امام (علیه السلام) در پاسخ بردگان از صحنه جنگ با آنان فرار نمی کنم. عمر بن سعد می پیوندند.عبیدالله عده ای را مأموریت داد تا در مسیر امام حسین(علیه السلام) از کوفه خارج می شوند، جلوگیری کنند. حکم جنگ با خدا و پیامبر است در اثنای راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار می کردند. ما ذلت را نپسندیدند، دامن های پاکی که ما را پروریده، و سرهای پر شور و مردان غیرتمند هرگز طاعت فرومایگان را بر کشته شدن مردانه ترجیح ندهند.
دریافت می دارد که مضمون آن چنین است: من از لشکر سواره و پیاده چیزی را از تو فرو گذار نکردم، و توجه داشته باش که مأمورانی برگزیده ام که هر روز وضعیت را به من گزارش کنند. نزدیکی ها زندگی می کردند - رفته و آنان را به یاری فرا خواند، حضرت اجازه دادند. حبیب نزد آنها رفت و گفت: «امروز از من فرمان برید و به یاری حسین بشتابید تا شرف دنیا و آخرت از آنِ شما باشد.» تعداد90 نفر بپا خواستند و حرکت کردند، اما در میان راه با لشکر عمر بن سعد برخورد کردند و چون تاب مقاومت نداشتند، پراکنده شده و برگشتند. حبیب به نزد حضرت رسید و جریان را تعریف نمود. امام گفت:«لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ.» و آخرت همیشگی و دائم بوده و هست. و پرچم را به دست برادرش عباس(علیه السلام) سپرد. گرچه سپاه دشمن به خیمه ها نزدیک می شد، ولی حضرت تیری نینداخت چون می فرمود: دوست ندارم که آغازگر جنگ با این گروه باشم.» امام حسین (علیه السلام) آمده بودند را، بالغ بر 30 هزار جنگجو نوشته اند . امام حسین (علیه السلام) و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز به طوری که حتی قطره ای آب به امام(علیه السلام) نرسد، همانگونه که از دادن آب به عثمان بن عفّان خودداری شد! عمر بن سعد 500 سوار را در کنار شریعه فرات مستقر کرد. یکی از آنها فریاد زد یا حسین! به خدا سوگند که قطره ای از این آب را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی! حمید بن مسلم می گوید به چشم خود دیدم که نفرین امام حسین (علیه السلام) تحقق یافت. های قحطی یوسف در مصر) پدید آور، و آن غلام ثقی(حجاج بن یوسف) را بر ایشان بگمار تا جام زهر به ایشان بچشاند زیرا آنها به ما دروغ گفتند و ما را خوار ساختند و خداوند(به توسط آن غلام) انتقام من و اصحاب و اهل بیت و شیعیان مرا از اینان بگیرد.
برادرش عباسرا به همراه عده ای، شبانه حرکت داد. آنها با یک برنامه حساب شده، صفوف دشمن را شکسته و مشک ها را پر از آب کردند و به خیمه ها برگشتند. من می گیرند و من بر حال افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم.» روز قیامت نیامرزد ... گمان می کنی که به حکومت ری و گرگان خواهی رسید؟ به خدا چنین نیست و به آرزویت نخواهی رسید.» سختی و رنج عبور داده و به بهشت پهناور و نعمت های همیشگی آن می رساند. و دیگر فرزندان ام البنین، می گوید: «برای شما از عبیدالله امان نامه گرفتم» آنها متفقاً گفتند: «خدا تو را و امان نامه تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟» و تلاوت قرآن مهلت می گیرد. با خیام از سه طرف - که فقط از یک قسمت ارتباط برقرار باشد – و یاران امام در آنجا مستقر بودند. این تدبیر امام (علیه السلام) برای اصحاب بسیار سودمند بود، گروهی از لشکر عمر بن سعد به سپاه امام (علیه السلام) می پیوندند. راست می خوانم، اما شما از همه فرامین من سر باز می زنید، چرا که شکم های شما از مال حرام پر شده و بر دل های شما مُهر شقاوت زده شده است .
زمان: نیمه دوم ماه رجب سال 60 هجری
حاکم وقت مدینه (ولید بن عتیقه) پس از مرگ معاویه دستوریافت
وقتی مروان بن حکم بیعت با یزید را از حضرت درخواست کرد امام حسین(علیه السلام)
امام حسین(علیه السلام) در شب 28 رجب سال 60 هجری همراه با بیشتر خاندان خویش
امام حسین(علیه السلام) هدف خروج از مدینه را در وصیتنامه اش چنین بیان می کند:
... و جز این نیست که برای اصلاح در میان امت جدم خارج شدم. می خواهم امر به
کسی که به سوی خدا دعوت کند عمل نیک انجام دهد و بگوید از مسلمانان هستم،
زمان : از 3 شعبان تا 8 ذی الحجه 60 هجری
امام حسین(علیه السلام) در سوم شعبان به مکه رسید و در خانه
امام حسین(علیه السلام) طی نامه هایی به مردم بصره و کوفه، سزاوارترین
امام حسین(علیه السلام) پس از رسیدن دوازده هزار نامه از جانب
حضرت با رسیدن نامه مسلم بن عقیل مبنی بر بیعت مردم کوفه با وی و از سوی
بخشی از آخرین سخنرانی های حضرت در مکه:
ما اهل بیت به رضای خدا راضی و خشنودیم ... هر کس می خواهد در راه
صَفّاح
زمان: چهارشنبه 9 ذی الحجه 60 هجری
امام حسین(علیه السلام) در پاسخ به مخالفین حرکت به سوی عراق، فرمود:
در این منطقه فرزدق شاعر با آن حضرت ملاقات کرد و در جواب حضرت که از احوال
سخن امام حسین (علیه السلام) خطاب به فرزدق در این منزلگاه:
اگر پیش آمدها طبق مراد باشد، خدا را بر نعمت هایش شکر گوییم. اگر پیش
زمان: دوشنبه 14 ذی الحجه 60 هجری
در این منزلگاه بود که عبدالله بن جعفر، همسر زینب (سلام الله علیها) امان نامه ای
حضرت در جواب چنین فرمود: کسی که به سوی خدا دعوت کند عمل نیک انجام دهد
قسمتی از نامه امام به عمربن سعید که در این منزلگاه نوشت:
بهترین امان، امان خداوند است. از خداوند، ترس از او را در دنیا
حاجِر
زمان: سه شنبه 15 ذی الحجه 60 هجری
حضرت نامه ای را برای تعدادی از مردم کوفه توسط "قَیس بن مُسهِر" فرستاد و چنین
"قیس" را در میان راه دستگیر کردند. او به ناچار نامه امام را پاره نمود تا از مضمون
از سخنان امام حسین(علیه السلام) در بین راه مکه تا کربلا:
«فَاِنّی لا اَرَی المَوت اِلاّ سَعادَة وَلَا الحَیاةَ مَع الظّالِمینَ اِلاّ بَرَماً»؛ من مرگ را جز
خُزَیمِیّه
زمان: جمعه 18 ذی الحجه 60 هجری
امام و همراهان یک روز و یک شب در این منزلگاه توقف کردند، عده ای پیوستن
امام حسین(علیه السلام) خطاب به زینب کبری(علیهاالسلام) در این منزلگاه می فرماید:
خواهرم! آنچه اراده مشیّت خدا بدان تعلق گرفته، همان خواهد شد .
عبدالله پسران خویش (عون و محمد) را به خدمت در کنار حضرت و جهاد با
زمان: دوشنبه 21 ذی الحجه 60 هجری
«زهیر بن قین» که دارای عقیده عثمانی بود، در آن سال مراسم حج را بجای
زهیر با اکراه به سوی حضرت رفت. اما هنگام مراجعت از خیمه آن حضرت، آثار خوشحالی
امام حسین(علیه السلام) بعد از شهادت زهیر فرمود:
ای زهیر! خدا تو را از لطف و رحمت خویش دور مدارد و قاتلان تو را همانند
ثَعلَبیّه
زمان: سه شنبه 22 ذی الحجه 60 هجری
امام شبانه وارد این منزلگاه شد و خبر شهادت "مسلم بن عقیل" و هانی بن عروه
پس از آن حضرت فرمودند: «اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون»؛ همه از خدائیم و به سوی او باز
نوشته اند: امام حسین(علیه السلام) با یارانش اتمام حجت کرد. اما گروهی
سخن امام حسین(علیه السلام) با مردی از اهل کوفه در این منزلگاه:
به خدا سوگند که اگر تو را در مدینه ملاقات می کردم، اثر جبرئیل را در خانه
زُباله
زمان: چهارشنبه 23 ذی الحجه 60 هجری
حضرت حسین(علیه السلام) در این منزلگاه چنین فرمودند: شیعیان کوفه ما را بی یار و
امام حسین(علیه السلام) در جواب مردی که از آیه «یَومَ نَدعوا کُلَّ اُناسٍ بَأِمامِهِم» پرسیده بود، فرمود:
پیشوایی، مردم را به راه راست دعوت کرد و گروهی اجابت کردند، و پیشوایی، مردم را
بَطنُ العَقَبه
زمان: جمعه 25 ذی الحجه 60 هجری
از سخنان امام حسین(علیه السلام) در این منزلگاه:
بنی امیه مرا رها نکنند تا جان مرا بگیرند. هرگاه چنین کنند، خدا بر آنان
زمان: شنبه 26 ذی الحجه 60 هجری
حضرت در منزلگاه شراف دستور دادند که آب فراوان برداشته و صبحگاهان حرکت کنند.
لشکر امام(علیه السلام) و لشکر دشمن به فرماندهی حُر، نماز ظهر و عصر را به امامت
تا حضرت خواست برگردد، حُر مانع گشت. حضرت فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! چه
از سخنان حضرت در این منزلگاه:
مگر نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل پرهیز نمی شود. در این
بَیَضه
زمان: یکشنبه 27 ذی الحجه 60 هجری
لشکر امام حسین و حر که به موازات و نزدیک همدیگر حرکت می کردند در این
حضرت در این منزلگاه لشکریان حرّ را مخاطب قرار داده، چنین فرمود: «بنی امیه به
از سخنان حضرت در این منزلگاه:
ای مردم! رسول خدا فرمود: هر کس سلطان ستمگر، پیمان شکن، حلال کننده
عُذَیبُ الهِجانات
زمان: دوشنبه 28 ذی الحجه 60 هجری
چند تن از اهل کوفه با حضرت ملاقات کرده و اوضاع شهر را چنین توصیف کردند: «به اشراف
امام در این باره آیه ای را تلاوت فرمودند که:
از میان مؤمنان مردانی هستند بر سر پیمان خود با خدا ایستادگی کرده و به
امام سپاه حُر را چنین خطاب فرمود: &... ما اهل بیت سزاوارتر به ولایت و حکومت بر
زمان: چهارشنبه اول محرم 61 الحرام هجری
گروهی از اهل کوفه در این منزلگاه خیمه زده بودند، حضرت از آنها پرسید:
حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند.
امام حسین (علیه السلام) در این منزل به عبیدالله جعفی چنین فرمود:
نینوا ( و کربلا)
زمان: پنج شنبه دوم محرم الحرام 61 هجری
نینوا جایی است که حرّ دستور یافت حضرت را در بیابانی بی آب و علف و بی دژ و قلعه فرود
عبیدالله بن زیاد نامه ای بدین مضمون برای حضرت نوشت: خبر ورود تو به کربلا رسید.
امام حسین (علیه السلام) چون نامه ابن زیاد را خواند، فرمود:
«لا اَفلَحَ قَومٌ اشتَرَوا مَرضاتِ المَخلوُقِ بِسَخَطِ الخالِق؛ رستگار نشوند آن گروهی
تعداد نظامیانی که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنی امیه گرفته
کربلا
زمان: جمعه سوم محرم الحرام 61 هجری
عمر بن سعد با لشکری چهار هزار نفره از اهل کوفه وارد کربلا شد.
سخن امام حسین (علیه السلام) هنگام ورود به کربلا:
«اَلنّاسُ عُبیدُ الدُّنیا وَالدّینُ لَعِقٌ عَلی اَلسِنَتِهِم یَحوُطُونَهُ ما...؛ مردم، بندگان دنیا
پس اگر ما را یاری نمی کنی خدای را بپرهیز و از این که جزو کسانی باشی
زمان: شنبه چهارم محرم الحرام 61 هجری
عبیدالله بن زیاد در مسجد مردم را چنین خطاب کرد: «ای مردم! خاندان ابوسفیان را
شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار جنگجو
یزید بن رکاب با دو هزار جنگجو حصین بن نمیر با چهار هزار جنگجو
مضایر بن رهیه با سه هزار جنگجو نصر بن حرشه با دو هزار جنگجو برای
جنگ با امام حسین (علیه السلام) اعلام آمادگی کرده و حرکت به
«قیس بن اشعث» که سفارش به بیعت با یزید می کرد، فرمود:
نه، به خدا سوگند، دست ذلت در دست آنان نمی گذارم، مانند
کربلا
زمان: یکشنبه پنجم محرم الحرام 61 هجری
نیروهای پراکنده در سطح شهر کوفه کم کم جمع شده و به لشکر
به سوی کربلا بایستند و از حرکت کسانی که به قصد یاری
چون گروهی از مردم می دانستند جنگ با امام حسین(علیه السلام) در
از سخنان امام حسین(علیه السلام) با لشکر دشمن:
هیهات ما به ذلت تن نخواهیم داد. خدا و رسول او و مؤمنان هرگز برای
زمان: دوشنبه ششم محرم الحرام 61 هجری
حبیب بن مظاهر از حضرت اجازه می گیرد تا نزد طایفه ای از بنی اسد - که در آن
نامه امام حسین(علیه السلام) از کربلا به برادرش محمد بن حنفیّه و بنی هاشم:
... مثل این که دنیا اصلاً وجود نداشته(اینگونه دنیا بی ارزش و نابود شدنی است)
حضرت "زهیر بن قیس" را فرمانده راست سپاه، و حبیب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه گمارد
کربلا
زمان: سه شنبه هفتم محرم الحرام 61 هجری
تعداد نظامیانی که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنی امیه گرفته و به جنگ
عمر بن سعد نامه ای بدین مضمون از عبیدالله دریافت کرد که: سپاهیان خود را بین
حضرت فرمود: «خدایا! او را از تشنگی هلاک کن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.»
امام حسین (علیه السلام) سپاه دشمن را این چنین نفرین کرد:
بار خدایا! باران آسمان را از اینان دریغ کن، و بر ایشان تنگی و قحطی(همچون سال
زمان: چهارشنبه هشتم محرم الحرام 61 هجری
هر لحظه تب عطش در خیمه ها افزون می شد، امام حسین(علیه السلام)
ملاقات امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد:
حضرت فرمود: «ای پسر سعد! آیا با من مقاتله می کنی و از خدا هراسی نداری؟»
ابن سعد گفت: «اگر از این گروه جدا شوم خانه ام را خراب و اموالم را از
حضرت فرمود:
«تو را چه می شود؟ خدا جان تو را به زودی در بستر بگیرد و تو را در
سخن امام حسین (علیه السلام) با یارانش:
ای بزرگ زادگان! صبر پیشه کنید که مرگ جر پلی نیست که شما را از
کربلا
زمان: پنج شنبه نهم محرم الحرام 61 هجری
شمر خود را به خیام امام حسین(علیه السلام) رسانده، ضمن صدا کردن حضرت عباس
امام حسین(علیه السلام) توسط حضرت عباس از دشمن یک شب را برای نماز، راز و نیاز با خدا
حفر خندق در اطراف خیام برای مقابله با شبیخون دشمن و قطع کردن راه ارتباطی دشمن
سخن امام حسین (علیه السلام) خطاب به دشمن:
وای بر شما! چه زیانی می برید اگر صدای مرا بشنوید؟! من شما را به یک راه
By Ashoora.ir & Night Skin