سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی



حدیث سلسلة الذهب :

در طول سفر امام به مرو ، هرکجا توقف می‌فرمودند برکات زیادی شامل

حال مردم ان منطقه می شد. از جمله هنگامی‌که امام در مسیر حرکت

خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط

شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده

بودند همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان

حدیث نبوی به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت،

 مهار مرکب را گرفته وعرضه داشتند : ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار،

تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش

 را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان پیامبر خدا برای ما بیان فرمایی

تا یادگاری نزد ما باشد. امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده

 طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند

به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند ،

بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که

 بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن

حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه

 به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به

 نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: " کلمه لااله‌الاالله

حصار من است پس هرکس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسیکه داخل حصار

 من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود. سپس امام فرمودند: اما این شروطی دارد

و من خود از جمله آن شروط هستم .
این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید

 در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت وپذیرش گفتار و رفتارامام

می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی

 از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.


 
ولایتعهدی :
باری ، چون حضرت رضا (علیه السلام ) وارد مرو شدند مأمون از ایشان استقبال

شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت :

همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام ) هیچ کس را بهتر و صاحب

 حق‌تر به امر خلافت از علی‌بن‌موسی‌رضا (علیه السلام ) ندیدم . پس از آن به

حضرت رو کرد و گفت: تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آنرا به شما

 واگذار نمایم. حضرت فرمودند: اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که

 به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست ، تو چه اختیاری داری که به دیگری

 تفویض نمایی . مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند :

‌ هرگز قبول نخواهم کرد. وقتی مأمون مأیوس شد گفت: پس ولایت عهدی را قبول کن

تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید. این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه

 طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند : از پدرانم شنیدم من قبل از تو

از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان

خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد. اما مأمون

 بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید

به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند : اینک که مجبورم قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی

 را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط

خلافت نظرداشته باشم. مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت دست را

به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: خداوندا ! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند

 و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود

یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا

عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که

 دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا

و نیکو یاوری هستی .



نوشته شده در سه شنبه 93 تیر 10ساعت ساعت 7:48 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin