سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

 


زندگی امام در مدینه :

 حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان،

     ساکن بودند .امام در گفتگویی که با مامون درباره ولایت عهدی

داشتند، در این باره این گونه می فرمایند:" همانا ولایت عهدی

هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان

     من در شرق و غرب نافذ بود اگر ازکوچه های شهر مدینه عبور

می کردم عزیرتر از من کسی نبود . مردم پیوسته حاجاتشان را

نزد من می آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او ر ا برآورده سازم،

     مگر اینکه این کار را انجام می دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ

     خویش، به من مى نگریستند.

 
اوضاع سیاسی :
مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که

 می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد :
1- ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.
2- پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.
3- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط

او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.
مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام ) همزمان با خلافت

 هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر

بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان ( سادات و نوادگان

امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در

تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام ) می شد تا آنجا

که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت 

 نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت

 رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت

 سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین درفساد و تباهی

 باعث شده بود که او و دستگاه حکومت از توجه به سوی امام و

پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی

 امام دوران آرامش بنامیم.
اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست

داده و اورابه قتل برساند و لباس قدرت  را به تن نماید و توانسته بود

 با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف واکناف مملکت اسلامی

 جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده

 بود و خود در مرو اقامت گزید  و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار 

سیاستمدار بود ، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت

او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه وقتل و

غارت اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت هر یک به عناوین

مختلف در خفا و آشکار علم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان

براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی

 مسلمین به سوی خود ، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل

 آشکاربر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان

 قیام و شورش می کردند انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده

 و به یاری آنها بر می‌خواستندو این ،بر اثر ستم‌ها وناروائیها وانواع شکنجه‌های

 دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند.

 ا زاین رو مأمون درصدد بر آمده بود تاموجبات برخورد با علویان را برطرف کند.

بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت

 او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود ، محیط را امن

 و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل‌بن‌سهل تصمیم گرفت تا دست به

خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد وخود از خلافت

 به نفع امام کناره‌ گیری کند زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست ،

یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان،

 پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی

 آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد

تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است  برای مأمون

آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد

 تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با

خوشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی

 می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می پذیرفتند.ازطرف دیگر چون مردم

 حکومت را مورد تاییدامام می دانستند لذا قیامهایی که برضدحکومت می شد

 جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.
سفر به سوی خراسان :
مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص

خود را به مدینه خدمت حضرت رضا (علیه السلام ) فرستاد تا حضرت

 را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش

 را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد, بیاورند. مسیر اصلی

 در آن زمان راه کوفه ، جبل ، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌

نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است

 شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت

ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت

مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره ، اهواز و فارس

 به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیزپیوسته حضرت رازیر نظر داشتند و اعمال

 امام رابه او گزارش می دادند.



نوشته شده در سه شنبه 93 تیر 10ساعت ساعت 7:52 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin