سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

 

2- سیره­ عملی پیامبر(ص):

2-1- سلام کردن به کودکان:

پیامبر اسلام به کودکان سلام می­کرد.[8]  

 از انس بن مالک نقل شده است: «انّ رسول­اللَّه(ص) مرّ على صبیان

فسلّم علیهم و هو مغذ»، (رسول­خدا(ص) از کنار کودکانی گذشت،

به ایشان سلام کرده و غذا داد.)[9]  

 پیامبر(ص) تأکید می­کرد که

خواستار رواج این سنت در بین مسلمانان و تداوم آن پس از خود نیز هست.[10]  

 

2-2- برخورد کریمانه با کودکان:

پیامبر(ص) را مهربان­ترین مردم به کودکان گفته­اند.[11]  

 دست نوازش بر سر کودکان می­کشید و تبعیض بین فرزندان را نفی کرده

 و کسی را که به کودکان خود محبت نمی­کرد، از اهل دوزخ می­دانست.[12]  

گفته شده پیامبر(ص)، فاطمه­(س) را بسیار تکریم می­کرد، بیش از آن

 چه مردم تصور می­کردند و نیز بیش از احترام معمول پدران به دخترانشان.[13]  

ایشان حتی با نوزادان نیز با احترام و نرمش برخورد می­فرمود. ام­فضل،

 دایه­ی امام­حسین(ع) می­گوید: «روزی رسول­خدا(ص) حسین(ع) را که

 شیرخواره بود، از من گرفت و بغل کرد. رطوبتی از او بر پیراهن ایشان رسید.

 با تندی کودک را گرفتم به طوری که کودک گریه کرد. پیامبر(ص) فرمود، ای

 ام­فضل لباس مرا آب تطهیر می­کند؛ اما غبار رنجش را چه چیزی از قلب

این کودک پاک می­کند.»[14]  

گفته شده است وقتى نوزادی را براى دعا یا نام­گذارى نزد پیغمبر(ص) مى‏آوردند،

 حضرت براى احترام خانواده­اش او را با آغوش باز می­گرفت و در دامن خود می­گذارد.

 گاهى اتفاق مى‏افتاد که طفل در دامن پیغمبر(ص) ادرار می­کرد. کسانى که ناظر

 بودند، فریاد می­زدند، تندى می­کردند، تا او را از ادرار باز دارند. نبى­اکرم(ص) آنان را

 منع می­کرد و می­فرمود، با تندى و خشونت از ادرار کودک جلوگیرى نکنید، سپس

 طفل را آزاد می­گذارد، تا ادرار کند. موقعى که دعا یا نام­گذارى تمام می­شد، والدین

 کودک در نهایت مسرت کودک خود را می­گرفتند و کمترین آزردگى و ملالت خاطر

 در پیغمبر احساس نمی­کردند. موقعى که کسان طفل می­رفتند،

پیغمبر لباس خود را تطهیر می­کرد.[15]  

روزی برای پیامبر(ص) شربتی آوردند، پیامبر از آن نوشید. در سمت راستش

کودکی بود و در سمت چپش اصحاب. پیامبر از کودک پرسید آیا اجازه می­دهد

 شربت را به اصحاب بدهد و چون کودک موافقت نکرد، آن را به او داد.[16]  

گزارش شده است روزی پیامبر نشسته بود، حسن و حسین(ع) وارد شدند پیامبر

ایستاد و ایشان را در آغوش گرفت و بر دوش خود سوار کرد.[17]  

 ایشان را بر زانوی خود می­نشاند و نوازش می­کرد[18]  

و هنگام غذا خوردن لقمه در دهان آنها می­گذاشت.[19]  

روزی در حالی که پیامبر(ص) حسن و حسین را نوازش می­کرد و می­بوسید

 اقرع بن حابس که مردی از اشراف جاهلیت بود وارد شد و با دیدن این صحنه

 گفت: من ده پسر دارم و تا به حال هیچ کدامشان را نبوسیده­ام. پیامبر ناراحت شد و فرمود:

«آن کس که نسبت به دیگری رحم نداشته باشد خداوند نیز بر او رحم نخواهد کرد؛

سپس فرمود: «من چه کنم که خدا رحمت را از دل تو کنده است.»[20]  

پیامبر(ص) برای کودکان شخصیتی مستقل قائل بود. او با حسن(ع)، حسین(ع)،

عباس، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن زبیر در حالی که کودک بودند و به سن

 بلوغ نرسیده بودند بیعت کرد.[21]  

 

2-3- بازی با کودکان:

طبق گزارشاتی که منابع تاریخی و روایات ارائه کرده­اند، پیامبر(ص) با کودکان

بازی می­کرد. هنگامی که ایشان از سفر بازمی­گشت، کودکان به استقبالش

 می­رفتند پیامبر(ص) نزد ایشان توقف کرده و آنان را سوار می­کرد و به اصحاب

 هم می­فرمود تا سوار کنند.[22]  

در روایتی از ام­خالد گفته شده است: روزی همراه پدرم نزد رسول­خدا(ص) رفتیم،

 من پیراهن زرد رنگی پوشیده بودم. پیامبر خطاب به من فرمود به­به. من به

 بازی با انگشتر ایشان مشغول شدم. پدرم از این کار جلوگیری می­کرد.

 پیامبر فرمود رهایش کن.[23]  

ایشان با حسن و حسین(ع) نیز بازی می­کرد،[24]   آنان را بر دوش خود می­نشاند

 و می­گفت فرزندان عزیز مرکب شما چه خوب مرکبی است و

شما چه سواران خوبی هستید.[25]  

گاه هنگام نماز ایشان بر پشت پیامبر سوار می­شدند و پیامبر سجده­ی نماز را

 طولانی می­کرد تا آنان پایین آیند.[26]  

 

2-4- هدیه دادن به کودکان:

گاه پیامبر(ص) برای ابراز لطف و محبت به کودکان هدایایی به ایشان می­دادند.

گفته شده است روزی ایشان آهویی که مردی اعرابی به او داده بود به

 امام حسن(ع) هدیه کرد و او نیز از این جهت بسیار خوشحال شد و با آن بازی می­کرد.[27]  

 همچنین نقل شده است ایشان گردن­بند قیمتی را که برایش هدیه آورده بودند به

«امامه»، نوه­ی دختری خود هدیه نمود.[28]  

باید گفت با مطالعه­ی زندگی پیامبر(ص) درس­های مهمی درباره­ی چگونگی

برخورد درست با کودکان و نوجوانان می­توان آموخت. ایشان نه تنها مهرورزی و

 محبت به کودکان را در محور رفتار خود با ایشان قرار داده بود، بلکه شخصیت

 انسانی و قابل احترامی را برای آنان قائل بود، و این در سیره­ی نظری و عملی

 ایشان مشهود است.



نوشته شده در چهارشنبه 93 شهریور 12ساعت ساعت 6:7 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

     

 

 

نگاهی به سیره ی پیامبر

مرا به خود وامگذار...

شبی پیامبر در خانه ی ام سلمه به سر می برد. اندکی از شب که گذشت،

 ام سلمه متوجه جای خالی حضرت شد و به جست و جوی ایشان رفت. ناگهان

 متوجه شد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در کناری با خداوند خود چنین راز و نیاز

 می کند: «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابداً؛ پروردگارا، مرا یک چشم بر هم

زدنی به خود وامگذار.» ام سلمه به گریه افتاد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم متوجه

 او شد و سئوال کرد: «چرا گریه می کنى؟» ام سلمه گفت: «چرا گریه نکنم؟ تو با مقام

بلندت و با آن که خداوند وعده داده که از گذشته و آینده ی تو چشم پوشی کرده، باز این

چنین با خدا راز و نیاز می کنى. ما بر ترس و گریه سزاوارتریم».

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چگونه در امان باشم وقتی که خداوند، یک

 لحظه یونس را به حال خود واگذاشت و بر سرش آمد، آنچه آمد؟»

ساده زیستی و مبارزه با خواهش های نفس

امام باقر علیه‌السلام می فرماید: «روزی اندکی حلوا برای پیامبر صلی الله علیه و آله

 و سلم آوردند، ولی آن حضرت میل نفرمود. عرض شد: آیا خوردن آن حرام است؟ فرمود:

خیر، ولی دوست ندارم خود را به این گونه غذاها عادت دهم. سپس این آیه را تلاوت فرمود:

 «أذهبتم طیّباتکم فی حیاتکم الدنیا؛ نعمت های پاکیزه ی خود را در زندگی دنیایتان صرف کردید.»

انجام کارهای شخصى

در تاریخ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است: در مسافرتی گروهی با

 رسول خدا همراه شدند و پس از طی مسافتى، برای ادای نماز و استراحت، از مرکب ها

پیاده شدند. رسول خدا بعد از پیاده شدن به سوی آب رفت، ولی راهی نرفته بود که به

 طرف مرکب خویش بازگشت. اصحاب با خود گفتند لابد کار واجبی داشتند که مسیر رفته

 را بازگشتند و شاید قصد دارند مطلب مهمی را به ما بگویند. اما ایشان به سمت شتر

خویش رفت و زانوهای شتر را بست و دو مرتبه به سوی آب روانه شد.

عده ای گفتند: ای رسول خدا، چرا ما را فرمان ندادی که این کار را برایتان انجام دهیم و

 خود را به زحمت نیندازید. ما با افتخار آماده انجام فرامین شما هستیم. پیامبر صلی الله

 علیه و آله و سلم در پاسخ فرمود: «هرگز از دیگران برای انجام کارهای شخصى خود

 کمک نخواهید و به دیگران اتکا نداشته باشید، ولو برای یک قطعه چوب مسواک باشد».

آرایش ظاهرى

رسول خدا عادت داشت به آینه نگاه می کرد، موی سرش را با شانه مرتب می نمود و

 چه بسا در برابر آب، موی خود را منظم می کرد و نه تنها برای خاندان خود بلکه برای

 اصحاب خویش نیز تجمل می نمود و می فرمود: «خدا دوست دارد که بنده اش وقتی

برای دیدن برادران از خانه بیرون می رود، خود را آماده و زینت نماید».

یک بار که فردی ژولیده و با ریش نامنظم بر حضرت وارد شد، فرمود: «بعضی از شما نزد

من می آیید در حالی که قیافه ی شیطان دارید».

یاری همسر

در مورد نحوه ی رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانه آمده است:

 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در منزل لباس خود را می دوخت، در را باز

 می کرد، گوسفند و شتر را می دوشید، هرگاه خدمتکارش خسته می شد، گندم

یا جو آسیاب می کرد، به هنگام خواب در شب، آب وضوی خود را آماده می ساخت،

 گوشت را قطعه قطعه می کرد و در گرفتاری های خانواده اش به آنان یاری می رساند.

رعایت حال کودکان

پیامبر چون به نماز می ایستاد، اگر گریه ی طفلی را می شنید، نماز را سریع تر می

 خواند تا مادر بتواند به کودکش رسیدگی کند. همچنین اگر در کوچه با کودکان

 برخورد می کرد، با آنان مهربان بود و آنان را نوازش می داد.

نقل شده یک بار که طفلی را برای دعا یا نام گذاری خدمت حضرت آوردند، ایشان

 طفل را بغل گرفت و او دامان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را خیس کرد.

 ناگاه مادر یا پدر او بسیار خجالت زده شد و خواست کودک را از پیامبر صلی

 الله علیه و آله و سلم بگیرد، حضرت فرمود: «بگذارید راحت باشد و از

ادرارش جلوگیری نکنید».

توجه تام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به قرآن کریم، سیره ی نورانی آن    

حضرت را شایسته ی تأسّی کرده است: "لقد کان لکم فی رسول الله أُسوة حسنة" سوره ی

     احزاب، آیه ی 21. البته همان گونه که معارف و بطون قرآن دارای درجات است، سیره هایی    

هم که بر اساس توجه به قرآن شکل گرفته، یکسان نخواهد بود. چنانکه از سالار شهیدان     امام حسین

 و نیز امام صادق (علیهما السلام) رسیده است که قرآن بر چهار بخش است    : "علی العبارة والإشارة

 واللطائف والحقایق، العبارة للعوام والإشارة للخواص واللطائف     للأولیاء والحقایق للأنبیاء"؛ عبارات

 قرآن برای توده مردم، اشارات قرآن برای خواص،     لطایف آن برای اولیای الهی و حقایقش که

بالاترین مرتبه قرآن است برای پیامبران می     باشد    .

هر سیره ای به هر میزان و با هر مرتبه از مراتب قرآن هماهنگی کند به     همان اندازه قرآنی است

 و چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سیره اش را بر     حقایق قرآنی تنظیم کرده است،

 سیره آن حضرت کاملترین سیره هاست، از این رو در باره     رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

 آمده است: "کان خُلقه القرآن". برای بهره     وری افزونتر از این سیره ی مبارک، به اجمال به دو

 مورد اشاره میشود.



نوشته شده در چهارشنبه 93 شهریور 12ساعت ساعت 6:6 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

تکریم شهیدان    
پس از     نزول آیه ی شریفهی "سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار؛ [و مى گویند:] سلام بر    

شما به خاطر صبرتان. پس چه نیک است فرجام آن سراى!" سوره ی رعد، آیه ی 24،

 رسول     اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هر گاه بر مزار شهدای اُحُد حضور مییافت این آیه

     را تلاوت میفرمود. یعنی درود خدا و پیامبر بر شما باد که صابر و شکیبا بودید وپایان خوبی

در انتظار شماست. البته هم پیش از آخرت، در پایان دنیا زندگی به کامپرهیزکاران است و هم

در آخرت: "والعاقبة للتقوی" سوره ی طه، آیه ی 132، "والعاقبةللمتقین" سوره ی اعراف، آیه ی

128. یعنی جامعه بشری در پایان دنیا، شاهد آرمان شهرو مدینه فاضله خواهد بود که در آن

 مردم پرهیزکار، معزّزند، چنانکه در قیامتنیزمکرّمند.

شعارهاو اذکار در میدان نبرد
شعار مسلمانان در میدان جنگ به دستور رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تنظیم میشد،

 از این رو دارای مضامینی بلند و هدفدار وآموزنده بود، همانطور که شعار مسلمانان به هنگام نماز،

 اذان و اقامه است که کلماتآموزنده دارد بر خلاف ناقوس ترسایان که زنگی بیش نیست.

 شعار رزمندگان در بعضی ازمیدانهای نبرد، "حملاینصرون" بود. این گونه شعارها، دلهای

 رزمندگان را به قرآنمتوجه میکرد.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره ی توجه پیامبر گرامی (صلیالله علیه و آله و سلم) به قرآن

 و استفاده ی از آن در هنگام نبرد، میفرماید: در جنگبدر که اولین درگیری نظامی مسلمانان

 با مشرکان بود، رسول خدا را در سجده دیدم کهجمله نورانی "یاحیّ یا قیوم" را تکرار میکرد

 و برای نزول نصرت غیبی و امداد الهیآنقدر ذکر مزبور را بازگو کرد تا جنگ پیروز شد.

ذکر شریف "یاحی یا قیوم" از اسمایحسنایی است که از قرآن استفاده میشود و در آیةالکرسی و

 مانند آن به صورت: "هو الحیّالقیّوم" سوره ی بقره، آیه 255 آمده است. غرض آن که سیره ی

 رسول گرامی (صلی اللهعلیه و آله و سلم) در تجلیل از شهیدان، تلاوت وحی خدا بود. ممکن

 است دیگران نیز دربرابر مزار شهدا تکریمی روا بدارند، اما ادب گرامی داشت را باید

 همچون رسول حق (صلیالله علیه و آله و سلم) از قرآن الهام گرفت



نوشته شده در چهارشنبه 93 شهریور 12ساعت ساعت 6:4 عصر توسط مشتعلی| نظر

روزگاری شهر ما ویران نبود           دین فروشی اینقدر ارزان نبود

از وقتی که پای دانشجویان به این شهر باز شده متاسفانه بد

حجابی غوغا می کندو روی دختران ما نیز بی تاثیر نبود

و این ماهواره (دجال واره) خیلی متاسفانه از نظر رواج

 بد حجابی و رفتار بچه ها و جوانان موثر بوده که ازخدای منّان

 خواستار ریشه کن شدن این برنامه ها را داریم.

صحبت از موسیقی و عرفان نبود        هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود

متاسفانه وقتی مراسم عروسی برپا می شود رقص و پایکوبی

علی الخصوص رقص در هم (وقتی که قافله در کنار شهر هست ماشینها

نگه می دارند  و همه پایکوبی می کنند) و محرم و نامحرم دست به دست هم می دهند

این دست دادن همان و پیامد های آن ....

مرجعیت مظهر تکریم بود         حکم اورا عالمی تسلیم بود

لذا این بنده حقی سراپا تقصیر از مرجعیت محترم خواهان صدور فتوا

در صورت صلاحدید علیه بد حجابی هستم.

متاسفانه

پشت پا بر دین زدن آزادگیست     

با برنامه ریزیو رواج بی غیرتی و دروغگویی توسطماهواره

حرف حق گفتن عقب ماندگیست

آخر ای پرده نشین فاطمه        کی به اذن خدا رسی بر داد دین فاطمه(س)

                       اللهمّ عجّل لولیّک الفرج

 

 



نوشته شده در سه شنبه 93 شهریور 11ساعت ساعت 1:30 عصر توسط مشتعلی| نظر

 

امام صادق (ع) آن     کس که از گناه توبه واقعی کرده مانند کسی است که از اصل گناه نکرده است. الحدیث جلد     2  صفحه 182

معاویه بن وهب از     امام صادق (ع) درباره این آیه سؤال کرد. سوره نبأ ، آیه 38 « در قیامت احدی را قدرت     تکلم نیست، مگر کسی را که خدا اجازه داده باشد و سخن به راستی و صواب گوید». امام     (ع) فرمود: به خدا قسم مائیم که از طرف خداوند مأذون و مجازیم، ماییم که سخن به     صواب می‌گوییم، سؤال کرد چه می‌گویید؟ فرمود: خدا را تمجید می‌کنیم، درود بر رسول     اکرم (ص) می‌فرستیم و برای شیعیان خود شفاعت می‌نماییم و پروردگار شفاعت ما را رد     نمی‌کند. الحدیث جلد 2  صفحه 196

 امام صادق     (ع    ) : مرد با ایمان هرگز مغلوب شهوت خود نمی‌شود و شکمش باعث     رسوایی او نمی‌‌گردد. الحدیث جلد 2  صفحه 209

    امام صادق (ع) : کسی که می خواهد با نداشتن خویش و قوم ، عزیز و محترم باشد ، با نداشتن ثروت ، غنی و بی نیاز باشد ، با نداشتن مقام شامخ اجتماعی دارای ابهت و عظمت باشد ، باید خویشتن را از ذلت گناه و ناپاکی به محیط با عزت اطاعت الهی منتقل نماید .الحدیث جلد 2 صفحه 275

  امام صادق (ع) : بهترین و محبوبترین برادران من کسی است که عیوب مرا به من هدیه بفرستد و نقائصم را تذکر دهد . الحدیث جلد 2 صفحه 297

 امام صادق (ع) فرموده است : که در حکم حضرت داوود آمده است : انسان عاقل باید زمان خود را بشناسد ، به کاری که موظف است روی آورد و آنرا به درستی انجام دهد . الحدیث جلد 2 صفحه 310

  امام صادق (ع) : اگر از عمرت فقط دو روز باقی مانده باشد ، یک روزش را به فرا گرفتن ادب و تربیت اختصاص بده تا روز مرگت از سرمایه های اخلاقی روز قبلت یاری بخواهی .الحدیث جلد 2 صفحه 326

 عبدالله بن سنان می گوید : از امام صادق (ع) پرسش نمودم که آیا ملائکه افضلند یا بنی آدم . حضرت در پاسخ از جدش علی بن ابیطالب (ع) حدیث نمود که فرموده است : خداوند در ساختمان ملائکه ، عقل را بدون شهوت مستقر ساخته است ، و در حیوانات شهوت بدون عقل . اما در اولاد آدم ، عقل و شهوت را با هم و در کنار هم قرار داده است. هر انسانی که عقلش بر شهوتش پیروز گردد برتر از فرشته است و هر انسانی که شهوتش بر عقلش غلبه کند بدتر و پست تر از حیوان است .  الحدیث جلد 2 صفحه 357

امام صادق (ع) فرموده است : این آیه (( او لم نعمرکم ما یتدکر فیه من تذکر )) ملامت و سرزنش جوانان غافلی است که به سن هجده سال رسیده اند و از فرصت جوانی خود استفاده نمی کنند . الحدیث جلد 2 صفحه 369

امام صادق (ع) : کسی که تلاوت ( و فهم قرآن ) می کند اگر جوان با ایمان باشد قرآن با خون و گوشتش آمیخته می شود و در همه انساج بدنش اثر می گذارد.الحدیث جلد 2 صفحه 385

امام صادق (ع) : چهارچیز از چهارچیز سیر نشوند : زمین از باران . چشم از نگاه.زن از مرد.و عالم از علم. نصایح صفحه 191

امام صادق (ع) :هرکه چهارچیز را برای من متعهد شود من چهارخانه در بهشت برای او ضامن شوم : عهده دار شود که انفاق کند و از فقر نترسد در حق مردم نسبت به خود انصاف دهد به همه سلام کند و جدال نکند هرچند بر حق باشد. نصایح صفحه 190

امام صادق (ع) : سفیان ثوری گوید : به حضرت صادق (ع) عرض کردم : یابن رسول الله مرا نصیحت کنید : فرمود : سفیان ! دروغگو جوانمردی ندارد . زود رنج رفیق ندارد . حسود روی آسایش نبیند . بد اخلاق مجد و بزرگی نیابد.گفتم : یاابن رسول الله ! باز هم بفرمایید : فرمود : سفیان به خدا اعتماد کن که ایمان همین است . به داده او راضی باش که بی نیازی این است . با همسایه خوشرفتاری کن تا مسلمان باشی . با بی دین رفاقت نکن که فسق و فجورش را به تو می آموزد . و با مردم خداترس مشورت کن. نصایح صفحه 197

امام صادق (ع) : مسجدها را از : خرید . فروش . دیوانه . گناه . معرفی گمشده . قضاوت . اجرای حد . و سر و صدا حفظ کنید. نصایح صفحه 282

امام صادق (ع) : پیغمبر (ص) فرموده : هرکه رسم نیکی بگذارد خداوند ثواب این تاسیس و ثواب هرکه را به این آیین عمل نماید به او عطا فرماید بدون اینکه از ثواب آنان کسر شود. نصایح صفحه 191 و 192   

امام صادق (ع) : ای سماعه مومن از چهار بلا آسوده نشود : همسایه موذی . شیطان گمراه کننده . منافق عیبجو . و مومن حسود . ای سماعه ! این بلای آخر از همه بدتر است.سپس سماعه از حضرت پرسید : چگونه آن بلای آخر (مومن حسود) از همه سخت تر است ؟ فرمودند : چون هر حرفی که مومن حسود درباره مومن واقعی  بگوید مردم قبول میکنند. ( زیرا هم تیپ و هم لباس او است) نصایح صفحه 191

امام صادق (ع) : خداوند متعال پیغمبر خود را به اخلاق عالی ممتاز کرده شما خود را با این خویها بیازمایید : یقین.قناعت.صبر.شکر، رضایتمندی . خوشخویی . سخاوت . غیرت . شجاعت و جوانمردی.  نصایح صفحه 313

امام صادق (ع) : بر شما باد به دوری از گناه و راست گفتن و برگرداندن امانت برای کسی که شمارا امین دانسته که همانا اگر کشنده حضرت امام حسین (ع) شمشیری را که با آن امامحسین (ع) را کشته پیش من بعنوان امانت بگذارد خیانت نمی کنم و به او برمیگردانم. ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 245  

امام صادق (ع) : برخی از حقوق مسلمان بر برادرش این است که چون او را دید سلامش کند و چون بیمار شود عیادتش نماید و چون غائب شود خیر خواهیش کند و چون عطسه کند دعایش کند ( یرحمک الله گوید ) و چون بمیرد تشییعش کند. اصول کافی جلد 3 صفحه 248

امام صادق (ع) : عیسی بن مریم فرمود : وای بر علماء بد که چگونه آتش دوزخ بر آنها زبانه کشد.  اصولکافی جلد 1 صفحه 59

امام صادق (ع) : مردم سه دسته اند : دانشمند و دانشجو و خاشاک روی آب (که هر لحظه آبش به جانبی برد ) مانند مردمیکه چون تعمق دینی ندارند هر روز به کیشی گروند و دنبال هر صدائی برآیند.  اصول کافی جلد 1 صفحه 41

امام صادق (ع) : هرکه برای خدا علم را بیاموزد و بدان عملکند و به دیگران بیاموزد در مقامهای بلند آسمانها عظیمش خوانند و گویند : آموختبرای خدا و عمل کرد برای خدا و تعلیم داد برای خدا.        اصول کافی جلد 1 صفحه 43

امام صادق (ع) : دانش آموزید . به وجود آن خود را با خویشتنداری و سنگینی بیارائید و نسبت به دانش آموزان خود تواضع کنید و نسبت به استاد خودفروتن باشید و از علماء متکبر نباشید که رفتار باطلتان حق شما را ضایع کند.  اصولکافی جلد 1 صفحه 44

امام صادق (ع) : با یکدیگر مصافحه کنید ( دست بدهید ) زیرا مصافحه کینه را می برد. اصول کافی جلد 3 صفحه 264

امام صادق (ع) : همانا گناه بنده را از روزی محروم می دارد. اصول کافی جلد 3 صفحه 372

امام صادق (ع) : محبوبترین برادرانم نزد من آنکسی است که عیوب مرا به من اهداء نماید. ( یعنی عیوب مرا به من بگوید ) تحف العقول صفحه 366

امام صادق (ع) : هنگامی که قائم (عج) قیام نماید بار دیگر مردم را به اسلام دعوت میکند و به احکام از بین رفته و فراموش شده آن آشنا می گرداند و چون از جانب خداوند به امور گمشده و از میان رفته راهنمایی می نماید او را مهدی می گویند.  کتاب بحارالانوار جلد 51 صفحه 30

 امام صادق (ع) فرمودند : هر بدعتی گمراهی و هر گمراهی راهش بسوی دوزخ است.  اصول کافی جلد 1 صفحه 72

امام صادق (ع) : هنگامی که قائم (عج) قیام نماید بار دیگر مردم را به اسلام دعوت میکند و به احکام از بین رفته و فراموش شده آن آشنا می گرداند و چون از جانب خداوند به امور گمشده و از میان رفته راهنمایی می نماید او را مهدی می گویند.  کتاب بحارالانوار جلد 51 صفحه 30

امام صادق (ع) : هرکه قرآن را از روی آن بخواند ( یعنی از حفظ نخواند و از روی قرآن بخواند ) از دیدگان خود بهره مند شود ( یعنی چشمانی سالم داشته باشد ) و سبب آمرزش پدر و مادرش گردد گرچه آندو کافر باشند.   اصول کافی جلد 4 صفحه 417

 امام صادق (ع) : هیچ کسی نیست که آخر سوره کهف را بخواند جز اینکه در هر ساعتی که بخواهد از خواب بیدار شود.  اصول کافی جلد 4 صفحه 443            شرح : هرکس آیه آخر سوره کهف را بخواند در هرساعتی که بخواهد از خواب بیدار شود. البته با یقین و باور. سوره کهف آیه 110 : قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجو القاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا.    

امام صادق (ع) فرمود : از سفارشات امیرالمومنین (ع) به اصحابش این است : بدانید که قرآن هدایت شب و روز است ( یعنی در همه احوال و اوقات هدایت کننده است ) و نور شب تاریک است . برای هر سختی و نیازی ( راه نجات را در گرفتاری و بلا نشان دهد ) پس چون بلائی فرا رسد اموال خود را سپر جانتان سازید و چون حادثه ای پیش آمد ( که مربوط به امر دین است و جز با دادن جان مرتفع نشود ) جان خود را فدای دینتان کنید و بدانید که هلاک شده کسی است که دینش تباه شود و غارت زده کسی است که دینش را به ربایند همانا پس از رسیدن به بهشت نیازی نیست و بعد از دوزخ بی نیازی نیست ( هرکه در دنیا عمل صالح کند و مستوجب بهشت گردد فقیر و نیازمند نیست هر چند دست تنگ و گرفتار باشد و کسی که خود را مستوجب دوزخ سازد بی نیازی ندارد هر چند ثروتمند و مرفه باشد ) اسیر دوزخ آزاد نگردد و نابینایش بهبودی نیابد.   اصول کافی جلد 3 صفحه 306

امام صادق (ع) : کمترین آزار ( به پدر و مادر ) گفتن اف به آنهاست و اگر خدای عزوجل چیزی را آسان تر و خوارتر از آن می دانست از آن نهی می فرمود. ( یعنی اگر کلمه ای کوچکتر از( اف ) بود که به سبب آن به پدر و مادر توهین شود خداوند می گفت)  اصول کافی جلد 4 صفحه 49

امام صادق (ع) : پیوسته شیطان تا دو مسلمان با هم قهر هستند شادمان است و همین که با هم آشتی کنند زانوهایشان بلرزد و بندهایش از هم جدا شود و فریاد زند : ای وای بر من از هلاکتی که به من رسید.   اصول کافی جلد 4 صفحه 46

امام صادق (ع)فرمودند : رسول خدا (ص) به زنها سلام می کرد و آنها نیز جواب می دادند . امیر المومنین(ع) نیز سلام می کرد ولی خوش نداشت که به زنهای جوان سلام کند و می فرمود : می ترسم از صدای آنها خوشم آید و زیاد تر از آن اجری (ثوابی) که کسب می کنم ( گناه ) به من رسد. اصول کافی جلد 4 صفحه 464

امام صادق (ع) : از قول پدرش فرمود : دعا را در پنج وقت غنیمت شمارید : هنگام خواندن قرآن . وقت اذان . هنگام نزول باران و لحظه برخورد دو صف لشکر برای شهادت و گاه نفرین ستم دیده که تا عرش بالا رود.   امالی شیخ صدوق مجلس چهل و پنجم صفحه 265

امام صادق (ع) : فرمودند : دعا کردن مرد برای برادر دینی در پشت سر او روزی را فراوان نماید و بدی را بگرداند. ( از بین ببرد.)  امالی شیخ صدوق مجلس هفتادم صفحه 455

امام صادق (ع) : خشم قلب دانا و حکیم را نابود می کند و هرکس مالک غضب خود نباشد مالک عقل خود نیست. ( عقل ندارد ) بحار الانوار جلد هفدهم جلد 2 صفحه 226

امام صادق (ع) : هرکه دل به دنیا به بندد دل به سه زیان بسته : 1.کوشش و گرفتاری که پایان پذیر نیست.2.آرزویی که به آن نخواهد رسید.3.امیدواری که نائل به آن نمیشود.   بحار الانوار جلد هفدهم جلد 2 صفحه 222

امام صادق (ع) : هر چیزی زکاتی دارد و زکات علم این است که به اهلش یاد بدهی. بحارالانوار جلد هفدهم جلد 2 صفحه 220

امام صادق (ع) : دنیا زندان مومن است و صبر دژ و حصار اوست ( مومن به وسیله صبر نیرو و محافظی برای خود دارد ) و بهشت جایگاه مومن است و دنیا بهشت کافر است و قبر زندان او و جهنم جایگاه کافر است. بحارالانوار جلد هفدهم جلد 2 صفحه 219

امام صادق (ع) : کار خوب و نیک کامل نمیشود مگر با سه چیز : 1.عجله در آن نمودن ( یعنی در انجام کار نیک و خوب سستی نکند و به تاخیر نیندازد ) 2.کم شمردن کار نیک اگرچه زیاد باشد.3. منت نگذاشتن.  بحارالانوار جلد هفدهم جلد 2 صفحه 211

امام صادق (ع) : سه چیز است که همه باید از آن پرهیز کنند : 1. دوستی و همراهی با اشرار 2.با زنان مشغول به صحبت شدن 3.همنشینی با بدعتگزاران. بحارالانوار جلد هفدهم جلد 2 صفحه 207

امام صادق (ع) : خداوند دو ملک برای انسان موکل قرار داده ( دو ملک قرار داده برای انسان ) هرکس برای خدا تواضع و فروتنی کند خدا او را بزرگ کند و هرکه تکبر کند خدا او را پست و ذلیل کند. عین الحیوة صفحه 351

حضرت امام صادق (ع) : نیست شیعه جعفر (ع) مگر کسی که شکم و فرج ( عورت ) خود را از حرام نگه دارد. در عبادت سستی نمیکند و کوشش میکند و برای خدا کار میکند ( ریا نمیکند) و امید به ثواب و پاداش

کار خوب و ترس از گناه و جزاء خدا دارد پس اگر این جماعت را ببینی ایشان شیعه من هستند. عین الحیوه صفحه 436



نوشته شده در پنج شنبه 93 شهریور 6ساعت ساعت 6:2 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

مدارا و قاطعیت در سیره امام علی(ع)

 

مدارا،      در لغت به معنی نرمش و ملا طفت و مهربانی است و در عرف به معنی رفتار مهربانانه و نرمش در گفتار و رفتار با دیگران است. و در روایات اسلا می نیز به معنی نرمش و ملا طفت با خلق و بندگان خداداشتن و با رفق ولین با آنان رفتار کردن، و از خطا و لغزش های آنان چشم پوشی کردن آمده است. با دقت و تفحص و تتبع در آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع) و سیره پیشوایان دین بخوبی بدست می آید که     <مدارا و نرمش، رافت و رحمت    > یک اصل مهم در دین مبین اسلا م است. و یکی از عوامل گسترش اسلا م در شبه جزیره عربستان و در جهان همین اصل بوده است که در دل و جان انسان ها نفوذ کرد و قلب آنان را به اسلا م متمایل ساخت و در کتاب های روایی و اخلا قی     <مدارا و رفق    > به عنوان یک ارزش تلقی شده است؛ و فصول و ابواب زیادی نیز به این بحث اخصاص یافته است.

ظرف و محل مدارا

مهم ترین بحثی که در این فصل مطرح است، بیان این نکته است که مدارا و نرمشی که به عنوان یک اصل ارزشی در اسلا م پذیرفته شده، ظرف و محل جریان آن کجا است؟ آیا مدارا و نرمش یک اصل مطلق است؟ در همه جا ولو در اصول و قوانین دینی نیز جاری است یا خیر؟ در پاسخ می گوییم این اصل همانند سایر اصول و قوانین مطلق نیست و حد و حدودی دارد، و اجرای این اصل در مجموعه فراتر از حد و حدود تعیین شده آن، تبدیل به یک پدیده ضد ارزشی به نام <ادهان و مداهنه> یعنی مصانعت و سازگاری و نرمش و کوتاه آمدن در حق می شود همانگونه که اعمال نکردن این اصل در مرز خویش نیز تبدیل به یک ناهنجاری دیگر بنام <خشونت> می شود. آنچه که از آیات و روایات و سیره عملی معصومین(ع) بدست می آید این است که، مدارا و سازش در موارد زیر پسندیده است:

الف) مسائل شخصی.

ب) مسائل اجتماعی که در تقابل و تزاحم با حق و حقوق دیگران نیست.

ج) در راه ترویج و گسترش اسلا م و ارزش های دینی.

اما در مسائل اصولی دین و اجرای حدود و احکام دینی، نرمش و مدارا نه تنها شایسته و پسندیده نیست بلکه مذموم و ناروا است، و سهلنگاری در اینگونه مسائل تبدیل به یک پدیده ضدارزشی بنام <ادهان و مداهنه> می شود که مورد نهی شدید اسلا م قرار گرفته است و نیز نرمش و مدارا در حق و حقوق دیگران (حق الناس) صحیح نیست و نمونه های عینی که از زندگی پیامبر(ص) و امام علی(ع) در بخش های دیگر این نوشتار میآوریم ناظر به همان شقوق و اقسام سه گانه و مانند آن است.

مدارا و نرمش در سیره امام علی(ع(

علی(ع) مظهر رحمت و رافت اسلا می است ؛ 25 سال سکوت و حلم ورزی در راستای حفظ اسلا م، و عدم ایجاد درگیری و نبرد داخلی در جامعه نو پای اسلا می، بزرگترین رحمت و رافت علی(ع) بر مسلمانان بوده است. اگر در آن روز علی بن ابیطالب(ع) دست به قبضه شمشیر می برد و جنگ و برادرکشی در جامعه کوچک مدنیه، مرکز اسلا م رخ می داد، و در نتیجه صحابه پیامبر و قاریان قرآن در یک درگیری بر سر تصاحب حکومت و قدرت کشته می شدند، معلوم نبود بر سر اسلا م چه می آمد. و چه بسا علی(ع) که پرچمدار هدایت بشر پس از رسول خدا(ص) بود در آن نبرد داخلی، کشته می شد، آنگاه به یقین از اسلا م جز نامی بی روح و بی محتوی باقی نمی ماند.

آری علی(ع) با علم به همه دین مقوله ها، چونان خار در چشم و استخوان در گلو گیر کرده، بر فتنه های، فتنه انگیزان و جهل ناآگاهان حلم ورزید، و با آنان نرمش و مدارا نمود و حتی جهت پیشبرد اسلا م و حفظ اصول ارزشی دین و آرمانهای پیامبر خاتم(ص)، مشاوری امین برای خلفا بوده است. و مرکز ثقل فرهنگی اسلا م در عصر همانانی که به ناحق بر مسند او تکیه زده بودند، به شمار می آمد. و پس از تصدی امر خلا فت مسلمین نیز به قوم ناکثین و قاسطین و مارقین دچار شد. با همانانی که سخنرانی او را در مسجد بر هم می زدند و فریاد و سروصدا به راه می انداختند و به هنگام اقامه فریضه نماز در مسجد کوفه با کنایه و تعریض و با تمثل به آیات قرآن و اشعار، علی(ع) را زخم زبان و نیش بیان می زدند، مدارا کرد. و حتی تا زمانی که خوارج دست به افساد و خون ریزی نزده و به شمشیر متوسل نشده بودند، اجازه کمترین برخوردی را به آنان نداد.

عطوفت و نرمش علی(ع) به این دو مقطع و دو مقوله منحصر و محدود نمی گردد، همنشینی با فقیران و بینوایان، رسیدگی به امور مستضعفان، تحمل و گوش دادن به رنج و گرفتاری دهقانان، تحمل انتقادها و برخورد تند سفیهان و همنوایی وهمدلی و استعانت به یتیمان و ارامل کوفه، همه و همه بیانگر قلب عطوف و روح لطیف و مهربان علی(ع) است.

امیر مومنان علی(ع) در هنگام زعامت و خلا فت، نامه های متعدد و فراوانی به کارگزاران حکومت خود نگاشت و آنان را به نرمش و مهربانی با مردم سفارش نمود. در زیر تنها به چند نمونه اشاره می نماییم:

1) در نامه ای به اشعث بن قیس فرماندار آذربایجان نوشت: <فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نیست، بلکه امانتی است در گردن تو... درباره رعیت حق نداری استبداد به خرج دهی، و آنچه خواهی به رعیت فرمان دهی...>

2) در نامه ای به عبدالله بن عباس فرماندار بصره نوشت:

...< با مردم بصره به نیکی رفتار کن، و گره وحشت و ترس از حکومت را از دل هاشان بگشای تا به راه آینده احساس امنیت کنند بد رفتاری تو با <بنی تمیم> و خشونت با آنها را به من گزارش داده اند... ای ابوالعباس با آنان مدارا کن .. .>!

همچنین امیر مومنان علی(ع) در خطبه ها و سخنان متعددی از نرمش و مدارای خود با مردم سخن گفت که در زیر چند نمونه را بازگو می نماییم:

1) امام علی(ع) به هنگام حرکت اصحاب جمل به سوی بصره، در جمع یاران خود خطبه ای خواند و در قسمتی از آن خطبه آمده است:

ان هولا ? قد تمالوئوا علی سخطهِ امارتی، و ساصبر مالم أخف علی جماعتکم. فانهم ان تمموا علی فیالهِ هذا الرای انقطع نظام المسلمین.. همانا این گروه (مفسده جویان) به خاطر نارضایتی از حکومت من به یکدیگر پیوسته اند. و من تا هنگامیکه برای جامعه و اجتماع احساس خطر نکنم، شکیبایی پیشه می کنم، چه اینکه آنان اگر بر این افکار سست و فاسد باقی بمانند و بخواهند اهداف خود را عملی کنند، نظام جامعه اسلا می از هم گسیخته خواهد شد...>

امیر مومنان طبق این کلا م نورانی مدارا و نرمش با مخالفان را تا وقتی جایز می داند که گروه مخالف برای جامعه اسلا می از جهات مختلف امنیتی، فرهنگی و غیر آن خطرساز نگردند، در غیر این صورت مدارا و نرمش مشروع نخواهد بود.



نوشته شده در پنج شنبه 93 شهریور 6ساعت ساعت 5:58 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

    2    ) و در خطبه ای نیز فرمودند    :

کم اداریکم کما تداری البکار العمدهِ.. تا چند با شما مدارا کنم! همچون مدارا کردن با شتران نو باری که از سنگینی بار، پشتشان مجروح گردیده و همانند جامه کهنه و فرسوده ای که هرگاه از جانبی آن را بدو زند از سوی دیگر پاره می گردد هرگاه سپاهیان شام عنان گشاید، و بر سرتان آید به خانه می روید و در به روی خود می بندید و چون سوسماری در سوراخ می خزید و یا چون کفتار در لا نه می آرمید     ..>. !

نرمش و عطوفت امام علی(ع) در مقابل مردم کوفه

امام علی(ع) پس از استقرار در کوفه، از مردم خواست تا جهت استماع سخنانش به محله رحبه کوفه که سرزمین گسترده ای بود فرود آیند. امام(ع) نیز در آن نقطه از مرکب پیاده شد. نخست در مسجدی که در آنجا بود دو رکعت نماز گزارد و آنگاه بر فراز منبر رفت و برای مردم سخن گفت    .

امام(ع) ضمن اشاره به فضیلت مردم کوفه خطرهایی که آنان را تهدید می کرد را برشمرد؛ آنگاه از رویگردانی مردم کوفه از حکومت اسلا می و جهاد در راه خدا، انتقاد کرد و فرمود    : <آگاه باشید که گروهی از شما از نصرت و یاری من تقاعد ورزید و من آنان را سزنش و نکوهش می کنم. آنان را ترک کنید و آنچه را دوست ندارند به گوش آنان برسانید تا رضای مردم را کسب کنند و تا حزب الله از حزب شیطان بازشناخته شود    >

برخورد ملا یم و مدارای امام با کوفیان جهاد گریز، بر برخی از انقلا بیون افراطی گران آمد و بر مذاق آنان خوش نیامد. از این روی، مالک بن حبیب یربوعی، فرمانده نیروی انتظامی حکومت علوی، برخاست و بالحن اعترض آمیزی گفت: من این مقدار مجازات را برای آنان کم می دانم! به خدا سوگند، اگر به من دستور دهی آنان را می کشم     .!

امام با جمله     <سبحان الله    > او را هشدار داد و فرمود   : <حبیب، از حد و اندازه تجاوز کردی> حبیب بار دیگر برخاست و گفت: شدت عمل و خشونت در جلوگیری از وقوع حوادث ناگوار، از ملا یمت و نرمش با دشمنان موثرتر است.

امام(ع) با منطق حکیمانه خود به هدایت او پرداخت و فرمود: خداوند چنین دستوری نداده است. انسان در مقابل انسان کشته می شود؛ دیگر ستم و تجاوز چه جایی دارد. و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً فلا یسرف فی القتل انه کان منصوراًاسراف در قتل این است که غیر قاتل را به جای قاتل بکشید، و خداوند از این عمل نهی نمود و آن را ستم و تعدی دانست.

متخلفان کوفی از مذاکره امیر مومنان(ع) با فرمانده نیروی انتظامی، دادگری علی(ع) را با چشمان خویش مشاهده کرده و فضای سیاسی را باز دیدند؛ از این رو علل تخلف خود را بازگو نمودند.

صلا بت و قاطعیت و عدم ملا هنه

همان گونه که گفتیم اصل در اسلا م و سیره پیامبر گرامی اسلا م و امامان معصومین(ع) رافت و نرمش است، در مقابل گاهی مواقع و موارد صلا بت و قاطعیت لا زم و ضروری است. چنانچه این صلا بت در قوانین ملل و اقوام گذشته و حال، وجود داشته و دارد. این قانون نیز به جهت رافت و رحمت بر جامعه و مردم است، چرا که اگر قاطعیت و سخت گیری نسبت به دشمنان و غیر خودیها و منافقان و متخلفان داخلی و بزهکاران یک جامعه وجود نداشته باشد، طمع دشمنان نسبت به چنین ملتی تحریک می گردد، و از طرفی بزهکاری در داخل جامعه زیاد می شود چون بزهکاران احساس امنیت کامل نموده و با استفاده از چنین فضایی، امنیت ملی یک جامعه را بر هم زده و باعث سلب آسایش مردم می شوند. بدین جهت برای رافت به مردم جامعه، سخت گیری نسبت به متخلفان داخلی و خارجی ضروری و لا زم است.

از این رهگذر در شریعت مقدس اسلا می صلا بت و قاطعیت وجود دارد، و در قوانین اسلا می نیز برخی موارد، احکامی شاق و قاطع برای برخورد با متخلفان وضع شده است. و این قوانین نیز از باب رافت بر کل امت و جامعه است همانند جراحی یک عضو فاسد است که برای صحت و سلا مت تمام اعضای بدن، ضروری و لا زم است.

خاستگاه قاطعیت

قاطعیت و سخت گیری در قانون اسلا م که در سیره پیامبر(ص) و اولیای بزرگ و معصومین(ع) متجلی گردیده است. نسبت به چه گروه های و چه افرادی است آیا حکومت اسلا می باید نسبت به تمامی افراد جامعه و نیز نسبت به جوامع دیگر و کشورهای دیگر، رفتاری خشونت آمیز داشته باشد؟ و یا نسبت به افراد و گروه های خاص، و کشورهای خاصی است؟

در پاسخ به این پرسش با توجه به آیات و روایات و سیره عملی معصومان(ع) می توان گفت که صلا بت و قاطعیت در اسلا م و سیره پیامبر(ص) و معصومین(ع) تنها نسبت به چند گروه است، و قانونی عام و فراگیری نیست. برخی از خواستگاه های قاطعیت و شدت عمل در سیره معصومان(ع) عبارت است از:

1) قاطعیت در اجرای عدالت.

2) قاطعیت و شدت عمل برای تامین امنیت و ایجاد آرامش در جامعه.

3) قاطعیت در اجرای حدود و احکام و قوانین الهی و اسلا می.

4) قاطعیت در امور مربوط به بیت المال و حقوق مردم.

5) نظارت و قاطعیت بر کارگزاران حکومت.

با توجه به رعایت اختصار در این نوشته، برخی از مقوله های فوق را در سیره امام علی(ع) به طور خلا صه مورد بررسی و کنکاش قرار می دهیم.

قاطعیت شرط اجرای عدالت

یکی از شرایط مهم در اجرای عدالت، قاطعیت است. امام علی(ع) می فرماید:

لا یقیم امرالله سبحانه الا من لا یصانع و لا یضارع و لا یتبع المطامع

فرمان خدا را بر پا ندارد جز کسی که در حق مدارا نکند و خود را خوار نسازد و پی طمع ها نتازد روی این اصل امام علی(ع) جهت تحقق عدالت در جامعه اسلا می، برخوردهای قاطع با بسیاری از افراد و گروه ها داشته است در زیر نمونه های را بیان می کنیم:

امیر مومنان(ع) در آغازین روزهای خلا فت طی یک سخنرانی اعلا م داشت:

1) و الله لووجدته قد تزوج به النسأ و ملک به الا مأ لرددته فان فی العدل سعهِ و من ضاق علیه العدل فالعدل علیه أضیق>

به خدا سوگند!، اگر ببینم بیت المال مسلمین به مهر زنان یا بهای کنیزکان رفته باشد، آن را باز می گردانم. همانا در عدالت گشایش است. و آن که عدالت را بر نتابد، ستم را سخت تر یابد.

2) عبدالله بن زمعه یکی از شیعیان امام علی(ع) بود، روزی در ایام خلا فت نزد آن حضرت آمد و مالی از بیت المال خواست. امام فرمود:

ان هذا المال لیس لی ولا لک و انما هوفی للمسلمین

این مال نه از آن من است و نا از آن تو، بلکه فیی است، و از آن همه مسلمانان. اگر تو در جنگ با آنان یار باشی چون ایشان از مال برخوردار باشی، و اگر نه آنچه به دست آورند، نباید دیگران بخورند.

قاطعیت در اجرای احکام و قوانین الهی

از جمله اموری که باید در آن قاطعیت و شدت عمل نشان داد، اجرای احکام و قوانین الهی است تسامح و تساهل در اجرای قوانین الهی امری ناپسند و مذموم است. روایات و سیره معصومان(ع) نیز بر قاطعیت در اجرای احکام الهی تاکید دارد. در زیر نمونه ای از سیره علی(ع) را در این زمینه بازگو می کنیم

اجرای حد بر نجاشی شاعر

قیس بن عمرو، معروف به نجاشی، از اصحاب امام علی(ع) و از شاعران عصر خویش بود. اشعار و قصاید او در تحریک روحیه سپاه امیر مومنان در نبرد صفین، همچنان بر صفحات تاریخ می درخشد. نجاشی شاعر در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان، به منزل ابو سماک اسدی رفت و به وسوسه او و به اتفاق هم شراب نوشیدند و از حال طبیعی خارج و از سرو صدای آنها، همسایه ها از جریان مطلع شدند ماموران حکومت علوی نجاشی را دستگیر کردند و ابو سماک از صحنه گریخت. علی(ع) 80 تازیانه به جهت شرب خمر و 20 تازیانه به جهت شکستن حرمت ماه رمضان بر نجاشی زد. جریان اجرای حد شرب خمر بر نجاشی، شاعر بزرگ کوفه، بر بستگان او گران آمد. گروهی از یمننیان از جمله طارق بن عبدالله نهدی که از قبیله نجاشی بودند و علی(ع) را در نبرد صفین نیز همراهی می کردند ناراحت شدند.

طارق نهدی که از این جریان سخت برآشفته بود نزد علی(ع) آمد و گفت: ای امیرمومنان! ما هرگز ندیده ایم که در نزد والیان حق و عدل، اهل معصیت و تفرقه با اهل اطاعت و مردان با فضیلت و تفرقه گریز، در صورتی که جرمی مرتکب شوند یکسان باشند. تا اینکه امروز تو را دیدیم که با برادر مان نجاشی چنین کرده اید ! تصور ما این بود که نجاشی با آن همه فضیلت و دفاع از تو، مشمول رافت و مهر تو قرار می گیرد شما با برادر ما نجاشی، کاری کردی که دل های ما را به درد آوردی، و ما را از هم پراکنده ساختی، و ما را به راهی کشاندی که اگر آن راه را بگیریم ما را به دوزخ خواهد کشانید و معذب خواهیم شد.

علی(ع) فرمود: <انها لکبیرهِالا علی الخاشعین> آری! ای برادر نهدی، حدود الهی بر همگان سنگین است، فقط خا شعان می توانند آن را تحمل کنند. ای برادر نهدی! او هم فردی از مسلمانان است که مرتکب فعل حرام شد، و کفاره اش همان بود که درباره وی انجام گرفت. خداوند در قرآن مجید فرمود: نباید علا قه شما به قومی موجب شود که شما دست از عدالت بردارید و احکام خداوند را انجام ندهید. شما همواره عدالت را در جامعه به کار گیرید که این به تقوی و پرهیزکاری نزدیک تر است .

سخت گیری برای اجرای دین

پس از گسترش اسلا م در شبه جزیره عربستان امام علی(ع) طی ماموریتی از ناحیه پیامبر(ص) جهت دعوت مردم یمن به اسلا م، به آن سرزمین سفر نمود. هنگام مراجعت، از مردم نجران، پارچه های حریر را به عنوان جزیه و مالیات که طبق پیمان روز مباهله مشخص شده بود، گرفت و سوی مدینه حرکت نمود. در بین راه از حرکت پیامبر(ص) برای شرکت در مراسم حج اطلا ع یافت و بدین جهت فرماندهی سربازان را به یکی از افسران سپرد و خود به سرعت حرکت کرد و در نزدیکی مکه خدمت پیامبر رسید. علی(ع) پس از دیدار با پیامبر(ص) ماموریت یافت به سوی نیروهای خود باز گردد و آنها را به مکه بیاورد. وقتی امام علی(ع) به میان سربازان خویش رسید با صحنه غیر منتظره مواجه گشت و دید تمام پارچه های حریر میان سربازان تقسیم شده و به عنوان لباس احرام مورد استفاده آنان قرار گرفته است.

علی(ع) از این عمل جانشین خویش سخت ناراحت شد و او را مورد بازخواست قرارداد، و او در پاسخ گفت که من با اصرار سربازان مواجه شدم و این پارچه ها را به عنوان امانت به آنان سپردم که پس از مراسم حج از آنان پس بگیرم علی(ع) فرمود: تو چنین اختیاری نداشتی. آنگاه دستور داد که تمام پارچه را جمع نموده و بسته بندی نمایند.

از این فرمان قاطع و سخت علی(ع)، گروهی که از عدالت رنج می بردند، به پیامبر(ص) شکایت جستند و از رفتار علی(ع)ابراز ناراحتی نمودند. در اینجا بود که پیامبر اکرم(ص) فرمود: <ارفعوا ألسنتکم عن علی فانه خشن فی ذات الله عزوجل، غیر مداهن فی دینه

زبان از بدگویی علی(ع) بردارید که او در اجرای دستور خدا، بی پروا و سخت گیر است و اهل سازش و ملا هنه در دین خدا نیست.

آری اینگونه است رفتار و سیره پیشوایان معصوم ما که در دین خدا و اجرای احکام الهی سر سازگاری و سازش با احدی را ندارند. و دین خدا را با هیچ چیز مصالحه نمی کنند.



نوشته شده در پنج شنبه 93 شهریور 6ساعت ساعت 5:57 عصر توسط مشتعلی| نظر

مسجد؛ پایگاهی نظامی

مسجد، محل برافراشته شدن پرچم سپاه اسلام و اعزام آنان به جبهه های نبرد است. در صدر اسلام مسجد، جایگاه گفت وگو و مشورت در مورد مسائل نظامی بود. در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، هنگام جنگ احد، سربازان مسلح اسلام در مسجد ماندند. همچنین آن حضرت در آستانه جنگ احد، درباره چگونگی رویارویی با مشرکان قریش، در مسجد با یاران خود به تبادل نظر پرداخت.

مسجد می تواند نقش سازنده ای در حفظ روحیه آمادگی و همکاری مردم با جبهه های نبرد داشته باشد. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم گاه از دانش غیبی بهره می گرفت و مؤمنان حاضر در مسجد را در جریان آخرین رویدادهای جبهه قرار می داد و برای عاملان پیروزی در جبهه ها دعا می کرد.

امام خمینی رحمه الله با اشاره به کارکرد نظامی و کارکردهای دیگر مساجد می فرماید: «در صدر اسلام، [مسلمانان [هر وقت که می خواستند جنگ بروند، از مسجد تجهیز می کردند. هر وقت می خواستند یک کار مهمی بکنند، در مسجد طرح می کردند... و مسائل سیاسی شان را می گفتند و اجرا می کردند ارتش می فرستادند و همه این کارها را آنجا می کردند و ما امیدواریم که این محتوا برگردد».

مسجد و پاسداری از عدالت

در صدر اسلام، مسجد پناه گاه مظلومان و محل رسیدگی به شکایت های مردم بود. در این دوران، تقریباً تمامی مسائل حقوقی و اختلاف های میان مردم که نیازمند رسیدگی بود، در مسجد حل و فصل می شد. قضاوت های امیرمؤمنان علی علیه السلام در دَکّة القضای مسجد کوفه و آغاز حکومت عدل گستر مهدی موعود از مسجدالحرام، نشان پیوند تاریخی مسجد و عدالت است. در حال حاضر، اگرچه عموم دادرسی ها در مراکز قضایی انجام می شود، از وجود امام جماعت مسجد محله نیز می توان برای داوری و حکمیت در اختلاف های محلی و برقراری آشتی میان دو طرف دعوا بهره گرفت.

مسجد و تعلیم و تعلم

در صدر اسلام، مسجد افزون بر محل برگزاری مراسم عبادی، محل دانش آموزی نیز به شمار می آمد. برای نمونه، پیامبر در مسجد، آیه های قرآن، احکام و معارف دین و حتی مسائل تاریخی را به مردم آموزش می داد. مطالبی که در این جلسه بیان می شد، با میزان توان فکری شنوندگان هماهنگ بود و جلسه ها پس از برخی نمازها، مانند صبح و شام که شمار بیشتری از مردم در مسجد حضور داشتند، برگزار می شد. افزون بر مسجدالنبی، در دیگر مسجدهای مدینه نیز جلسه های درس برقرار بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از برخی یاران برجسته خود برای امامت جماعت استفاده می کرد و آنان به مردم تعلیم می دادند.

مسجد، کانون امر و نهی اسلامی

مسجد از ابتدا جایگاه تحقق فریضه امر به معروف و نهی از منکر بوده است. جلوه روشن این مسئله، جایگاه موعظه در عصر پیامبر گرامی اسلام و ابلاغ بایدها و نبایدهای اسلامی به مردم است. از سوی دیگر، حضور شکوهمند مؤمنان در مسجد، صحنه دلربایی می آفریند که خود به تنهایی، انسان را به سمت خوبی ها و معروف ها می کشاند. خصلت های الهی انسان با مشاهده شور و اشتیاق نمازگزاران برای رساندن خود به مسجد، برانگیخته می شود. انسانی که به مسجد پیوست، ضمن اقامه یکی از بزرگ ترین معروف ها، از منکرها دوری می کند و می کوشد خود را به گناهان آلوده نسازد. امام رضا علیه السلام می فرماید: «به پا داشتن نماز جماعت، عامل کمک به کارهای خیر و تقوا و مایه جلوگیری از بسیاری گناهان است.» کسی که دل در گرو محبت خدا دارد و روزانه چندبار به خانه خدا پا می گذارد، به راحتی اسیر دام شیطان نمی شود. دلی که با صفای بندگی انس گرفت، تیرگی گناه را حس و از آن پرهیز می کند.

مسجد، محل پیوند دین و سیاست

مسجد، مقر حاکمیت و پایگاه فرماندهی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم در مدینه بود. پایه های اساسی حکومت اسلامی در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، در مسجد، بنیان نهاده شد و اصول و مبانی دین مبین اسلام از این پایگاه مقدس به مردم جهان عرضه گشت. از این رو، مسجد، نماد تلفیق دین و سیاست و محل ملاقات، گفت وگو و مذاکره آن حضرت با هیئت های سیاسی بود. انتصاب کارگزاران و سفیران در مسجد صورت می گرفت و اعتراض به حکومت و برکناری کارگزاران در مسجد طرح می شد. امام خمینی رحمه الله در مورد نقش سیاسی مسجد و جداناپذیری دین و سیاست می فرماید: «اسلام از زمان پیغمبر حکومت تشکیل داده است. قوای نظامی و انتظامی داشته است در سیاست ها دخالت می کرده و مسجدالنبی، مرکز سیاست اسلامی بوده و ثقل قدرت اسلامی».

مسجد، مرکز انقلاب اسلامی

مسجد، محل تبادل اخبار و اطلاعات خرد و کلان و بحث و گفت وگو درباره آنها و جهت گیری و روشن شدن افکار عمومی است. در این صورت، شرایط جامعه در جنبه های گوناگون به راحتی به گوش عموم مردم می رسد و آنها به سرعت در مورد نبایدها و انحراف های موجود در جامعه واکنش نشان می دهند. جلسه های وعظ و خطابه و سخنرانی های روشن گرایانه اهل علم و دین در مسجد، نقش مؤثری در بیداری و آگاهی مردم دارد. در نتیجه، مسجد، پایگاه خیزش انقلابیان و مبارزان دین داری است که با کژروی ها و کژرفتاری های جامعه به مقابله برمی خیزند و حرکت های انقلابی را سازمان دهی می کنند. مقام معظم رهبری، با اشاره به نقش انقلابی مسجد و احیای مساجد کشورهای اسلامی پس از انقلاب ایران می فرماید: «تا قبل از انقلاب اسلامی، کسی جرئت نمی کرد دم از اسلام بزند. در این کشورهای اسلامی که امروز مسجدها رونق پیدا می کنند و کانون تحرک می شوند، تا دیروز مسجدها متعلق به یک مشت پیرمرد از کار افتاده بود. امروز آن مسجدها جای جوانان و کانون جنبش هاست».

نقش مسجد در پیروزی انقلاب اسلامی

مؤمنان هشیار و آگاه، مبارزه با حکومت ستمگر پهلوی را از مسجد آغاز کردند و آن را مرکز فعالیت های مبارزاتی خود قرار دادند. رژیم پهلوی می کوشید مساجد را به انزوا بکشاند و جوانان را از آنجا دور نگه دارد و فعالیت های مذهبی و سیاسی مساجد را کنترل کند. به همین دلیل، به کنترل واعظان و جلسه های سخنرانی و فعالیت های فرهنگی مردم در مساجد می پرداخت. نقش مسجد در انقلاب اسلامی به قدری گسترده بود که رژیم، در برخی از مساجد را بست. البته حکومت نتوانست مانع کارآیی مسجد شود و مسجد، به پایگاه انقلاب و مرکز نشر آموزه های اسلامی و محل وحدت نیروهای انقلابی تبدیل شد. مساجد، مرکز تبادلاطلاعاتو جلسه های مشاوره میان مبارزان بود و پخش اعلامیه در بیشتر مساجد ایران صورت می گرفت.



نوشته شده در پنج شنبه 93 شهریور 6ساعت ساعت 5:49 عصر توسط مشتعلی| نظر

آشنایی با روز جهانی مسجد                             

    21    آگوست برابر با 30 مرداد بنا به در خواست جمهوری اسلامی ایران، از سوی سازمان کنفرانس ‌اسلامی به عنوان روز جهانی مسجد نامگذاری شد
 و متعاقب آن در سال، یک هفته برنامه‌هایی برای تکریم، تجلیل، اعزاز و اکرام مساجد به اجرا در‌می‌آید. 21 آگوست مصادف است با به آتش کشیدن مسجدالاقصی توسط صهیونیست‌ها. هفته تکریم و تجلیل مساجد از 30 مرداد ماه تا 5 شهریورماه در ایران به طور گسترده برگزار می‌شود.
مسجد پایگاه انسجام و یکپارچگی مسلمانان است و نماز جماعت و تشکیل صفوف به هم فشرده نمازگزاران به خوبی بیانگر هماهنگی و انسجامی است که حضور در مسجد فراهم می‌آورد. در اینجاست که افراد نمازگزار همچون قطره‌های آب به یکدیگر می‌پیوندند تا دریایی از اتحاد را به نمایش درآورند. همه در کنار یکدیگر در برابر پروردگار یکتا رو به سوی یک قبله می‌کنند و لب به حمد و ثنای آن یگانه نازنین می‌گشایند و هماهنگ با یکدیگر سرود توحید را زمزمه می‌کنند.
 
پیامبر اسلام؛  پایه‌گذار  اولین مسجد است. او مکانی را پایه‌گذاری کرد که علاوه بر عهده‌دار بودن نقش روحانی و معنوی، کانون فعالیت‌های اجتماعی مسلمانان نیز به شمار می‌رفت. به همین دلیل مسجد در طول تاریخ اسلام از ویژگی برجسته‌ای برخوردار بود. در گذشته همه امور مسلمین در ابعاد مختلف، از جمله عقاید و فعالیت‌های فرهنگی، عبادی، سیاسی و اقتصادی در مساجد انجام می‌شد

اشاره

مسجد، نمادی استوار از تمدن اسلامی در طول تاریخ بوده و ارزش و اعتبار خود را میان مسلمانان حفظ کرده است. در این میان، دوران صدر اسلام، درخشان ترین دوره در طول حیات مساجد است؛ چرا که در آن زمان، مسجد نه صرفاً محل عبادت، که محل فعالیت های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، قضایی و نظامی به شمار می آمد. برای احیای هر چه بیشتر مساجد باید کوشید آنها هر چه بیشتر به مساجد صدر اسلام نزدیک شوند و توانایی های فراوان خود را به فعلیت برسانند.

مسجد، کانون مشورت در صدر اسلام

یکی از عوامل کلیدی در دست یابی به موفقیت ها و چشیدن طعم کام یابی، مشورت است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم تقریباً در همه مواردی که دستور مستقیم وحی وجود نداشت، از راه مشورت با مسلمانان تصمیم گیری می کرد و معمولاً این مشورت ها در مسجد صورت می پذیرفت. انتخاب خارج شهر مدینه برای رویارویی با مشرکان در جنگ احد یا کندن خندق در شمال مدینه در جنگ احزاب، از شمار این مشورت هاست.

مسجد و تعاون اجتماعی

امام صادق علیه السلام می فرماید: «همانا در عهد رسول خدا، نیازمندان در مسجد سکونت می گزیدند.» این حضور دو فایده داشت: نخست آنکه از آوارگی آنها جلوگیری می کرد و دوم آنکه این افراد به عنوان طبقه نیازمند جامعه، همیشه در برابر چشم حاکم و مردم بودند و لابه لای شلوغی شهر و رفت و آمدها گم نمی شدند. از این رو، شخص پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم و مسلمانان همواره در فکر تأمین زندگی آنها بودند و اولین امکاناتی که به دست می آوردند، به آنها اختصاص می دادند. افزون بر این، مسجد، پناه گاه غریبان و در راه ماندگان یا به تعبیر قرآن «ابن السبیل» بود؛ به گونه ای که در شهرهای اسلامی هرگاه فرد تازه واردی داخل شهر می شد و در آن شهر کسی را نمی شناخت، یکسره به سراغ مسجد آن شهر می رفت و در مدت اقامت خود در آنجا سکونت می گزید. بنابراین، در صدر اسلام، خدمات رسانی اجتماعی یکی از کارکردهای مسجد بود. شناسایی نیازمندان منطقه، دستگیری از آنها و گردآوری کمک برای ایشان، پرداخت وام، اقدامات تسهیل ازدواج زوج های جوان، برنامه ریزی برای عیادت و سرکشی از بیماران و اموری از این دست، مواردی است که بسیاری از مساجد نمونه کشور با پیروی از مساجد صدر اسلام، در ایفای نقش خود در تعاون اجتماعی به آن می پردازند.

مسجد، تجلی گاه وحدت

مسجد، محل گردهمایی مسلمانان و تجلی گاه پرشکوه انسجام و یک پارچگی ملت مسلمان است. مسجد، حافظ سلامت دین و جامعه است و نمایش وحدت و همدلی نمازگزاران، بقای اسلام را تضمین می کند. حضور نمازگزاران در مسجد، امید دشمنان اسلام را به ناامیدی بدل می سازد. در صدر اسلام نیز حضور مردم مسلمان هنگام نماز در مسجد، نشانه قدرت اسلام بود و توان مردمی، اجتماعی، سیاسی و نظامی مسلمانان را اثبات می کرد. مسجد، همواره نقش وحدت آفرینی را در جامعه اسلامی ایفا کرده است و اگر مسجدی چنین نقشی نداشت، مورد سرزنش پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم قرار می گرفت. مسجد ضرار، نمونه ای از این مسجد است که منافقان با هدف تفرقه انداختن میان مسلمانان ساختند و پیامبر به فرمان خداوند، مؤمنان را از حضور در این مسجد نهی فرمود.

دشمنان دین خدا، پیوسته در کمینند تا با دامن زدن به اختلاف ها و ایجاد تفرقه، یک پارچگی مسلمانان را از بین ببرند و راه نفوذ و تسلط خود را به درون آنها باز کنند. حضور پیروان مذاهب مختلف اسلامی اعم از شیعه و سنی در صفوف نماز، برهم زننده نقشه دشمن و مایه ناکامی آنها است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «کسی که با برادران اهل سنت در صف اول، نماز جماعت بگزارد، همچون کسی است که پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در صف اول نماز گزارده باشد».



نوشته شده در پنج شنبه 93 شهریور 6ساعت ساعت 5:49 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin