سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

یا ثامن الحجج آدیوین چوخ صفاسی وار

عاشقلرین دیلینده رضاجان صداسی وار

 


ای تاجدار ملک خراسان غریب آقا

صحن و رواقیوین عجب عالی هواسی وار

شیعه بو قبری جنتّیله ایلمز عوض

جنّاتی نیلیور اوکی سن تک آقاسی وار

چوخلار بو بارگاهیوه امّیدیله گلر

بوردان صورا گلنلرین آیا هاراسی وار

چوخلار که کربلایه الی چاتماسا دیَر

یوخ عیبی طوسیده آقامون کربلاسی وار

ای نسخه سیز طبابت ایدن دردمندینه

هر چاره سیز مریض اولا سنده دواسی وار

باب الحوائج اوغلوسان ای معدن کرم

هانسی شهون سنون کیمی لطف و عطاسی وار

 

 کریم نصیری



نوشته شده در شنبه 93 شهریور 15ساعت ساعت 6:36 عصر توسط مشتعلی| نظر

شهید مطهری رحمة ا... :

عدل الهی از نظر قرآن کریم

در آیات قرآن کریم، عادل بودن و قیام به عدل بعنوان یک صفت مثبت برای خداوند ذکر شده است، یعنی در قرآن تنها به تنزیه خداوند از ظلم و ستم در آیات قرآن قناعت نشده است بلکه به طور مستقیم نیز صفت عدالت برای خداوند اثبات شده است چنانکه می فرماید: «شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوا العلم قائما بالقسط؛ خدا و فرشتگان و دارندگان دانش گواهی می دهند که معبودی جز خدای یکتا که به پادارنده عدل است، نیست» (آل عمران/18) بنابراین از نظر اسلام، عدل الهی، حقیقی است و عدالت از صفاتی است که قطعا باید خداوند را به آن موصوف نمود.

 

عدل اجتماعی در آیات قرآن

بیشترین آیات مربوط به عدل، در باره عدل جمعی و گروهی است اعم از خانوادگی، سیاسی، قضائی، اجتماعی. در حدود 16 آیه در این زمینه وجود دارد. در قرآن کریم، از توحید گرفته تا معاد، و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت، و از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن، همدوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوت، فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع است.

 

عدل؛ هدف نبوت و مبنای معاد

عدل به مفهوم اجتماعی، هدف نبوت و رسالت پیامبران است و به مفهوم فلسفی مبنای معاد می باشد و آیات زیادی از قرآن کریم به این موضوع اشاره دارند چنانچه قرآن درباره هدف نبوت و رسالت پیامبران می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ همانا فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه ایشان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به راستی و هدایت گرایند» (حدید/25).
و در موضوع معاد، محاسبه، رستاخیز و پاداش و کیفر اعمال می فرماید:
«و نضع الموازین القسط لیوم القیامه فلا تظلم نفس شیئا و ان کان مثقال حبة من خردل اتینا بها و کفی بنا حاسبین؛ ترازوهای عدالت را در روز قیامت می نهیم، به احدی ظلم نخواهد شد و اگر هموزن دانه خردل باشد، آن را می آوریم؛ این بس که ما حسابگر هستیم» (انبیاء/47).

 

عدل اخلاقی در آیات قرآن

قرآن کریم، انسان اخلاقی را به عنوان " صاحب عدل " نام می برد. در چند جای قرآن که سخن از داوری و یا گواهی انسانهایی است که از نظر تربیتی و اخلاقی و روحی قابل اعتماد باشند، آنها را به همین عنوان که گفتیم نام می برد، مثل اینکه می فرماید: «یحکم به ذوا عدل منکم؛ دو نفر عادل از خودتان آن را تصدیق کنند» (مائده / 95) یا می فرماید: «و اشهدوا ذوی عدل منکم؛ و دو تن عادل از خودتان را گواه بگیرید» (طلاق/ 2). پس از ترجمه آثار یونانی در جهان اسلام، این جمله افلاطون معروف شد که " عدالت، مادر همه فضائل اخلاقی است " ولی در حدود دو قرن پیش از آنکه سخن افلاطون در میان مسلمین شناخته بشود، مسلمین از زبان قرآن این سخن را شنیده بودند.

 

عدل تکوینی در آیات قرآن

قرآن کریم تصریح می کند که نظام هستی و آفرینش، بر عدل و توازن و بر اساس استحقاقها و قابلیتها است. گذشته از آیات زیادی که صریحا ظلم را از ساحت کبریائی بشدت نفی می کند و گذشته از آیاتی که ابلاغ و بیان و اتمام حجت را از آن جهت از شؤون پروردگار می شمارد که بود اینها نوعی عدل، و هلاک بشر با نبود آنها نوعی ظلم و ستم است، و گذشته از آیاتی که اساس خلقت را بر حق - که ملازم با عدل است - معرفی می نماید، گذشته از همه اینها در برخی از آیات، از مقام فاعلیت و تدبیر الهی بعنوان مقام قیام به عدل یاد می کند: «شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوا العلم قائما بالقسط؛ خدا که همواره نگاهبان عدل (و درستی) است گواهی می دهد که جز او معبودی نیست و فرشتگان و دانشوران نیز گواهی می دهند» (آل عمران/ 18) و یا عدل را ترازوی خدا در امر آفرینش می داند: «و السماء رفعها و وضع المیزان؛ و آسمان را برافراشت و (در آن) میزان نهاد» (الرحمن/ 7). در ذیل همین آیه است که رسول خدا فرمود: «بالعدل قامت السموات و الارض؛ آسمانها و زمین به عدل برپا است».

 

عدل تشریعی در آیات قرآن

عدل تشریعی یعنی اینکه در نظام جعل و وضع و تشریع قوانین، همواره اصل عدل، رعایت شده و می شود نیز صریحا مورد توجه قرآن قرار گرفته است. در قرآن کریم تصریح شده که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگانی بشر حاکم باشد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ همانا فرستادگان خویش را با دلائل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و مقیاس (قانون) فرستادیم تا مردم بدینوسیله عدل را بپا دارند» (حدید/ 25).
بدیهی است که برقراری اصل عدل در نظامات اجتماعی، موقوف به این است که اولا نظام تشریعی و قانونی، نظامی عادلانه باشد و ثانیا عملا به مرحله اجرا در آید. علاوه بر این اصل کلی که قرآن در مورد همه پیامبران بیان کرده است، در مورد نظام تشریعی اسلامی می گوید:
«قل امر ربی بالقسط؛ بگو: پروردگارم به انصاف فرمان داده است» ( اعراف/ 29) یا در مورد برخی دستورها می گوید: «ذلکم اقسط عندالله؛ که این در پیشگاه خداوند منصفانه تر است» ( بقره/ 282).
قرآن کریم، امامت و رهبری را " پیمان الهی " و مقامی " ضد ظلم " و " توأم با عدل " می داند. قرآن آنجا که درباره شایستگی ابراهیم برای امامت و رهبری سخن می گویند، برداشتش چنین است: " آنگاه که ابراهیم از همه کوره ها خالص در آمد به او ابلاغ شد که تو را به امامت و رهبری برگزیدیم. ابراهیم درخواست کرد و یا استفهام نمود که این موهبت الهی در نسل او ادامه یابد. به او پاسخ داده شد که: امامت و رهبری، پیمانی است الهی و ستمکاران را در آن نصیبی نیست: (
«لاینال عهدی الظالمین؛ عهد من به ستمکاران نمی رسد» بقره/124).

 

رابطه عدل با دیگر اصول دین از نظر قرآن

در قرآن کریم، از توحید گرفته تا معاد، و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت، و از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن، همدوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوت، فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد، و مقیاس سلامت اجتماع است.
عدل قرآن، آنجا که به توحید یا معاد مربوط می شود، به نگرش انسان به هستی و آفرینش، شکل خاص می دهد، و به عبارت دیگر، نوعی " جهان بینی " است، آنجا که به نبوت و تشریع و قانون مربوط می شود، یک " مقیاس " و " معیار " قانون شناسی است، و به عبارت دیگر جای پایی است برای عقل که در ردیف کتاب (قرآن) و سنت قرار گیرد و جزء منابع فقه و استنباط بشمار آید، آنجا که به امامت و رهبری مربوط می شود یک " شایستگی " است، آنجا که پای اخلاق به میان می آید، آرمانی انسانی است، و آنجا که به اجتماع کشیده می شود یک " مسؤولیت " است.

چگونه ممکن بود مسأله ای که در قرآن تا این پایه بدان اهمیت داده شده که هم جهان بینی است، و هم معیار شناخت قانون، و هم ملاک شایستگی زعامت و رهبری، و هم آرمانی انسانی، و هم مسؤولیتی اجتماعی، مسلمین با آن عنایت شدید و حساسیت فراوانی که در مورد قرآن داشتند نسبت به آن بی تفاوت بمانند. این است که ما معتقدیم دلیلی ندارد که در پی علتی دیگر برویم و فکر خود را خسته نماییم که چرا از آغاز نهضت های فکری و عملی مسلمین، همه جا کلمه " عدل " به چشم می خورد؟



نوشته شده در شنبه 93 شهریور 15ساعت ساعت 12:18 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

 

شوخی کردن در سیره پیامبر

-           حضرت علی(ع) می‌فرماید: رسول الله(ص) هرگاه مردی از اصحابش را غمگین

     می‌یافت، او را با شوخی، خرسند می‌ساخت و می‌فرمود: خداوند دشمن دارد،

     کسی را که به روی برادرش چهره درهم کشد.

     - زنی خدمت رسول اکرم(ص) آمد و نام شوهرش را برد. حضرت فرمود:

     شوهرت همان است که در چشمانش سفیدی است؟ گفت: نه در چشمانش سفیدی نیست.

آن زن به خانه آمد و جریان را برای شوهرش تعریف کرد. مرد گفت: آیا نمی‌بینی که

سفیدی چشم من از سیاهی آن بیشتر است    .

       پیامبر به پیرزنی از قبیله اشجع فرمود: پیرزنان وارد بهشت نشوند    . بلال حبشی که

     سیاه چهره بود، آن پیرزن را ناراحت دید و جریان را به رسول الله(ص    ( باز گفت. پیامبر(ص) فرمود:

     سیاه هم به بهشت نمی‌رود. بلال و پیرزن هر دو ناراحت بودند که ناگهان عباس، عموی پیامبر

که پیرمرد بود، آن دو را دید و حال آن دو را برای پیامبر بازگو کرد. رسول خدا(ص) فرمود:

پیرمرد هم به بهشت نمی‌رود. همه غمگین شده بودند. پیامبر(ص) که چنین دید، همه آنان را

     فراخواند، دلشان را نرم کرد و فرمود: "خداوند، پیرزنان، پیرمردان و سیاهان را به نیکوترین

شکل بر می‌انگیزاند و آنان جوان و نورانی شده به بهشت می‌روند  .

 -سیره رسول الله(ص) به گونه‌ای بود که به یارانش اجازه می‌داد تا در حضور مبارکش،

 گفته‌های طنزآمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اکرم(ص) از شوخی‌های ناپسند

 پرهیز داشتند، ولی از شوخی‌های پسندیده دریغ نمی‌کردند. از جمله، نعیمان، مرد شوخ طبعی

 بود. روزی عربی را با یک خیک عسل دید. آن را خرید و به خانه عایشه برد. رسول خدا(ص)

 پنداشت که به عنوان هدیه آورده است. نعیمان رفت و اعرابی بر در خانه پیامبر(ص) ایستاده بود.

 چون انتظارش طولانی شد، صدا زد: ای صاحب خانه! اگر پول ندارید، عسل را برگردانید.

رسول خدا(ص) جریان را دریافت و قیمت عسل را به آن شخص پرداخت. پیامبر چون زمانی

 دیگر، نعمیان را دید، فرمود: چرا چنین کردی؟ گفت: دیدم رسول خدا(ص) عسل را دوست

دارد و اعرابی هم یک خیک عسل داشت. پیامبر(ص) خدا از کار نعیمان خندید و به او

هیچ گونه درشتی نکرد.

 

 -تبسم، بهترین نشانه شادی و نشاط است. چهره رسول الله(ص) نیز هنگام دیدار یاران

 بیش از دیگران شاداب و خندان می‌نمود و گاه چنان می‌خندید که دندان‌های مبارکش نمایان

می‌شد. ابوالدرداء می‌گوید: "رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگاه سخنی می‌فرمود، سخنش

 با لبخند همراه بود. رسول خدا(ص) هم کلام خویش را با تبسم می‌آمیخت و هم چهره‌ای خندان

 داشت و هم به چهره دیگران لبخند می‌زد. در حدیث است: «کان اکثر الناس تبسماً و ضِحکا فی

 وجوه اصحابه»(5). بیش از همه، لبخند داشت و بر روی یارانش لبخند می‌زد.

* کاش آن اعرابی می‌آمد

امام موسی بن جعفر(ع) می‌فرماید: "عربی بدوی نزد پیامبر(ص) می‌آمد و هدیه و سوغاتی به پیامبر

 اهدا می‌کرد. بعد همان ساعت می‌گفت: پول هدیه و سوغات ما را بدهید. رسول خدا(ص) نیز می‌خندید.

 پس از آن جریان هر وقت غمگین می‌شد، می‌فرمود: آن اعرابی کجاست. کاش پیش ما می‌آمد.

 -شوخی و مزاح ظریف و زیبای رسول اکرم(ص) و امیرمؤمنان علی(ع) درباره خوردن خرما نیز

معروف است. گفته‌اند روزی آن دو گرامی با هم خرما می‌خوردند که پیامبر، هسته‌ها را جلوی علی(ع)

می‌گذاشت و در پایان فرمود: هر که هسته‌اش بیشتر باشد، پر خور بوده است! امیرمؤمنان در پاسخ گفت:

 هرکه با هسته خورده باشد، پرخورتر بوده است.

- همچنین از شوخ طبعی پیامبر اکرم(ص) چنین نقل می‌کنند که حضرت برخی از یاران را از پشت

 سر بغل می‌گرفت و دو دستش را بر چشمان آنان می‌گذارد تا آنان را بیازماید که آیا می‌توانند

با چشم بسته، طرف مقابل را تشخیص دهند یا نه.

   -رسول خدا(ص) نه تنها خود، شوخی را آغاز می‌کرد، بلکه زمینه فرح را برای یاران خود فراهم می‌آورد.

روزی مرد عربی بر آن حضرت که بسیار اندوهگین می‌نمود وارد شد. وی می‌خواست چیزی بپرسد.



نوشته شده در چهارشنبه 93 شهریور 12ساعت ساعت 6:15 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

 سیره پیامبر     اکرم (ص) :

    زمانی پیامبر اسلام ظهور کرد که جهل و خرافه پرستی سراسر زندگی مردم

     را فرا گرفته و گمراهی هویدا بود. این از عظمت پیامبر اسلام(ص) است که مبعوث

به هدایت عقب افتاده ترین ملت‌ها شد.
    در هیچ یک از ادیان و مکاتب بر کسب معرفت و آگاهی و دانش اندوزی و ژرف نگری

     در زندگی تأکید نشده است. تا بدان جا که خداوند نه تنها از مؤمنان، خواهان ایمان

کورکورانه نیست، بلکه توحید یعنی بنیان ایمان را حاصل تعقل و علم ورزی می‌داند و

   کمال شخصیت انسان بر اساس دانش و بینش او استوار است. با این توضیح که در

 اسلام علمی ارزشمند است که ضامن قرب الهی گردد.
    نخستین حوزه‌ی علمی دراولین مسجدی بوده که در شهر مدینه ساخته شده است

 و نخستین علم از تحقیق و جستجو در معانی و مفاهیم آیات قرآن به استادی

 پیامبر عظیم الشأن اسلام پدیدار گشت.
    احادیث نقل شده درباره‌ی تجلیل از علم و علما از پیغمبر اسلام(ص) بسیار است

 از جمله اینکه ارزش لحظه‌ای تفکر از 70 سال عبادت کردن بالاتر است و علم آموزی

 را بر زن و مرد مسلمان فریضه شمرده.
    مبدأ و منبع علم در جهان، اسلام و مسلمین بوده اند و غربیان نیز براین مطلب

اعتراف دارند ولی با وجود این مسلمین امروز از علم و دانش عقب مانده اند که یکی

 از علل بسیار مهم آن، حاکمانی بودند که بعد از پیامبر(ص) بر مردم حکومت کردند.



نوشته شده در چهارشنبه 93 شهریور 12ساعت ساعت 6:15 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

     اصحاب گفتند: نپرس! چهره پیامبر چنان گرفته است که جرئت پرسیدن نداریم. چهره پیامبر هرگز گرفته نبود،

     مگر هنگام نزول آیات موعظه یا آیات قیامت. او گفت: مرا به حال خود واگذارید. سوگند به خدایی که او

     را به پیامبری برانگیخت، هرگز رهایش نمی‌کنم تا خنده بر لبانش ظاهر شود. آنگاه به پیامبر(ص) گفت    :

ای رسول خدا! شنیده‌ام دجال با نان و غذا نزد مردم گرسنه می‌آید. پدر و مادرم به فدایت. آیا باید غذا نخورم

     تا از لاغری بمیرم یا بهتر است نزد دجال غذای کافی بخورم و چون سیر شدم، به خدا ایمان آورم؟ پیامبر

     اکرم(ص) آنقدر خندید که دندان‌های مبارکش نمایان شد. سپس فرمود: خیر! خداوند تو را به وسیله

     آنچه دیگر مؤمنان را بی‌نیاز می‌کند، بی‌نیاز می‌سازد    .

     -نقل است روزی حضرت محمد(ص) به صهیب بن سنان فرمود: در حالی که از چشم درد      

رنج می‌بری، خرما می‌خوری؟ صهیب گفت: این چشم من درد می‌کند و من خرما را با طرف دیگر می‌خورم    .

-           سیره رسول الله(ص) به گونه‌ای بود که به یارانش اجازه می‌داد تا در حضور مبارکش،

گفته‌های طنزآمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اکرم(ص) از شوخی‌های ناپسند

   پرهیز داشتند، ولی از شوخی‌های پسندیده دریغ نمی‌کردند. در مکتب رسول الله(ص) شوخی باید

 به اندازه‌ای باشد که مایه تخریب شخصیت گوینده آن نشود. قیس بن سعد، یار جوان پیامبر(ص)

 پس از توصیف شوخ طبعی پیامبر می‌گوید: "به خدا سوگند! آن حضرت با آن شگفتی و خنده،

هیبتش از همه افزون‌تر بود.

 -زیاده روی در شوخی، ابهت انسان را در هم می‌شکند و اسلام هم برای شخصیت پیروان خود

 ارزش والایی قائل شده است. بنابرین، رسول خدا(ص) افراط در شوخی را نکوهش می‌کرد:

 «لا تَمزَحْ فیُذهب بهاؤُک»؛ از شوخی [زیاد] بپرهیز؛ زیرا ارزش و قداستت شکسته می‌شود.

 

     -در شوخی نباید از وسایل نامشروعی چون دروغ، برای خنداندن دیگران بهره گرفت.

 رسول گرامی اسلام در هشداری می‌فرماید: "وَیلٌ للذِی یُحَدِّثُ فَکذب لِیَضْحَکِ به القوم ویل

 له، ویل له (13)."،‌ "وای بر کسی که کلام دروغی را نقل کند تا دیگران بخندند. وای بر

 او، وای بر او."

-          مزاح باید از زشتی گفتار و نادرستی عاری باشد. پیامبر(ص) می‌فرمود:انی لاامزح و

 لااءقول الا حقا(14)."، "من شوخی نمی‌کنم و سخنی نمی‌گویم، مگر آنکه در چارچوب حق باشد."

-   یکی از یاران پیامبر از ایشان پرسید: آیا در اینکه با دوستان خود شوخی می‌کنیم و می‌خندیم،

 اشکالی هست؟ پیامبر در پاسخ فرمود: "اگر سخنی ناشایست در میان نباشد، اشکالی ندارد.

-          از سوی دیگر، خنده زیاد و قهقهه نیز عظمت و متانت آدمی را از بین می‌برد.

از این رو، پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «ایّاک و کثرة الضِحک فِانّه یمیتُ القلب»؛

 از خنده بسیار بر حذر باش که دل را می‌راند.

- رسول خدا(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: یاعلی، مزاح نکن، زیرا ارزش تو زائل می‌شود.

رسول خدا (ص) فرمود: هر کس با زن نامحرم شوخی کند،‌ برای هر کلمه‌ای که در دنیا با او

سخن گفته است هزار سال او را در دوزخ زندانی کنند.

-           در «مکارم» از یونس شیبانى روایت شده که امام صادق علیه السّلام بمن فرمود:

 چطور است شوخى کردنتان با یکدیگر؟ گفتم: کم است. فرمود: چرا با هم مزاح نمی‌کنید؟

مزاح از خوش اخلاقى است، همانا با شوخى مى‏توانى برادر دینیت را مسرور نمائى،

 رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله با مردم شوخى مى‏کرد و منظورش این بود که مسرور سازد.

 

-          در کتاب «اخلاق» ابى القاسم کوفى از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود:

 مؤمنى نیست مگر اینکه از مزاح بهره‏اى دارد. و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله

 مزاح مى‏فرمود ولی جز مطالب حق چیزى نمى‏گفت.

 

-          در «کافى» از معمر بن خلاد روایت شده که گفت: از حضرت رضا علیه السّلام پرسیدم قربانت

 گردم انسان در میان جمعى قرار گرفته سخنى پیش مى‏آید، مزاح مى‏کنند و مى‏خندند! فرمود:

مانعى نیست، اگر نباشد- راوى گوید من یقین کردم منظور حضرت فحش دادن و ناسزا گفتن است-

 بعد فرمود: مرد عربى پیش رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مى‏آمد و براى حضرت هدیه مى‏آورد،

 و همان جا مى‏گفت: پول هدیه مرا مرحمت کن.

 

-          رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مى‏خندید و آن حضرت هر وقت غمناک مى‏گردید، می‌فرمود:

 اعرابى چه شد، کاش مى‏آمد.



نوشته شده در چهارشنبه 93 شهریور 12ساعت ساعت 6:13 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

 

سیره پیامبر در انتخاب خوردنی

 

بهترین میوه ها در نظر آن حضرت خرمای تازه, خربزه و انگور بود. خیار را با نمک و

 خرما را با نان میل می فرمود.

     

بیشتر خوراک آن حضرت آب و خرما بود. شیر را باخرما می آمیخت و آن دو را پاکیزه می نامید.

     

کباب میل می کرد و بهترین خوراک نزد آن حضرت گوشت بود و می فرمود: گوشت بر شنوائی

انسان می افزاید. آب گوشت را با گوشت و کدو میل می کرد, کدو را دوست داشت و به عاشیه می گفت:

 هر گاه خواستی غذائی بپزی کدوی حلوائی بیشتر بریز, زیرا خوردن آن دل غمگین را شاد می سازد.

     

خود شکار نمی کرد, ولی گوشت پرنده شکاری را که برایش می آورند دوست داشت و میل می فرمود.

     

از گوسفند ذراع و شانه اش را, و همچنین سرکه و نوعی خرما به نام «عجوه» رادوست می داشت و می فرمود:

 عجوه از بهشت و شفابخش است.

     

از سبزیجات کاسنی, باذروج(گیاهی معطر) و خرفه را دوست داشت و به دلیل معاشرت زیاد با مردم سیر

 و پیاز و تره نمی خورد.

     

هرگز از غذائی نکوهش نمی کرد, هر غذائی که برایش فراهم می نمودند, اگر خوشش می آمد میل

می کرد و گرنه میل نمی کرد.

     

خامه و سرشیر را همواره دوست داشت و می خورد.

     

کشمش را در آب خیس می کرد و می خورد و آب آن را می نوشید.

     

انار میل می کرد و می فرمود: میوه های نوبر بخورید و بهترین آن ها انار و ترنج است. انار را

سرور میوه ها می دانست و هنگامی که انار می خورد کسی را با خود شریک نمی ساخت.

     

می فرمود: بوی پیامبران و دخترم فاطمه(س) بوی خوش گلابی است. گلابی بخورید که بر حافظه

می افزاید و اندوه دل را می برد و فرزند را زیبا می گرداند.

     

خوردن خربزه را توصیه می کرد و می فرمود: خربزه راگاز بزنید. خربزه میوه ای خجسته, پاکیزه,

 پاک کننده دهان, تقویت کننده قلب, سفید کننده دندان و خشنود کننده خداوند است.

 بوی خوش آن از عنبره, آبش از کوثر و گوشتش از بهشت و لذتش از مینو است.

 خوردن خربزه عبادت به شمار می آید.

 

از ترنج سبز و سیب سرخ خوشش می آمد. انگور را گاهی دانه دانه و گاه خوشه آن را در دهان می گذاشت. 

     

     

     

پیامبر خدا(ص) هرگز شکم خود را از غذا آکنده نمی ساخت و سیر نمی خورد, به گونه مردمان عادی نبود

 که برسر سفره های رنگین چندان می خورند که در نتیجه آن معده هایشان سنگین می شود, بدنشان

 می فرساید, بی حال, خواب آلوده و تنبل می شوند و حال نیایش را از دست می دهند.

     

از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: آن حضرت هرگز نان گندم نخورد, از نان جو هم به

گونه ای نخورد که کاملا سیر شود وهرگز نانی که آردش را الک کرده باشند میل نکرد.

     

در نهج البلاغه از علی علیه السلام نقل شده است که فرمود: به پیامبر پاک خود تاسی کن, کسی

که لاغرترین مردم از حیث شکم و گرسنه ترین آنان بود. باشکم گرسنه از دنیا بیرون رفت و سالم

 وارد آخرت گردید. (نهج البلاغه, فیض السلام, ص 500)

     

تا کاملا گرسنه نمی شد, غذا نمی خورد و قبل از این که کاملا سیر شود دست از غذا می کشید.

     

گاهی می شد که چند شب گرسنه می ماند و برای خود و اهل و عیالش غذای شبی پیدا نمی شد

و گاهی از گرسنگی سنگ بر شکم خود می بست تا درد گرسنگی را کمتر احساس کند.

 

 

اخلاق ومهرورزی در سیره پیامبر

 

نبی مکرّم اسلام (ص) به عنوان کامل‏ترین اسوه راستین بشریّت، نسبت به تمام مردم بسیار

 صمیمی و مهربان بود. آن بزرگوار با داشتن این خصلت ستودنی توانست در طول 23 سال دل‏های

 بسیاری را شیفته مکتب خویش کند و از منجلاب ضلالت به صراط مستقیم هدایت نماید. قرآن کریم

 در این زمینه می‏فرماید: “و ما ارسلناک الّا رحمةً للعالمین؛

ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.

و پیامبر اعظم (ص) فرمود: “اگر مهربانی و ملاطفت به صورتی مجسّم شود،

 آن چنان زیباست که خداوند

 مخلوقی زیباتر از آن را نیافریده است.”

ابراز محبت و مهرورزی رسول خدا (ص) نه تنها شامل خانواده، دوستان و اهل ایمان می‏شد،

 بلکه مخالفین، از اخلاق نرم و شفقت‏آمیز آن بزرگوار بهره‏مند می‏شدند. به همین جهت خداوند

 متعال رسول گرامی اش را در قرآن تحسین نموده و می‏فرماید: “انّک لعلی خلقٍ عظیم؛

 یقیناً تو دارای اخلاق عظیم و نیکو هستی.”

در این نوشتار برآنیم که به مناسبت بیست و هشت صفر، روز رحلت نبیّ اعظم (ص)

گوشه هایی از سیره ی پیامبر اعظم را در عرصه ی محبت و مهرورزی بیان کنیم و زیباترین

صحنه‏های ابراز محبت ایشان را نظاره‏گر باشیم.
امیرالمؤمنین علی (ع) می‏فرماید: “وقتی حضرت با کسی مصافحه می‏کرد، هیچ گاه اتفاق

 نیفتاد که حضرت دستش را از دست او جدا کند تا این که آن شخص دستش را برمی داشت

 و اگر کسی برای بیان حاجتی با او صحبت می‏کرد، حضرت (ص) هیچ گاه سخن او را قطع

نمی‏کرد و از او جدا نمی‏شد تا آن شخص سخن را به پایان برد و از آن بزرگوار جدا شود.


مهرورزی رمز موفقیّت

راز موفقیت پیامبر(ص) در مدیریت حکومتی، عشق ورزی و عشق به مردم بود. اگر این شیوه

 مفید و کارآمد در مدیریت او وجود نداشت، هرگز توفیق رفع مشکلات و موانع طاقت فرسا را پیدا نمی‏کرد.

به همین جهت خداوند فرمود: “فبما رحمةٍ من اللّه لنت لهم و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک

 به موجب رحمتی که خداوند به تو عنایت کرد، برای آنان نرم شدی و اگر خشن و تند خو بودی از

 اطراف تو پراکنده می‏شدند.

محبت و ملاطفت آن حضرت بود که دشمنان کینه توز را به دوستان صمیمی تبدیل کرد.

در حدیثی از حضرت امام حسین(ع) به نقل از پدر بزرگوارش حضرت علی(ع) چنین آمده است که:

 پیامبر(ص) در برخورد با دیگران همیشه مهربان، خوش‏رو و خندان بود و هرگز بی رحم، پرخاش گر

و اهل تملّق نبود. هیچ کس از او مأیوس نمی‏شد و هرکس به در خانه او می‏آمد، نومید باز نمی‏گشت.

هرگاه فرد و غریب و ناآگاهی با خشونت سخن می‏گفت و درخواستی داشت، تحمل می‏کرد و

به یارانش می‏فرمود: هرگاه کسی را دیدید که حاجتی دارد، به او عطا کنید و هرگز کلام کسی

 را قطع نمی‏کرد تا سخنش پایان گیرد.

و این چنین بود که دل‏ها را کانون محبت خود ساخت و میلیون‏ها دل را از این رهگذر با خداوند آشتی داد.



نوشته شده در چهارشنبه 93 شهریور 12ساعت ساعت 6:11 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید


بذل عاطفه به خانواده

پیامبر (ص) در خانواده نسبت به همسران خود، هیچ گونه خشونتی بروز نمی‏داد و این بر خلاف

 خلق و خوی مردم مکه بود. بد زبانی برخی از همسران خویش را تحمل می‏کرد تا آن جا که

دیگران از این همه تحمل رنج می‏بردند.

او به حسن معاشرت با زنان توصیه و تأکید می‏کرد و می‏فرمود: همه ی مردم دارای خصلت‏های

 نیک و بد هستند، مرد نباید تنها جنبه‏های ناپسند همسر خویش را در نظر بگیرد و او را ترک کند.

رسول خدا(ص) با فرزندان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود و به آن‏ها محبت می‏کرد. سیره ی

 تربیتی آن حضرت نشان می‏دهد که در طول زندگی، ارتباط عاطفی و کلامی با فرزندانش داشت.

یکی از همسران پیامبر می‏گوید: فاطمه(س) در رفتار و گفتار و سیمای ظاهری ، شبیه‏ترین فرد

به رسول خدا(ص) بود، ارتباط این پدر و فرزند آن چنان مستحکم بود که او هرگاه به دیدن پیامبر(ص)

می‏آمد، پیامبر (ص) از جای خود برمی‏خاست و سرو دست دخترش را می‏بوسید و او را در جای خود

 می‏نشاند و هرگاه پیامبر(ص) به منزل فاطمه (س) می‏آمد، فاطمه از جایش برخاسته و پدر گرامی اش

 را می‏بوسید و آن بزرگوار را در جای خویش می‏نشانید.

این ارتباط عمیق عاطفی و معنوی بین پدر و دختر همچنان ادامه داشت تا این که زمان رحلت رسول

 خدا(ص) نزدیک شد، در یکی از آخرین روزهای حیات پیامبر(ص)، فاطمه(س) به حضورش آمد، او خود

را روی سینه پیامبر(ص) افکند و صورت آن حضرت را بوسید.

پیامبر(ص) با او آهسته سخن گفت: هنگامی که سر برداشت، به شدّت گریست. دوباره با اشاره

پیامبر(ص) خود را به پدر بزرگوارش نزدیک نموده و با رسول گرامی اسلام(ص) نجوا کرد، امّا این بار

با چهره باز و سیمایی گشاده و خندان از پیامبر(ص) جدا شد.

حاضران از این دو حرکت متفاوت تعجب کردند، اما وقتی که بعد از رحلت پیامبر(ص) از حضرت زهرا(س)

 این نکته را پرسیدند، فاطمه(س) در پاسخ فرمود: بار نخست رسول الله به من فرمود: من از این بیماری

 نجات نخواهم یافت و منجر به مرگ من خواهد شد.

از شنیدن این سخن و تصور جدایی از آن حضرت اندوهگین شدم و گریستم، امّا در مرتبه ی دوم فرمود:

 دخترم! تو به زودی و پیش از سایر خاندانم به من خواهی پیوست و من خوشحال شدم.
ملایمت در عین صلابت

در مسایل فردی و شخصی آن چه مربوط به شخص خودش بود، نرم خو و ملایم بود. گذشت‏های

 بزرگ و تاریخی اش یکی از علل موفقیت در رسالت الهی او بود، اما در مسایل اصولی و عمومی

 آن جا که حریم قانون بود، سختی و صلابت نشان می‏داد.

در فتح مکه کسانی که بدترین ستم‏ها و جسارت‏ها و دشمنی‏ها را در حق آن حضرت و یارانش

کرده بودند، در هاله‏ای از رعب و وحشت گرفتار شدند و منتظر انتقام و عکس العمل متقابل پیامبر(ص) بودند.

امّا آن حضرت فرمود: من آن چه را یوسف(ع) در مورد برادران ستمگر خود انجام داد، همان

می‏کنم و همانند او می‏گویم: “… لاتثریب علیکم الیوم..

امروز ملامت و سرزنشی برشما نیست…

هنگامی که آن رهبر مهربان، مردم هراسناک و نگران را آرام نمود، اضافه کرد که امروز روز نبرد و

 انتقام نیست، بلکه روز رحمت و محبت است و من از تمام جنایات و گناهان شما گذشتم. آن گاه

 جمله معروفش را فرمود: “اذهبوا فانتم الطلقاء؛

به دنبال زندگیتان بروید که همه شما آزاد هستید.

تمامی آنان گویا دوباره متولد شدند؛ بنابر این نفس راحتی کشیدند و به غیر از افراد معدودی،

همگی محبت و عشق رسول خدا(ص) در اعماق وجودشان نفوذ کرد و مسلمان شدند.

در همان فتح مکه، زنی از قبیله ی “بنی مخزوم” مرتکب سرقت شد و از نظر قضایی جرمش

 محرز گردید، خویشاوندان آن زن که هنوز رسوبات نظام طبقاتی دوران جاهلیّت در مغزشان

 مانده بود، اجرای مجازات (حد سرقت) را نسبت به آن زن، ننگ خانواده اشرافی خود می‏دانستند؛

به همین دلیل برای متوقف ساختن اجرای حد سرقت به تلاش افتادند و به همین منظور «اسامة بن زید»

 را که مانند پدرش نزد پیامبر(ص) محبوبیّت داشت وادار به شفاعت نمودند، اما همین که اسامه، زبان

 به شفاعت گشود، آن حضرت خشمگین شد و فرمود: چه جای شفاعت است؟ مگر می‏توان حدود و

 قانون را بلا اجرا گذاشت و فوراً دستور مجازات صادر نمود.

 

سیره پامبر در رابطه با خواب واستراحت

 

         1.زمان خواب و استراحت

     
تعیین زمان مناسب برای خواب، آثار جسمی و روحی فراوانی     به دنبال دارد. آنان که

 همچون پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله - بخشی از شب را     به عبادت و شب زنده داری

 اختصاص می دهند، می کوشند زمان خواب خود را به تأخیر     نیندازند تا جسمشان قوت و

 نشاط لازم برای بیداری در بخشی از شب را داشته باشد. این     مهم در سیره ی پیامبر

اعظم صلی الله علیه و آله نیز به چشم می خورد    .
بنابر     روایت نقل شده از برخی همسران پیامبر، آن حضرت اول شب را برای خواب و استراحت

 خود     برمی گزید و بعد ازمقداری استراحت برمی خاست و به تهجد مشغول می شد.

 این رفتار،     به ویژه با توجه به وجوب تهجد و شب زنده داری بر آن حضرت، بیشتر قابل

 فهم و تحلیل     خواهد بود؛ چرا که توفیق تهجد در نیمه و انتهای شب در صورتی فراهم

 می آید که اوایل     شب برای استراحت انتخاب شود  



نوشته شده در چهارشنبه 93 شهریور 12ساعت ساعت 6:10 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

    2-مقدار خواب و استراحت


بنابر آنچه از     قرآن کریم و روایات قابل استنباط است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به

مقدار     اندکی در شب استراحت کرده و بخش بیشتر شب را به عبادت و تهجد مشغول بود.

 اصولا خواب     اندک، و پرهیز از پرخوابی جزء تعالیم اسلامی است. برای مثال، در روایتی

از امام     کاظم علیه السلام آمده که خداوند، فرد پرخواب و بی کار را دوست ندارد.
بنابر آیات اولیه سوره ی مزمل، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مکلف به بیداری     در

بخش عمده ای از شب بود: (یا أیها المزمل قم اللیل الا قلیل نصفه أو انقص منه

     قلیلا أو زد علیه ورتل القرآن ترتیلا) (مزمل: 1-4)؛

 ای جامه به خویشتن فرو پیچیده،     به پا خیز شب را مگر اندکی، نیمی از شب یا اندکی

از آن را بکاه، یا بر آن [نصف    ] بیفزای، و قرآن را شمرده شمرده بخوان    .
از آیه ی آخر همین سوره نیز چنین برمی     آید که پیامبر صلی الله علیه و آله و جمعی

 از مؤمنان خاص، بر اساس این دستورالعمل،  بخش زیادی از شب را به تهجد و عبادت

برمی خاستند: (ان ربک یعلم انک تقوم أدنی منثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفه

من الذین معک و الله یقدر اللیل و النهار... ) (مزمل: 20)؛ در حقیقت، پروردگارت می داند

 که تو و گروهی از کسانی که با تواند،نزدیک به دو سوم از شب یا نصف آن یا یک سوم

 آن را [به نماز] برمی خیزند و خداست کهشب و روز را اندازه گیری می کند... .
البته بنابر بعضی روایات، پس از نزول اینسوره، به مدت یک سال (یا ده سال)،

 پیامبر صلی الله علیه و آله و برخی ازمؤمنان، گاه تمام شب را بیدار می ماندند تا

 به طور کامل به دستورالهی در ابتدایسوره ی مزمل عمل کرده باشند،

به گونه ای که به خاطر ایستادن های طولانی در شب،پاهای آنان ورم کرد.

از این رو، آخرین آیه این سوره نازل شد و به گونه ای،تخفیف در این تکلیف را صادر فرمود:

 قیام و عبادت در شب به قدر طاقت و میسور آن حضرتو مؤمنان نزدیک به ایشان.

معنای آیه ی مزبور چنین است: «... خداوند می داند که [شما] هرگز حساب مقدار [شب

 را برای عبادت، به دقت] در دست ندارید، پس بر شماببخشود، [اینک] هر چه از قرآن میسر

 شود بخوانید. [خدا] می داند که به زودی درمیانتان بیمارانی خواهند بود و [عده ای] دیگر

در زمین سفر می کنند [و] در پی کسبروزی خدا هستند و [گروهی] دیگر در راه خدا پیکار

 می کنند، پس هر چه از [قرآن] میسرشد تلاوت کنید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و

وام نیکو به خدا دهید وهر کار خوبی برای خویش از پیش فرستید آن را نزد خدا بهتر و با پاداشی

 بیشتر بازخواهید یافت و از خدا طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده مهربان است
با توجه بهآنچه از آیات آخر سوره ی مزمل برمی آید پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله موظف بوده

 در حد میسور و توان، شب ها را به تهجد و قرائت قرآن مشغول باشد و همین امر نیز موجب

 تقلیل خواب و استراحت آن حضرت بود.
به گفته ی قاضی عیاض، روایات صحیحه ای حکایتاز اندکی خواب آن حضرت دارند. با وجود

این، پیامبر صلی الله علیه و اله می فرمود: دو چشمم می خوابند ولی قلبم نمی خوابد.

وی سپس با اشاره به چگونگی خواب حضرت واینکه بر پهلوی راست می خوابیده، این گونه

 خوابیدن را وسیله ای برای تقلیل خوابدانسته است؛ چرا که خواب بر پهلوی چپ موجب

 آرامش قلب و اعضای باطنی، و در نتیجه،سنگینی و طول خواب می شود؛ اما خواب بر پهلوی

 راست موجب حالتی عکس حالت یاد شده ودر نتیجه، سبک بودن و اندکی خواب می شود.
در روایت ابن عباس نیز آمده کهپیامبر صلی الله علیه و آله در نیمه ی شب یا کمی قبل یا بعد

 از آن از خواب برخاست وپس از قرائت ده آیه آخر سوره آل عمران، وضو ساخته و مشغول نماز شد. (

3.
مکان خواب واستراحت
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای خواب واستراحت خویش از ساده ترین ابزاری ک در آن زمان رایج بود،

 استفاده می کرد. بنابربعضی روایات ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر روی حصیر استراحت می کرد

 و چیزدیگری بجز آن در زیر خود پهن نمی کرد.

 ازاین رو، گاه برآمدگی های حصیر بر جسمحضرت اثر می گذاشت. پیامبر صلی الله علیه و آله

 در برابر درخواست بعضی اصحاب مبنیبر تهیه ی زیر اندازی نرم تر، می فرمود: «مرا با دنیا

 چه کار؟ مثل من و دنیا مثلمسافری است که در روزی گرم، به زیر یک درخت، ساعتی استراحت کرده و

 راه خود را ردپیش گیرد و آنجا را ترک گوید.
بنابرروایتی دیگر، هنگامی که یکی ازاصحاب، حضرت را در حال استراحت بر حصیر دید

 و اثر حصیر را بر جسم مبارک ایشانمشاهده کرد، عرضه داشت: شهادت می دهم

 که تو رسول خدایی و نزد خدا با کرامت تر ازکسرا و قیصری؛ آنان از دنیا بهره مندند و

 شما اینچنین بر حصیر استراحت می کنید، بهگونه ای که اثر آن بر جسمتان باقی

می ماند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درپاسخ فرمود:
«
آیا راضی به این نیستی که دنیا را برای ایشان و آخرت از برای ماباشد؟»
یکی از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله نیز مکان خواب حضرت راقطعه پوستی

 انباشته از الیاف خرما، گزارش کرده است.

 در برخی روایات، همینتوصیف

برای بالش آن حضرت ذکر شده است.



نوشته شده در چهارشنبه 93 شهریور 12ساعت ساعت 6:10 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

4. حالات قبل از خواب واستراحت    
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله پیش از خواب و استراحت، آداب و مسائلی را رعایت     می کرد

 که در ذیل، به برخی از آنها اشاره می شود    :
الف. مسواک: بنا به نقل     طبرسی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هر شب سه بار مسواک

 می کرد: یک بار قبل از     خواب، یک بار پس از خواب (و قبل از وضو برای تهجد) و یک بار نیز

هنگام خروج برای     نماز صبح. و چوب مسواک حضرت نیز بنا به توصیه ی جبرئیل، چوب «اراک» بود.
همچنین بنابر برخی روایات، آن حضرت در یک شب چندین بارمسواک می کرد،

 که از     جمله، بین هر دو رکعت نماز شب بود .

 و نیز پس از هر بار برخاستن از خواب.
ب. وضو: در روایت حسن بن علی از امام هادی علیه السلام، آن حضرت درباره ی آداب

     خواب اهل بیت علیهم السلام به ده خصلت اشاره فرمود که از جمله ی آنها طهارت پیش از     خواب بود.

 خصلت های دیگر مربوط به چگونگی خواب و دعا و اذکار پیش از خواب است     که در ادامه خواهد آمد.

 با توجه به اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله این ویژگی ها  را برای اهل بیت علیهم السلام معرفی کرد،

 شامل شخص خود آن حضرت نیز می شود.
ج. تهیه مقدمات عبادت شبانه: از برخی روایات برمی آید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله پیش

 از خواب، مقدمات مربوط به عبادت شبانه را تهیه و در کنار خود می نهاد؛ ازجمله: تهیه آب برای

 وضو ساختن پس از بیداری، و نیز مسواک. در روایت معاویه بن وهبازامام صادق علیه السلام،

 آن حضرت ضمن توصیف حالات شبانه پیامبر اکرم صلی الله علیهو آله، فرمود: «آب وضو نزد

 سر حضرت، و مسواک زیر تشک حضرت نهاده می شد، سپس میخوابید... . »

 در ادامه این روایت، به چگونگی عبادت شبانه ی پیامبر صلی اللهعلیه و آله و حالات

 حضرت پس از بیداری اشاره شده است.
د. دعا و اذکار قبل ازخواب: بنابر روایت امام هادی علیه السلام - که پیش تر

 به آن اشارت رفت- اهل بیتعلیهم السلام پیش از خواب، به قرائت فاتحه الکتاب،

 آیه الکرسی، آیه ی (شهد الله أنهلااله الا هو و الملائکه) (آل عمران:

 و تسبیح حضرت زهرا علیها السلام مقیدبودند.
درباره قرائت آیه الکرسی نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آلههنگام خواب،

 آن را قرائت کرده و می فرمود: «جبرئیل به نزد من آمد و عرضه داشت کهعفریتی از جن،

 در عالم رؤیا تو را در معرض کید خود قرار می دهد، از این رو، بر توباد قرائت آیه الکرسی.»

 و بنا به نقل کلینی از امام صادق علیه السلام، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله پس

از قرائت آیه الکرسی، می فرمود: « بسم الله، آمنتبالله و کفرت بالطاغوت اللهم

احفظنی فی منامی و فی یقظنی»؛

 به نام خدا، به حقایمان آوردم و به طاغوت کافر شدم، خدایا در خواب و بیداری مرا حفظ فرما.
ازدیگر آیاتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از خواب قرائت، می فرمود، سورههای توحید،

 فلق و ناس بود. آن حضرت، هنگام تلاوت این سوره ها، کف هر دو دست خود رامقابل دهان

 مبارکش می گرفت و به آنها می دمید و سپس به قسمت های مختلف جسم شریفش میمالید؛

 از سر مبارک شروع کرده، به صورت و دیگر قسمت های بدن می کشید، و این کار راسه بار تکرار می کرد.
به جز اذکار، آیات و سوره های یاد شده در روایاتسیره به دعاهایی نیز برمی خوریم که

پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله پیش از خواب وبه هنگام رفتن به محل خواب، آنها را قرائت می کرد.

 بخشی ازاین دعاها بدین قراراست:
«
اللهم قنی عذابک یوم تبعث عبادک» ؛

خداوندا، در روزی که بندگانت رامبعوث می کنی، مرا از عذابت حفظ فرما.
«
اللهم این أعوذ بمعافاتک من عقوبتک،أعوذ برضاک من سخطک، و أعوذ بک منک،

 اللهم انی لا استطیع أن أبلغ فی الثناء علیک ولو حرصت، أنت کما أثنیت علی نفسک»؛

 خداوندا، از عقوبت به عفوت، و از غضبت بهرضایت، و از تو به تو پناه می برم. خداوندا، مرا توان

 آن نیست که تا نهایت ثنای توپیش روم. حتی اگر چنین تلاشی کنم. تو همان گونه ای که خود ثای خویش گفته ای.
«
بسم الله أموت و أحیا و الی الله المصیر، اللهم آمن روعتی و استر عورتی و أدعنی أمانتی»؛

 به نام خدا می میرم و زنده می شوم و بازگشت به سوی اوست. خداوندا، ترسم را به ایمنی

 تبدیل کن، و عورتم را بپوشان و امانتم ادا کن.
«
الحمد لله الذی اطمعنا و سقانا و کفانا و آوانا فکم ممن لا کا فی له و لهمؤوی»؛

حمد خدایی را که ما را سیر وسیراب و کفایت کرد و پناه داد. پس چهبسیارند که نه کفایت

 کننده دارند نه پناه دهنده.
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله برای کسب توفیق تهجد، دعایی تعلیم می کرده که

 امام صادق علیه السلام آن را چنیننقل کرده است: «بسم الله اللهم لا تؤمنی مکرک،

 و لا تنسنی ذکرک، و لا تعجعلنی منالغافلین، اقوم ساعه کذا و کذا»؛

 به نام خدا. خداوندا، مرا از مکرت ایمن مسازو نسبت به یادت دچار فراموشی ام مکن،

 و از غافلان قرارم مده؛ [تا] در ساعت فلانبیدار شوم . سپس فرمود:

 در صورت قرائت این دعا، خداوند ملکی را برای بیدار کردنش موکل سازد.



نوشته شده در چهارشنبه 93 شهریور 12ساعت ساعت 6:9 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

5- چگونگی خواب واستراحت    
وضعیت خواب پیامبر اکرم صلی الله     علیه و آله نیز دارای ویژگی هایی بوده که می توان آن

 را در امور ذیل خلاصه کرد    :
الف. رو به قبله و بر پهلوی راست و با نهادن دست راست زیر گونه ی راست: حیات     توحیدی

 انسان های الهی، اقتضای آن دارد که در همه لحظات رو به خداوند داشته باشند    . آنان علاوه بر

 آنکه چهره ی قلب و جانشان همواره رو به خداست،

سعی بر آن دارند     که با توجه دادن جسم به سوی قبله در حالات مختلف، کمال توحید را در

حرکات خود جلوه     گر سازند. در روایات سیره، نقل شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

 به هنگام     نشستن، رو به قبله می نشست،

 و بنابر روایت امام هادی علیه السلام - که پیش تر     به آن اشاره شد- اهل بیت علیهم السلام

 به هنگام خواب رو به قبله می خوابیدند.

با توجه به دیگر روایات نیز مشخص می شود که نوع خواب آنان، همچون خواباندن میت در     قبر،

بر پهلوی راست و رو به قبله بوده است، در حالی که دست راست را زیر گونه ی راست     می نهادند.
ب. پرهیز از خواب مداوم و پیوسته: از برخی روایات چنین برمی     آید که پیامبر اکرم صلی الله

علیه و آله از خواب مداوم و پیوسته در شب اجتناب داشت    . این حالت، بی ارتباطی با جمله نقل

شده ی معروف از آن حضرت نیست که فرمود:« دو چشمم     می خوابند، اما قلبم نمی خوابد. »

 در روایت نقل شده توسط شیخ طوسی، امام صادق علیه السلام به معاویه بن وهب درباره ی

 حالات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بهوقت خواب و پس از بیداری، چنین فرمود: « آب وضو نزد

سرش، و مسواکش زیر جای خوابشنهاده می شد. سپس به قدری که خدا می خواست

می خوابید، و چون بر می خاست ابتدا مینشست و سپس نگاه به آسمان کرده و آیاتی از

 سوره ی آل عمران را تلاوت می کرد(آیه ی 190 به بعد)، سپس مسواک کرده و وضو ساخته

و به مسجد (محل عبادتش) می رفت و چهاررکعت نماز می گزارد که رکوع آنها به مقدار قرائتشان

و سجود آنها نیز به قدر رکوعشانبود، و آن قدر رکوع و سجود را طول می داد که بیننده

می پرسید چه وقت برمی خیزد؟ سپسبر می خاست و به جای خواب خویش رفته و به

 مقداری که خدا می خواست می خوابید. سپسبرمی خاست و با نگاه به آسمان آیات

سوره ی آل عمران را تلاوت می کرد و مسواک کرده ووضو ساخته و به مسجد (محل عبادتش)

 می رفت و همچون نوبت قبل، چهار رکعت نماز میگزارد، و سپس به محل خواب خویش رفته

و به قدری که خدا می خواست می خوابید و سپسبرمی خاست و می نشست و آیات

سوره ی آل عمران را با نظر به آسمان تلاوت می کرد و پساز مسواک کردن و وضو ساختن

 به مسجد (محل عبادتش) رفته و نماز وتر و دو رکعت (شفع) را به جای آورده و برای اقامه نماز

 [صبح به سوی مسجد] خارج می شد. »

6.
حالات بعد ازخواب و استراحت
پس از بیداری از خواب شبانه، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله آداب و حالاتی داشت که شاید

 بتوان آنها را به ترتیب ذیلبیان کرد:
الف. سجده: بنا به نقل طبرسی از امام باقر علیه السلام پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله از

هیچ خوابی برنمی خاست، جز آنکه در برابر خدای عزوجل به سجدهمی افتاد.

شایان ذکر است که اطلاق کلام امام باقر علیه السلام و تصریح آن حضرتشامل خواب

 شبانه و نیز روزانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می شود.
ب. حمدو سپاس الهی: آن حضرت پس از برخاستن از خواب نیز همچون قبل از خوابف زبان

به حمد وسپاس الهی می گشود و خدای را به خاطر بازگرداندن روح به بدن، پس از حالت

 شبیه بهمرگ در خواب، بدین گونه سپاس می گفت:
الحمد لله الذی أحیانی بعد موتی انربی لغفور شکور»؛ حمد خدایی را که مرا پس

ازمرگ زنده کرد، همانا پروردگارم، بسیاربخشاینده و قدردان است.


 

سیره پیامبر برای تکریم کودکان

 

1- سیره­ نظری پیامبر(ص)

کلام پیامبر(ص) که: «أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ یغْفَرْ لَکُمْ »،[1]

 (فرزندان خود را تکریم کنید و به

 آنها آداب نیک بیاموزید تا آمرزیده شوید)، نمونه­ی بارزی از محترم بودن

 کودکان در تفکر الهی پیامبر(ص) است.

وجود سخنان فراوان از رسول­اکرم(ص) درباره­ی کودکان، توجه زیاد و

 عمیق ایشان را به این مسأله نشان می­دهد.

پیامبر(ص) تربیت فرزندان و فراهم نمودن زمینه­ی رشد و ترقی ایشان را

 از صدقه دادن در هر روز بهتر دانسته است.[2] پیامبر(ص) فرموده است:

 «الْوَلَدُ الصَّالِحُ رَیحَانَةٌ مِنْ رَیاحِینِ الْجَنَّة»، ( فرزند صالح گلی است،

 از گل­های بهشت)[3] و حقوقی برای فرزندان به عهده­ی والدین ایشان

قائل شده است.[4] ایشان ارزش خوشحال کردن کودکان را هم پایه­ی آزاد کردن

 برده­ای آن هم از نسل اسماعیل(ع) و اشک ریختن از خوف خدا اعلام کرده است.[5]

پیامبر(ص) توصیه کرده است، مردم در صورت داشتن فرزند رفتاری در خور فهم و درک

 کودک داشته و خود را با دنیای او هماهنگ نمایند.[6]

در روایتی از حضرت نقل شده است: «أحبوا الصبیان و ارحموهم وعدتموهم

شیئا فأوفوا لهم فإنهم لا یرون إلا أنکم ترزقونهم »،[7]

( کودکان را دوست بدارید، از روی محبت و مهربانی با آنان روبرو شوید و اگر

 وعده­ای به آنها دادید، عمل کنید؛ چرا که آنان شما را روزی دهندگان خود

تصور می­کنند[ شما را تنها تکیه­گاه خود می­دانند]).



نوشته شده در چهارشنبه 93 شهریور 12ساعت ساعت 6:8 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin