سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

سوره احزاب آیه 35

إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ

 وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ

 وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ

 وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا

مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت‏پیشه و مردان

 و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه‏

دهنده و مردان و زنان روزه‏دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانى که خدا را

 فراوان یاد مى‏کنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ

 فراهم ساخته است .

سوره مجادله آیه 4

فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مِن قَبْلِ أَن یَتَمَاسَّا

 فَمَن لَّمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِینًا ذَلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ

 وَرَسُولِهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ

و آن کس که [بر آزادکردن بنده] دسترسى ندارد باید پیش از تماس

[با زن خود] دو ماه پیاپى روزه بدارد و هر که نتواند باید شصت بینوا را

خوراک بدهد این [حکم] براى آن است که به خدا و فرستاده او ایمان

بیاورید و این است‏حدود خدا و کافران را عذابى پردرد خواهد بود .

 

 

 معناى لغوى"صیام"و"صوم"و منظور از"الذین من قبلکم"در آیه شریفه

و کلمه(صیام)و کلمه(صوم)در لغت مصدر، و به معناى خوددارى از عمل است، مثلا صوم

 از خوردن، و صوم از نوشیدن، و از جماع و از سخن گفتن و راه رفتن و امثال آن به معناى

خوددارى از آنها است، و چه بسا در معناى آن این قید را اضافه کرده باشند، که به معناى

خوددارى از خصوص کارهائى است که دل آدمى مشتاق آن باشد، و اشتهاى آن را داشته باشد    .

صاحب این گفتار گفته: معناى صوم در اصل لغت‏خوددارى از خصوص چنین کارهائى بوده،

 و لیکن بعدها در شرع در خصوص خوددارى از کارهاى معینى استعمال شده، و آن هم

خوددارى از طلوع فجر تا مغرب و توام با نیت است و منظور از"الذین من قبلکم    " امتهاى

 گذشته و قبل از ظهور اسلام است، امتهاى انبیاء قبل، چون امت موسى و عیسى و غیر ایشان است    .

چون هر جا که در قرآن کریم این کلمه به چشم مى‏خورد معهود همین معنا است، البته این

 به آن معنا نیست که جمله"کما کتب على الذین من قبلکم"در مقام اطلاق از حیث اشخاص

 است و مى‏خواهد بفرماید: تمامى تک تک امتها روزه داشته‏اند و نیز به آن معنا نیست که بفهماند

 روزه اسلام شبیه روزه امتهاى پیشین است، پس آیه شریفه نه دلالت‏بر این دارد که تمامى

 امتها بدون استثناء روزه داشته‏اند، و نه دلالت دارد بر اینکه روزه همه امتها مانند

روزه ما مسلمانان در خصوص رمضان و از ساعت فلان تا ساعت فلان و داراى همه

خصوصیات روزه ما بوده، بلکه تنها در این مقام است که اصل روزه و خوددارى را در

 امتهاى پیشین اثبات کند، و بفرماید: امتهاى پیشین هم روزه داشته‏اند    .

روزه در ادیان و اقوام دیگر، و بیان فلسفه و حکمت عمده روزه در اسلام

و مراد از جمله: (الذین من قبلکم)الخ امتهاى گذشته داراى ملت و دین است البته

همانطور که گفتیم نه همه آنها، و قرآن کریم معین نکرده که این امتها کدامند، چیزى که هست از

 ظاهر جمله: (کما کتب)الخ بر مى‏آید که امتهاى نامبرده اهل ملت و دین بوده‏اند که روزه داشته‏اند،

 و از تورات و انجیل موجود در دست‏یهود و نصارا هیچ دلیلى که دلالت کند بر وجوب

 روزه بر این دو ملت دیده نمى‏شود، تنها در این دو کتاب فرازهائى است که

 روزه را مدح مى‏کند، و آن را عظیم مى‏شمارد    .

و اما خود یهود و نصارا را مى‏بینیم که تا عصر حاضر در سال چند روز به اشکالى مختلف

روزه مى‏گیرند، یا از خوردن گوشت و یا از شیر و یا از مطلق خوردن و نوشیدن خوددارى مى‏کنند    .

و نیز در قرآن کریم داستان روزه زکریا و قصه روزه مریم از سخن گفتن آمده است    .

و در غیر قرآن مساله روزه از اقوام بى دین نیز نقل شده، همچنانکه از مصریان قدیم و

یونانیان و رومیان قدیم و حتى وثنى‏هاى هندى تا به امروز نقل شده، که هر یک براى خود

 روزه‏اى داشته و دارند، بلکه مى‏توان گفت عبادت و وسیله تقرب بودن روزه از امورى

 است که فطرت آدمى به آن حکم مى‏کند، که بحثش خواهد آمد ان شاء الله    .

و بعضى گفته‏اند که مراد از جمله(الذین من قبلکم)یهود و نصارا و یا انبیاى سابق است، که

 بر طبق هر یک از این دو قول روایاتى هم آمده، ولى روایاتى است که خالى از ضعف نیست    .

"لعلکم تتقون    " وزه در ادیان و اقوام دیگر و بیان فلسفه و



نوشته شده در چهارشنبه 93 تیر 18ساعت ساعت 6:49 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

     حکمت عمده روزه در اسلام

وثنى‏ها(همانطور که اشاره شد)به منظور تقرب و ارضاى آلهه خود و در هنگامى که

 جرمى مرتکب مى‏شدند به منظور خاموش کردن فوران خشم خدایان روزه مى‏گرفتند،

 و همچنین وقتى حاجتى داشتند به منظور برآمدنش دست‏به این عبادت مى‏زدند و این قسم

 روزه در حقیقت معامله و مبادله بوده، عابد با روزه گرفتن احتیاج معبود را بر مى‏آورده

 تا معبود هم حاجت عابد را برآورد، و یا او رضایت این را به دست مى‏آورده، تا این

هم رضایت او را حاصل کند    .

ولى در اسلام روزه معامله و مبادله نیست، براى اینکه خداى عزوجل بزرگتر از آن

است که در حقش فقر و احتیاج و یا تاثر و اذیت تصور شود، و سخن کوتاه آنکه خداى

سبحان برى از هر نقص است، پس هر اثر خوبى که عبادتها داشته باشد، حال هر عبادتى

 که باشد تنها عاید خود عبد مى‏شود، نه خداى تعالى و تقدس، همچنانکه اثر سوء گناهان

 نیز هر چه باشد به خود بندگان برمى‏گردد"ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها

     این معنائى است که قرآن کریم در تعلیماتش بدان اشاره مى‏کند،

و آثار اطاعتها و نافرمانى‏ها را به انسان بر مى‏گرداند انسانى که جز فقر و احتیاج

 چیزى ندارد، و باز قرآن در باره‏اش مى‏فرماید:

"یا ایها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى     .

و در خصوص روزه، همین برگشتن آثار اطاعت‏به انسان را در جمله: (لعلکم تتقون)

بیان کرده، مى‏فرماید: فائده روزه تقوا است، و آن خود سودى است که عاید خود شما

 مى‏شود، و فائده داشتن تقوا مطلبى است که احدى در آن شک ندارد، چون هر انسانى

به فطرت خود این معنا را درک مى‏کند، که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت

متصل شود، و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزى که لازم است

‏بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگى خود جلوگیرى کند، و بدون هیچ قید و

 شرطى سرگرم لذت‏هاى جسمى و شهوات بدنى نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند

 که زندگى مادى را هدف بپندارد، و سخن کوتاه آنکه از هر چیزى که او را از پروردگار

 تبارک و تعالى مشغول سازد بپرهیزد    .

و این تقوا تنها از راه روزه و خوددارى از شهوات بدست مى‏آید، و نزدیک‏ترین راه و

 مؤثرترین رژیم معنوى و عمومى‏ترین آن بطوریکه همه مردم در همه اعصار بتوانند

 از آن بهره‏مند شوند، و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد، و هم شکم‏بارگان اهل

 دنیا، عبارت است از خوددارى از شهوتى که همه مردم در همه اعصار مبتلاى بدانند،

 و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن، و شهوت جنسى که اگر مدتى

 از این سه چیز پرهیز کنند، و این ورزش را تمرین نمایند، به تدریج نیروى خویشتن‏دارى

 از گناهان در آنان قوت مى‏گیرد و نیز به تدریج‏بر اراده خود مسلط مى‏شوند، آن وقت در برابر

 هر گناهى عنان اختیار از کف نمى‏دهند، و نیز در تقرب به خداى سبحان دچار سستى نمى‏گردند،

 چون پر واضح است کسى که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل جنسى

 که امرى مباح است اجابت مى‏کند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانى‏ها

شنواتر، و مطیع‏تر خواهد بود، این است معناى آنکه فرمود: (لعلکم تتقون

"ایاما معدودات    "

منصوب آمدن کلمه(ایام)بنابر ظرفیت و به تقدیر کلمه(فى)است، و

 این ظرف(در ایامى معدود)متعلق است‏به کلمه(صیام)، و ما در سابق هم گفتیم

 که نکره آمدن ایام و اتصاف آن به صفت(معدودات)براى این است که بفهماند تکلیف

 نامبرده ناچیز و بدون مشقت است، تا به این وسیله مکلف را در انجام آن دل و جرات

 دهد، و از آنجا که ما در سابق

گفتیم آیه"شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن"الخ بیان ایام است، قهرا مراد از ایام

 معدودات همان ماه رمضان خواهد بود.

    




نوشته شده در چهارشنبه 93 تیر 18ساعت ساعت 6:48 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

 

    40حدیث در مورد روزه و ماه رمضان

 

پایه های اسلام

امام باقر علیه السلام فرمود    :

اسلام بر پنج چیز استوار است،1-نماز2-  زکات 3-  حج 4-  روزه 5-  ولایت (رهبری اسلامی)

 فلسفه روزه

امام صادق علیه السلام فرمود    :

خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنی و فقیر) مساوی گردند    .

روزه آزمون اخلاص

امام علی علیه السلام فرمود    :

خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید    .

 روزه یاد آور قیامت

امام رضا علیه السلام فرمود    :

مردم به انجام روزه امر شده اند تا درد گرسنگی و تشنگی را بفهمند و

 به واسطه آن فقر و بیچارگی آخرت را بیابند    .

روزه زکات بدن

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود    :

برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدنها روزه است   .

روزه سپر آتش

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

روزه سپر آتش (جهنم) است. «یعنی بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش

جهنم در امان خواهد بود

اهمیت روزه

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

روزه گرفتن در گرما، جهاد است.

روزه نفس

امیرالمومنان علی علیه السلام فرمود:

روزه نفس از لذتهای دنیوی سودمندترین روزه هاست.

روزه واقعی

امام علی علیه السلام فرمود:

روزه پرهیز از حرامها است همچنانکه شخص از خوردنی و نوشیدنی پرهیز می کند.

 برترین روزه

امام علی علیه السلام فرمود:

روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است.

 روزه چشم و گوش

امام صادق علیه السلام فرمود:

آنگاه که روزه می گیری باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه دار

 باشند.«یعنی از گناهان پرهیز کند.»

 



نوشته شده در چهارشنبه 93 تیر 18ساعت ساعت 2:20 عصر توسط مشتعلی| نظر


 روزه اعضا و جوارح

حضرت زهرا علیها السلام فرمود    :

روزه داری که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزه اش

به چه کارش خواهد آمد    .

 روزه ناقص

امام باقر علیه السلام فرمود    :

روزه این افراد کامل نیست    :

    1-      کسی که امام (رهبر) را نافرمانی کند    .

    2         -      بنده فراری تا زمانی که برگردد    .

    3   -  زنی که اطاعت شوهر نکرده تا اینکه توبه کند.

4-  فرزندی که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود.

 روزه بی ارزش

امام علی علیه السلام فرمود:

چه بسا روزه داری که از روزه اش جز گرسنگی و تشنگی بهره ای ندارد و

 چه بسا شب زنده داری که از نمازش جز بیخوابی و سختی سودی نمی برد.

 روزه و صبر

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزو جل که فرموده است:

 از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است.

 روزه و صدقه

امام صادق علیه السلام فرمود

یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبی برتر و والاتر است.

 پاداش روزه

رسول خدا فرمود خدای تعالی فرموده است:

روزه برای من است و من پاداش آن را می دهم.

 جرعه نوشان بهشت

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

کسی که روزه او را از غذاهای مورد علاقه اش باز دارد برخداست که به

او از غذاهای بهشتی بخورانند و از شرابهای بهشتی به او بنوشاند.

 خوشا بحال روزه داران

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

خوشا بحال کسانی که برای خدا گرسنه و تشنه شده اند اینان در روز قیامت سیر می شوند.

 مژده به روزه داران

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر کس که در روز بسیار گرم برای خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند

 هزار فرشته را می گمارد تا دست به چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامی که افطار کند

 شادی روزه دار

امام صادق علیه السلام فرمود:

برای روزه دار دو سرور و خوشحالی است:

1- هنگام افطار

2-  هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت)

 

بهشت و باب روزه دارن

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

برای بهشت دری است بنام (ریان) که از آن فقط روزه داران وارد می شوند.

دعای روزه داران

امام کاظم (علیه السلام) فرمود:

دعای شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب می شود.

 بهار مومنان

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:

زمستان بهار مومن است از شبهای طولانی اش برای شب زنده داری واز

 روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد.

 روزه مستحبی

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر کس کار نیکی انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است.



نوشته شده در چهارشنبه 93 تیر 18ساعت ساعت 2:19 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

روزه ماه رجب

امام کاظم (علیه السلام) فرمود    :

رجب نام نهری است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر هرکس

یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او می نوشاند    .

 روزه ماه شعبان

امام صادق (علیه السلام) فرمود    :

هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه ماه رمضان وصل کند

خداوند ثواب روزه دو ماه پی در پی را برایش محسوب می کند    .

 افطاری دادن

امام صادق (علیه السلام) فرمود    :

هر کس روزه داری را افطار دهد، برای او هم مثل اجر روزه دار است    .

 افطاری دادن

امام کاظم (علیه السلام) فرمود    :

افطاری دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبی) بهتر است    .

 روزه خواری

امام صادق (علیه السلام)فرمود    :

هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد روح ایمان از او جدا می شود

 رمضان ماه خدا

امام علی (علیه السلام) فرمود    :

رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است    .

 رمضان ماه رحمت

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:

 رمضان ماهی است که ابتدایش رحمت است و میانه اش مغفرت و پایانش آزادی از آتش جهنم    .

 فضیلت ماه رمضان

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود    :

درهای آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده می شود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد  .

اهمیت ماه رمضان

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:

اگر بنده «خدا» می دانست که در ماه رمضان چه برکتی وجود دارد

دوست می داشت که تمام سال، رمضان باشد.

 قرآن و ماه رمضان

امام رضا (علیه السلام) فرمود:

هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که

درماههای دیگر تمام قرآن را بخواند.

 شب سرنوشت ساز

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته می شود.

 برتری شب قدر

از امام صادق (علیه السلام) سوال شد:

چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟

حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است.

تقدیر اعمال

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام می گیرد و تصویب آن در شب بیست ویکم و

 تنفیذ آن در شب بیست سوم.

احیاء شب قدر

فضیل بن یسار گوید:

امام باقر (علیه السلام) در شب بیست و یکم و بیست سوم ماه رمضان مشغول دعا

 می شد تا شب بسر آید و آنگاه که شب به پایان می رسید نماز صبح را می خواند.

 زکات فطره

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنی فطره است،

همچنان که صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) کمال نماز است.

برداشت از شبکه اینترنتی آفتاب با تشکر از     زحمتکشان



نوشته شده در چهارشنبه 93 تیر 18ساعت ساعت 2:18 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

فرا رسیدن میلاد کریم اهل بیت و سبط اکبر امام حسن مجتبی (ع)

                      بر پیروان حضرتش مبارک باد

 

هو الکریم.

 یادش میکنی یادت می کند

 

 

وه چه مولای کریمی چه می دهی چه می گیری؟

غافل مباش به همین سادگی سعادت آغوش گشوده است تردید مکن

عهد نامه را خودش املا و امضا فرموده است.

 

من که باشم که بر آن خاطر عا طر گذرم

لطفها می کنی ای خاک درت تاج سرم



نوشته شده در سه شنبه 93 تیر 17ساعت ساعت 7:21 عصر توسط مشتعلی| نظر

برسی شبهه ای در مورد کیفیت صلوات

    :اهل سنت ادعا می کنند که در قرآن در آیه ان الله و ملائکته یصلون علی النبی ...

 آمده که بر پیامبر صلوات بفرستید نه آل و اهلبیتش و روایات را نیز قبول

 نمی کنند پس لزومی نداره که بر آلش هم صلوات فرستاده شود،

 خواهشمندم که دلیل قرآنی برای صلوات بر پیامبر و آلش ارائه بدید.

برای پاسخ به این سوال از دو جنبه وارد بحث می شویم:

مطلب اول :

 اینکه فرمودید اهل سنت روایات را قبول نمی کنند قطعا روایاتی که از

 طریق شیعه وارد شده مرادتان است ، اما در این مورد ما روایات فراوانی

 داریم که از طریق اهل سنت بوده و در کتب معتبر و مقبول آنها قرار دارد ،

و حتی بسیاری از فقهای بزرگ اهل سنت بر طبق آن روایات  ،فتوا بر

 وجوب اضافه کردن اله در صلوات نموده اند، توضیح اینکه :

در ذیل آیه « إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا

 صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً ""خداوند و فرشتگانش بر پیامبر رحمت و

 درود مى‏فرستند اى کسانى که ایمان آورده‏اید بر او درود بفرستید و

 سلام بگوئید و در برابر فرمان او تسلیم باشید»(61 سوره احزاب)

در باره کیفیت صلوات بر پیامبر ص در روایات بى‏شمارى که از

 طرق اهل سنت و اهل بیت رسیده صریحا آمده است که" آل محمد"

را به هنگام صلوات بر" محمد" بیفزایید.

در" در المنثور (از تفاسیر اهل سنت ) از صحیح" بخارى" و" مسلم"

 و" ابو داود" و" ترمذى" و" نسایى" و" ابن ماجه" و" ابن مردویه"

(اینها تماما از معتبر ترین و مهم ترین کتب روایی در نزد اهل سنت

 می باشند که روایاتشان تماما مورد قبول آنها است )و روات دیگرى

 از" کعب بن عجره" نقل شده که" مردى خدمت پیامبر (ص )عرض کرد:

«اما السلام علیک فقد علمنا فکیف الصلاة علیک""" سلام بر تو را ما

 مى‏دانیم چگونه است، اما صلات بر شما باید چگونه باشد"؟ پیامبر فرمود بگو:

اللهم صل على محمد و على آل محمد کما صلیت على ابراهیم انک

 حمید مجید، اللهم بارک على محمد و على آل محمد کما بارکت على ابراهیم و

 آل ابراهیم انک حمید مجید.»

نامبرده (نویسنده تفسیر در المنثور) علاوه بر حدیث فوق، هیجده حدیث‏

دیگر نقل کرده، که در همگى تصریح شده که" آل محمد" را باید به هنگام صلوات ذکر کرد.

این احادیث را از کتب معروف و مشهور اهل سنت از گروهى از صحابه

از جمله" ابن عباس" و" طلحه" و" ابو سعید خدرى" و" ابو هریره" و"

ابو مسعود انصارى" و" بریده" و" ابن مسعود" و" کعب بن عجره"

 و امیر مؤمنان على (ع) نقل کرده است ( تفسیر" در المنثور" ذیل آیه مورد

 بحث، طبق نقل تفسیر" المیزان" جلد 16 صفحه 365 و 366).

در صحیح" بخارى" که معروفترین منابع حدیث برادران اهل سنت است

 روایات متعددى در این زمینه نقل شده که در صورت تمایل  مى‏توانید به

 متن خود کتاب مراجعه کنید (صحیح بخارى جلد 6 صفحه 151)

در صحیح مسلم نیز دو روایت در این زمینه آمده است (صحیح مسلم جلد

1 صفحه 305 باب الصلاة على النبى (ص))

در بعضى از روایات اهل سنت و بسیارى از روایات شیعه حتى کلمه"

 على" میان" محمد" و" آل محمد" جدایى نمى‏افکند بلکه کیفیت صلاة به این

 صورت است (اللهم صل على محمد و آل محمد).

این بحث را با حدیث دیگرى از پیغمبر گرامى اسلام ص پایان مى‏دهیم:

" ابن حجر(از علمای مطرح اهل سنت ) در" صواعق المحرقه "

چنین نقل مى‏کند که پیامبر ص فرمود:«لا تصلوا على الصلاة البتراء

 فقالوا و ما الصلاة البتراء؟ قال تقولون:اللهم صل على محمد، و تمسکون،

 بل قولوا اللهم صل على محمد و آل محمد"" هرگز بر من صلوات ناقص

 نفرستید! عرض کردند: صلوات ناقص چیست؟فرمود: اینکه فقط بگوئید"

 اللهم صل على محمد"و ادامه ندهید، بلکه بگوئید:

اللهم صل على محمد و آل محمد"»( صواعق" صفحه 144)

و به خاطر همین روایات است که جمعى از فقهاى بزرگ اهل سنت

اضافه"" آل محمد" را بر نام آن حضرت در تشهد نماز واجب مى‏شمرند

( علامه حلى" در" تذکره" در بحث تشهد این قول را علاوه بر همه

 علماى شیعه از امام احمد و بعضى از شافعیه نقل مى‏کند ).



نوشته شده در دوشنبه 93 تیر 16ساعت ساعت 7:32 عصر توسط مشتعلی| نظر

جالب اینکه"امام شافعى" همین فتوا را در شعر معروفش صریحا آورده است،

 در آنجا که مى‏گوید:

         یا اهل بیت رسول اللَّه حبکم             فرض من اللَّه فى القرآن انزله‏

         کفاکم من عظیم القدر انکم             من لم یصل علیکم لا صلاة له‏

" اى اهل بیت رسول اللَّه محبت شما از سوى خداوند در قرآن واجب شده است"

" در عظمت مقام شما همین بس که هر کس بر شما صلوات نفرستد

نمازش باطل است.

مطلب دوم:

 بحث قرآنی است :در آیه مبا هله می خوانیم

 «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ

 أَبْنَاءَکمُ‏ْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتهَلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ

عَلىَ الْکَذِبِینَ""پس کسى که مجادله کند ترا در آن پس از آنچه آمد ترا از

 دانش پس بگو بیائید بخوانیم پسرانمان را و زنانمان را و زنانتان را

و نفسهامان را و نفسهاتان را پس زارى نمائیم پس بگردانیم لعنت خدا

را بر دروغگویان» (آل عمران 61) غالب مفسران و محدثان شیعه و

 اهل تسنن تصریح کرده‏اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر( ص)

 نازل شده است و پیامبر تنها کسانى را که همراه خود به میعادگاه برد

 فرزندانش حسن و حسین ع و دخترش فاطمه ع و على ع بودند، بنا بر

 این منظور از" ابناءنا" در آیه منحصرا" حسن و حسین" ع هستند،

 همانطور که منظور از" نساءنا" فاطمه ع،

 و منظور از" انفسنا" تنها على ع بوده است

 و احادیث فراوانى در این زمینه نقل شده است.

از جمله شخصیتهاى سرشناس اهل سنت که این مطلب

 از آنها نقل شده افراد زیر هستند:

1-" مسلم بن حجاج نیشابورى" صاحب" صحیح" معروف

 که از کتب شش‏گانه مورد اعتماد اهل سنت است در جلد 7

صفحه 120 (چاپ محمد على صبیح- مصر).

2-" احمد بن حنبل" در کتاب" مسند" جلد 1 صفحه 185 (چاپ مصر).

3-" طبرى" در تفسیر معروفش در ذیل همین آیه جلد سوم

 صفحه 192 (چاپ میمنیه- مصر).

4-" حاکم" در کتاب" مستدرک" جلد سوم صفحه 150 (چاپ حیدر آباد دکن).                       

 5-" حافظ ابو نعیم اصفهانى" در کتاب" دلائل النبوة" صفحه 297 (چاپ حیدر آباد).

6-" واحدى نیشابورى" در کتاب" اسباب النزول" صفحه 74 (چاپ الهندیة مصر).

7-" فخر رازى" در تفسیر معروفش جلد 8 صفحه 85 (چاپ البهیه مصر).

8-" ابن اثیر" در کتاب" جامع الاصول" جلد 9 صفحه 470 (طبع السنة المحمدیة- مصر).

9-" ابن جوزى" در" تذکرة الخواص" صفحه 17 (چاپ نجف).

10-" قاضى بیضاوى" در تفسیرش جلد 2 صفحه 22 (چاپ مصطفى محمد مصر).

11-" آلوسى" در تفسیر" روح المعانى" جلد سوم صفحه 167 (چاپ منیریه مصر).

12-" طنطاوى" مفسر معروف در تفسیر" الجواهر" جلد دوم

 صفحه 120 (چاپ مصطفى البابى الحلبى- مصر).

13-" زمخشرى" در تفسیر" کشاف" جلد 1 صفحه 193 (چاپ مصطفى محمد- مصر).

14-" حافظ احمد بن حجر عسقلانى" در کتاب" الاصابة" جلد

2 صفحه 503 (چاپ مصطفى محمد- مصر).

15-" ابن صباغ" در کتاب" الفصول المهمة" صفحه 108 (چاپ نجف).

16- علامه" قرطبى" در تفسیر" الجامع لاحکام القرآن" جلد 3

صفحه 104 (چاپ مصر سال 1936).

طبق آیه مباهله به امیرالمومنین اطلاق نفس  پیامبر شده است

«وَ أَنْفُسَنا"و خودمان را» مراد از نفس پیغمبر فقط على (ع) است

 زیرا خود پیامبر که نمیتواند مراد باشد زیرا او دعوت کننده است و

 معنى ندارد که انسان خود را دعوت  کند و همیشه داعى غیر از مدعو

 است و دعوت کننده نمی تواند دعوت شده باشد پس حتماً مراد غیر

 از نبى اکرم شخص دیگرى است و لذا حتماً اشاره به على علیه السلام

 است زیرا هیچکس نگفته که غیر از على و فاطمه و حسنین کسى در

 مباهله شرکت داشته است و این مطلب (که در آیه على نفس پیغمبر خوانده شده)

 دلالت دارد بر علو مکان وى و درجه‏اى که هیچکس به آن راه نیافته بلکه به

 نزدیک آنهم نرسیده است و مؤید آن از روایات یکى حدیث شریف صحیح

 نبوى است که پیغمبر درباره یکى از صحابه پرسید کسى گفت على (ع)

حاضر است حضرت فرمود من از نفس خود نپرسیدم که على را نفس خود خوانده.

و حدیث دیگرى که پیامبر (ص) به بریده اسلمى فرمود: اى بریده على را

 دشمن مدار که او از من است و من از اویم مردم از درخت‏هاى متفرق

خلق شده‏اند و من و على از شجره واحده آفریده شده‏ایم.

و دیگر قول نبى اکرم است که وقتى در جنگ احد على پیامبر را با دفاعهاى

 سخت خود از شر مشرکان حفظ مى‏کرد جبرئیل به پیغمبر گفت على واقعاً

 با تو مواسات کرد. حضرت فرمود اى جبرئیل، على از من است و من از

 علیم.( ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏4، ص: 103)

  وقتی علی  (ع) نفس نبی (ص) باشد امر به صلوات به نبی (ص) امر

 به صلوات بر علی (ع) هم هست ، از طرفی کفو علی(ع) در عالم کسی نبود

 جز فاطمه زهرا سلام الله نتیجه اینکه امر به صلوات بر نبی (ص)

 امر به صلوات بر علی و زهرا (علیهماالسلام) است.

پس با در کنار هم گزاردن ِآیات مباهله و آیه 61 سوره احزاب

 استفاده می شود که صلوات بر ( آل ) از قرآن است .

پس بفرست صلوات بر محمّد و آل او

 

اللّهمّ صلّ علئ محمّد و آل محمّد

 

برداشت از وبلاگ آنچه باید بدانیم



نوشته شده در دوشنبه 93 تیر 16ساعت ساعت 7:31 عصر توسط مشتعلی| نظر

برداشت از سایت دائرة المعارف اسلامی

انواع شرک

 

در این متـن میخوانـــیم    

تاریخ نشان می دهد که در برابر توحیدی که پیامبران الهی از فجر

تاریخ به آن دعوت می کرده اند، انواع شرکها نیز وجود داشته است

الف. شرک ذاتی
بعضی از ملل به دو     )ثنویت    ( یا سه     )تثلیث    ( یا چند اصل قدیم ازلی

  مستقل از یکدیگر قائل بوده اند، جهان را چند پایه ای و چند قطبی و

 چند کانونی می دانسته اند. به طور مثال فرقه اشاعرهاز اشیاء نفی تأثیر

 و سببیت کرده اند به حساب اینکه اعتقاد به تأثیر و سببیت اشیاء مستلزم

 اعتقاد به قطبها و منشأها در مقابل خداست، و اشیاء آنگاه به صورت قطبها

 در مقابل خداوند درمی آیند که در ذات، استقلال داشته باشند.

 از اینجا معلوم می شود اشاعره ناآگاهانه نوعی استقلال ذاتی که مستلزم

شرک ذاتی است برای اشیاء قائل بوده اند، اما از آن غافل بوده اند و خواسته اند

با نفی اثر از اشیاء، توحید در خالقیت را تثبیت نمایند،

 لهذا در همان حال که شرک در خالقیت را نفی کرده اند،

 ناآگاهانه نوعی شرک در ذات را تأیید کرده اند.

وهابیوننیز ناآگاهانه به نوعی استقلال ذاتی در اشیاء قائل شده اند و

 از این رو نقش مافوق حد عوامل معمولی داشتن را مستلزم اعتقاد به قطبی

 و قدرتی در مقابل خدا دانسته اند، غافل از آنکه موجودی که به تمام هویتش

 وابسته به اراده حق است و هیچ حیثیت مستقل از خود ندارند،

 تأثیر مافوق الطبیعی او مانند تأثیر طبیعی او پیش از آنکه به خودش مستند باشد،

مستند به حق است و او جز مجرایی برای مرور فیض حق به اشیاء نیست.



نوشته شده در دوشنبه 93 تیر 16ساعت ساعت 7:20 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

     چنان که شیخ مفید     پس از بیان نظریه ى خود در باره ى صفات ازلى خداوند

     و این که آن ها عین ذات اند گفته است:

     (و هذا مذهب الإمامیة والمعتزلة الا من سمیناه و اکثر المرجئة و جمهور الزیدیة و

     جماعة من أصحاب الحدیث و المحکمة) این نظریه مورد قبول همه ى

     امامیه و معتزله (جز ابوهاشم    ( و اکثر مرجئه و زیدیه و گروهى از اهل حدیث و

     محکمه (خوارج) مى باشد.

     نظریه ى عینیت صفات ازلى خداوند با ذات او،

     به روشنى در کلمات و خطب توحیدى امام موحدان على    )ع) و

     سایر ائمه ى طاهرین علیهم السلام بیان گردیده است،

     چنان که در نخستین خطبه ى نهج البلاغه     چنین آمده است:

    «اول الدین معرفته؛ نخستین گام در دیندارى، خداشناسى است»،

     «و کمال معرفته التصدیق به؛ کمال خداشناسى، تصدیق او است»،

 «و کمال التصدیق به توحیده؛ کمال تصدیق خداوند، یکتاپرستى است»،

 «و کمال توحیده الاخلاص له؛ کمال یکتاپرستى، اخلاص است»،

 «و کمال الإخلاص له نفی الصفات عنه؛ کمال اخلاص در یکتاپرستى،

 نفى صفات (زاید بر ذات) از او است».
مفاد جملات فوق این است که توحید و یکتاپرستى از جنبه ى نظرى و

 معرفتى آن گاه به طور خالص و صددرصد تحقق مى پذیرد که انسان،

 شریک و انبازى براى خداوند تصور نکند، و

 تنها او را به عنوان حقیقت مستقل قایم به ذات و ازلى بشناسد،

و تحقق این امر در گرو نفى صفات زاید بر ذات از خداوند است.

 در جملات بعدى، برهان این مطلب بیان شده است که

«لشهادة کل صفة انها غیر الموصوف، و شهادة کل موصوف انه غیر الصفة؛

 زیرا واقعیت هر صفت (زاید بر ذات) غیر از واقعیت موصوف است،

 و واقعیت هر موصوفى غیر از واقعیت صفت (زاید بر ذات) مى باشد».

 «فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه؛

 پس آن کس که خداوند را به صفات زاید بر ذات توصیف کند براى او قرین

 (و نظیر در ازلیت و قدم) تصور کرده است«

و من قرنه فقد ثناه؛ و هر کس براى او قرین تصور کند به دو خدا معتقد شده است»،

 «و من ثناه فقد جزاه؛ و هر کس براى خداوند، دومى تصور کند او را تجزیه نموده است.

یعنى به ما به الاشتراک و ما به الامتیاز قایل شده،

 پس براى خداوند دو جزء فرض کرده که یکى مختص به او

 و ما به الامتیاز او از غیر است، و دیگرى غیر مختص و ما به الاشتراک با غیر مى باشد).

 «و من جزأه فقد جهله؛

 و آن کس که براى خداوند قایل به جزء باشد او را نشناخته است»

 (و در نتیجه بهره اى از خداشناسى حقیقى ندارد؛

 زیرا ملاک دین دارى معرفة الله است) (نهج البلاغه) / خطبه 1
نظریه ى دیگر در زمینه ى واقعیت صفات ذات الهى این است که

 این صفات داراى واقعیتى زاید بر واقعیت ذات مى باشد،

 هر چند که واقعیت آن ها قایم به ذات است.

طرفداران این نظریه به نام «صفاتیه» خوانده مى شوند،

 و متکلمان اشعرى طرفدار جدى آن به شمار مى روند،

 به نقل شیخ مفید این نظریه تا قبل از ظهور ابوالحسن اشعرى(پیشواى اشاعره)

 سابقه نداشته و او نخستین فردى است که آن را مطرح ساخت،

 چنان که گفته است: «و احدث رجل من اهل البصرة یعرف بالأشعری

 قولا خالف فیه الفاظ جمیع الموحدین و معانیهم فیما وصفناه،

 و زعم ان لله عزوجل صفات قدیمة و انه لم یزل بمعان لا هی هو،

 و لا غیره...؛ در بصرهفردى به نام اشعرى، نظریه اى را پدید آورد

 که با گفتار و عقاید همه ى موحدان در مورد یگانگى و بى مانندى خداوند

 مخالف است، و گمان کرد که خداوند داراى صفاتى قدیم و زاید بر ذات است

 و معانى اى در او تحقق دارند که نه خدا هستند، و نه غیر خدا.
از امامان معصوم علیهم السلام در زمینه ى نظریه ى

 زیادت صفات بر ذات الهى نقل شده که:
1.
محمدبن مسلممى گوید، امام باقر (ع) فرمود:

 «من صفة القدیم انه واحد، صمد، أحدی المعنى، و لیس بمعان کثیرة مختلفة؛

 از جمله صفات قدیم (خداوند)این است که او واحد، صمد و أحدی المعنى است،

 (یعنى) براى او معانى (صفات) کثیر و مختلف

 (که واقعیت هاى آن ها مختلف باشد نه مفاهیم آن ها) نیست».

محمدبن مسلم بار دیگر به امام (ع) گفت:

 گروهى از مردم عراقبر این عقیده اند که (صفات الهى مختلف و متباین بوده، و)

 او به غیر آنچه مى شنود، مى بیند، و به غیر آن چه مى بیند مى شنود،

 امام (ع) فرمود: «کذبوا و ألحدوا و شبهوا تعالى الله عن ذلک، انه سمیع بصیر،

 یسمع بما یبصر، و یبصر بما یسمع؛

 آنان دروغ گفته و راه الحاد و تشبیه را برگزیده اند،

 خداوند از این صفات، متعالى و برتر است،

 او شنوا و بینا است،

 مى شنود به واسطه ى آن چه مى بیند،

 و مى بیند به واسطه ى آن چه مى شنود»

 (صفات او عین ذات و عین یکدیگراند).
2.
ابان بن عثمان أحمرگوید:



نوشته شده در دوشنبه 93 تیر 16ساعت ساعت 7:19 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin