فرهنگی ،مذهبی
ان تقوى الله حمت اولیاء الله محارمه و الزمت قلوبهم مخافته حتى اسهرت لیالیهم و اظمأت هواجرهم. تقواى الهى اولیاى خدا را در حمایت خود قرار داده،آنان را از تجاوز به حریم منهیات الهى باز داشته است و ترس از خدا را ملازم دلهاى آنان قرار داده است،تا آنجا که شبهایشان را بى خواب(به سبب عبادت)و روزهایشان را بى آب (به سبب روزه)گردانیده است . در اینجا على علیه السلام تصریح مىکند که تقوا چیزى است که پرهیز از محرمات الهى و همچنین ترس از خدا،از لوازم و آثار آن است.پس در این منطق تقوا نه عین پرهیز است و نه عین ترس از خدا،بلکه نیرویى است روحى و مقدس که این امور را به دنبال خود دارد . فان التقوى فى الیوم الحرز و الجنة و فى غد الطریق الى الجنة . همانا تقوا در امروز دنیا براى انسان به منزله یک حصار و به منزله یک سپر است و در فرداى آخرت راه به سوى بهشت است . در خطبه156 تقوا را به پناهگاهى بلند و مستحکم تشبیه فرموده که دشمن قادر نیست در آن نفوذ کند . در همه اینها توجه امام معطوف است به جنبه روانى و معنوى تقوا و آثارى که بر روح مىگذارد،به طورى که احساس میل به پاکى و نیکوکارى و احساس تنفر از گناه و پلیدى در فرد به وجود مىآورد . نمونههاى دیگرى هم در این زمینه هست و شاید همین قدر کافى باشد و ذکر آنها ضرورتى نداشته باشد . تقوا مصونیت است نه محدودیت سخن در باره عناصر موعظهاى نهج البلاغه بود.از عنصر«تقوا»آغاز کردیم. دیدیم که از نظر نهج البلاغهتقوا نیرویى است روحى،نیرویى مقدس و متعالى که منشأ کششها و گریزهایى مىگردد،کشش به سوى ارزشهاى معنوى و فوق حیوانى،و گریز از پستیها و آلودگیهاى مادى.از نظر نهج البلاغه تقوا حالتى است که به روح انسان شخصیت و قدرت مىدهد و آدمى را مسلط به خویشتن و مالک«خود»مىنماید . تقوا مصونیت است در نهج البلاغه بر این معنى تأکید شده که تقوا حفاظ و پناهگاه است نه زنجیر و زندان و محدودیت.بسیارند کسانى که میان«مصونیت»و«محدودیت»فرق نمىنهند و با نام آزادى و رهایى از قید و بند،به خرابى حصار تقوا فتوا مىدهند . قدر مشترک پناهگاه و زندان«مانعیت»است،اما پناهگاه مانع خطرهاست و زندان مانع بهرهبردارى از موهبتها و استعدادها.این است که على علیه السلام مىفرماید : اعلموا عباد الله ان التقوى دار حصن عزیز،و الفجور دار حصن ذلیل، لا یمنع اهله و لا یحرز من لجأ الیه.الا و بالتقوى تقطع حمة الخطایا . بندگان خدا!بدانید که تقوا حصار و بارویى بلند و غیر قابل تسلط است،و بىتقوایى و هرزگى حصار و بارویى پست است که مانع و حافظ ساکنان خود نیست و آن کس را که به آن پناه ببرد حفظ نمىکند.همانا با نیروى تقوا نیش گزنده خطاکاریها بریده مىشود . على علیه السلام در این بیان عالى خود گناه و لغزش را که به جان آدمى آسیب مىزند،به گزندهاى از قبیل مار و عقرب تشبیه مىکند،مىفرماید نیروى تقوا نیش این گزندگان را قطع مىکند . على علیه السلام در برخى از کلمات تصریح مىکند که تقوا مایه اصلى آزادیهاست،یعنى نه تنها خود قید و بند و مانع آزادى نیست،بلکه منبع و منشأ همه آزادیهاست . در خطبه 221 مىفرماید : فان تقوى الله مفتاح سداد و ذخیرة معاد و عتق من کل ملکة و نجاة من کل هلکة . همانا تقوا کلید درستى و توشه قیامت و آزادى از هر بندگى و نجات از هر تباهى است . مطلب روشن است،تقوا به انسان آزادى معنوى مىدهد،یعنى او را از اسارت و بندگى هوا و هوس آزاد مىکند،رشته آز و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش بر مىدارد و به این ترتیب ریشه رقیتها و بردگیهاى اجتماعى را از بین مىبرد.مردمى که بنده و برده پول و مقام و راحت طلبى نباشند،هرگز زیر بار اسارتها و رقیتهاى اجتماعى نمىروند . در نهج البلاغه درباره آثار تقوا زیاد بحث شده است و ما لزومى نمىبینیم درباره همه آنها بحث کنیم.منظور اصلى این است که مفهوم حقیقى تقوا در مکتب نهج البلاغه روشن شود تا معلوم گردد که اینهمه تأکید نهج البلاغه بر روى این کلمه براى چیست . در میان آثار تقوا که بدان اشاره شده است،از همه مهمتر دو اثر است:یکى روشنبینى و بصیرت،و دیگر توانایى بر حل مشکلات و خروج از مضایق و شداید.و چون در جاى دیگر به تفصیل در این باره بحث کردهایم و بعلاوه از هدف این بحث که روشن کردن مفهوم حقیقى تقواست بیرون است،از بحث درباره آنها خوددارى مىکنیم . ولى در پایان بحث«تقوا»دریغ است که از بیان اشارات لطیف نهج البلاغه درباره تعهد متقابل«انسان»و«تقوا»خوددارى کنیم . (( از دیدگاه استاد مطهری ))
By Ashoora.ir & Night Skin