فرهنگی ،مذهبی

 

شوخی کردن در سیره پیامبر

-           حضرت علی(ع) می‌فرماید: رسول الله(ص) هرگاه مردی از اصحابش را غمگین

     می‌یافت، او را با شوخی، خرسند می‌ساخت و می‌فرمود: خداوند دشمن دارد،

     کسی را که به روی برادرش چهره درهم کشد.

     - زنی خدمت رسول اکرم(ص) آمد و نام شوهرش را برد. حضرت فرمود:

     شوهرت همان است که در چشمانش سفیدی است؟ گفت: نه در چشمانش سفیدی نیست.

آن زن به خانه آمد و جریان را برای شوهرش تعریف کرد. مرد گفت: آیا نمی‌بینی که

سفیدی چشم من از سیاهی آن بیشتر است    .

       پیامبر به پیرزنی از قبیله اشجع فرمود: پیرزنان وارد بهشت نشوند    . بلال حبشی که

     سیاه چهره بود، آن پیرزن را ناراحت دید و جریان را به رسول الله(ص    ( باز گفت. پیامبر(ص) فرمود:

     سیاه هم به بهشت نمی‌رود. بلال و پیرزن هر دو ناراحت بودند که ناگهان عباس، عموی پیامبر

که پیرمرد بود، آن دو را دید و حال آن دو را برای پیامبر بازگو کرد. رسول خدا(ص) فرمود:

پیرمرد هم به بهشت نمی‌رود. همه غمگین شده بودند. پیامبر(ص) که چنین دید، همه آنان را

     فراخواند، دلشان را نرم کرد و فرمود: "خداوند، پیرزنان، پیرمردان و سیاهان را به نیکوترین

شکل بر می‌انگیزاند و آنان جوان و نورانی شده به بهشت می‌روند  .

 -سیره رسول الله(ص) به گونه‌ای بود که به یارانش اجازه می‌داد تا در حضور مبارکش،

 گفته‌های طنزآمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اکرم(ص) از شوخی‌های ناپسند

 پرهیز داشتند، ولی از شوخی‌های پسندیده دریغ نمی‌کردند. از جمله، نعیمان، مرد شوخ طبعی

 بود. روزی عربی را با یک خیک عسل دید. آن را خرید و به خانه عایشه برد. رسول خدا(ص)

 پنداشت که به عنوان هدیه آورده است. نعیمان رفت و اعرابی بر در خانه پیامبر(ص) ایستاده بود.

 چون انتظارش طولانی شد، صدا زد: ای صاحب خانه! اگر پول ندارید، عسل را برگردانید.

رسول خدا(ص) جریان را دریافت و قیمت عسل را به آن شخص پرداخت. پیامبر چون زمانی

 دیگر، نعمیان را دید، فرمود: چرا چنین کردی؟ گفت: دیدم رسول خدا(ص) عسل را دوست

دارد و اعرابی هم یک خیک عسل داشت. پیامبر(ص) خدا از کار نعیمان خندید و به او

هیچ گونه درشتی نکرد.

 

 -تبسم، بهترین نشانه شادی و نشاط است. چهره رسول الله(ص) نیز هنگام دیدار یاران

 بیش از دیگران شاداب و خندان می‌نمود و گاه چنان می‌خندید که دندان‌های مبارکش نمایان

می‌شد. ابوالدرداء می‌گوید: "رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگاه سخنی می‌فرمود، سخنش

 با لبخند همراه بود. رسول خدا(ص) هم کلام خویش را با تبسم می‌آمیخت و هم چهره‌ای خندان

 داشت و هم به چهره دیگران لبخند می‌زد. در حدیث است: «کان اکثر الناس تبسماً و ضِحکا فی

 وجوه اصحابه»(5). بیش از همه، لبخند داشت و بر روی یارانش لبخند می‌زد.

* کاش آن اعرابی می‌آمد

امام موسی بن جعفر(ع) می‌فرماید: "عربی بدوی نزد پیامبر(ص) می‌آمد و هدیه و سوغاتی به پیامبر

 اهدا می‌کرد. بعد همان ساعت می‌گفت: پول هدیه و سوغات ما را بدهید. رسول خدا(ص) نیز می‌خندید.

 پس از آن جریان هر وقت غمگین می‌شد، می‌فرمود: آن اعرابی کجاست. کاش پیش ما می‌آمد.

 -شوخی و مزاح ظریف و زیبای رسول اکرم(ص) و امیرمؤمنان علی(ع) درباره خوردن خرما نیز

معروف است. گفته‌اند روزی آن دو گرامی با هم خرما می‌خوردند که پیامبر، هسته‌ها را جلوی علی(ع)

می‌گذاشت و در پایان فرمود: هر که هسته‌اش بیشتر باشد، پر خور بوده است! امیرمؤمنان در پاسخ گفت:

 هرکه با هسته خورده باشد، پرخورتر بوده است.

- همچنین از شوخ طبعی پیامبر اکرم(ص) چنین نقل می‌کنند که حضرت برخی از یاران را از پشت

 سر بغل می‌گرفت و دو دستش را بر چشمان آنان می‌گذارد تا آنان را بیازماید که آیا می‌توانند

با چشم بسته، طرف مقابل را تشخیص دهند یا نه.

   -رسول خدا(ص) نه تنها خود، شوخی را آغاز می‌کرد، بلکه زمینه فرح را برای یاران خود فراهم می‌آورد.

روزی مرد عربی بر آن حضرت که بسیار اندوهگین می‌نمود وارد شد. وی می‌خواست چیزی بپرسد.



نوشته شده در چهارشنبه 93 شهریور 12ساعت ساعت 6:15 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin