فرهنگی ،مذهبی
نخست در آیه 10 این سوره میفرماید:
یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّکمُْ عَلیَ تجَِارَةٍ تُنجِیکمُ مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ
" ای کسانی که ایمان آوردهاید! آیا شما را به تجارتی دلالت کنم که از عذاب الیم، نجاتتان میدهد؟
با اینکه" ایمان" و" جهاد" از واجبات قطعیهاند، ولی در اینجا آن را نه به صورت امر، بلکه به صورت پیشنهاد تجارت، مطرح میکند، آن هم آمیخته با تعبیراتی که از لطف بیپایان خدا حکایت دارد.
بدون شک" نجات از عذاب الیم"، از مهمترین خواستههای هر انسانی است، و لذا این سؤال که آیا میخواهید شما را به تجارتی رهنمون شوم که شما را از عذاب الیم رهایی میبخشد؟ برای همه، جالب توجه است.
هنگامی که با این سؤال دلها را به سوی خود جذب کرد، بیآنکه منتظر پاسخ آنها باشد، به شرح آن تجارت پرسود پرداخته، میافزاید: تفسیر نمونه، ج24، ص: 88
(تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ)
به خدا و رسول او ایمان بیاورید و در راه خداوند با اموال و جانهایتان جهاد کنید".
بدون شک خدا نیازی به این تجارت پرسود ندارد، بلکه تمام منافع آن دربست به مؤمنان تعلق میگیرد، لذا در پایان آیه میفرماید:" این برای شما از هر چیز بهتر است اگر بدانید" (ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ)
قابل توجه اینکه مخاطب، مؤمنانند، به قرینه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا و در عین حال آنها را به دو اصل" ایمان" و" جهاد" دعوت میکند، ممکن است این تعبیر اشاره به این باشد که ایمان اسمی و سطحی کافی نیست، ایمان عمیق و خالص لازم است که بتواند سرچشمه ایثار و فداکاری و جهاد گردد، و نیز ممکن است ذکر ایمان به خدا و رسول در اینجا شرحی باشد بر ایمان که به طور اجمال در آغاز آیه گذشته آمده بود.
به هر حال، ایمان به پیامبر ص از ایمان به خدا جدا نیست، همانگونه که جهاد با جان، از جهاد با مال نمیتواند جدا باشد، زیرا تمام نبردها نیاز به وسائل و امکاناتی دارد که از طریق کمکهای مالی باید تامین شود، بعضی قادر بر هر دو نوع جهادند، و بعضی تنها قادر بر جهاد با مال و در پشت جبههاند، و گاه تنها جان دارند و آماده بذل جان.
اما به هر صورت باید این دو نوع جهاد با یکدیگر توأم گردد تا پیروزی فراهم شود و اگر میبینیم جهاد با مال مقدم داشته شده نه به خاطر آن است که از جهاد با جان مهمتر میباشد، بلکه به خاطر این است که مقدمه آن محسوب میشود چرا که ابزار جهاد از طریق کمکهای مالی فراهم میگردد.
3 خیرات و خوبی ها ویژه ی جهادگران است: توبه/88
«لَکِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُوْلَئِکَ لَهُمُ الْخَیْرَاتُ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
« ولی پیامبر و کسانی که با او ایمان آوردهاند با مال و جانشان به جهاد برخاستهاند و اینانند که همه خوبی ها برای آنان است اینان همان رستگارانند»
از جمله نکاتی که در تفسیر نور، ج5، ص: 122 در ذیل این آیه به آن اشاره شده است:
از شرکت نکردن منافقان و مرفّهان در جنگ، نگران نباشیم...
2 منافقان مپندارند با نیامدنشان به جهاد، اسلام بییاور میماند. «لکِنِ الرَّسُولُ ...»
3 رهبر، پیشاپیش رزمندگان است. «الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»
4 تنها ایمان به پیامبر کافی نیست، همراهی با او نیز لازم است. «آمَنُوا مَعَهُ»
5 جهاد باید در همهی ابعاد باشد. «جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ»
6 رستگاری، تنها در سایهی ایمان و جهاد است. «أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
7 جنگ و جهاد، مایهی نزول خیرات و برکات الهی بر رزمندگان است. «أُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْراتُ»
8 مجاهدان رستگارند، چه پیروز شوند و چه در ظاهر شکست بخورند.
«جاهَدُوا»، «الْمُفْلِحُونَ» تعبیرات این دو جمله طبق قواعدی که در علم" معانی بیان" آمده است همگی دلیل بر انحصار است، یعنی تعبیرات فوق نشان میدهد که رستگاران تنها این گروهند و همچنین کسانی که استحقاق هر گونه خیر و سعادتی را دارند تفسیر نمونه، ج8، ص: 76تتوووئ_(تنها این دستهاند، همانها که با تمام وجود و امکاناتشان جهاد میکنند
تفسیر نمونه، ج8، ص: 75
از این آیه به خوبی استفاده میشود که اگر" ایمان" و" جهاد" توام گردد هر گونه خیر و برکتی را با خود همراه خواهد داشت، و جز در سایه این دو، نه راهی به سوی فلاح و رستگاری است، و نه نصیبی از خیرات و برکات مادی و معنوی!.
4 جهادگران امیدواران به رحمت الهی هستند: ( بقره / 218)
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُوْلَئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»
آنان که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و راه خدا جهاد نمودهاند، آنان به رحمت خدا امیدوارند و خداوند آمرزنده مهربان است
در شأن نزول این آیه در تفسیر نور، ج1، ص: 342 میخوانیم:رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله شخصی را به نام عبد اللّه بن جحش به همراه هشت نفر با نامهای برای کسب اطلاعات از کفّار و مشرکین فرستاد، امّا بعد از ملاقات، درگیری پیش آمد و در این بین رئیس گروه مقابل کشته شد و دو نفر از آنان به اسارت درآمده و اموالشان مصادره گردید.
این حادثه در اوّل ماه رجب که از ماههای حرام است واقع شده بود، در حالی که این گروه گمان کرده بودند که آخر جمادی الثانیه است، نه اوّل رجب. به هر حال این قتال اشتباهاً در اوّل رجب صورت گرفت و کفّار این موضوع را دستاویز قرار داده و شایع کردند که مسلمانان احترام ماههای حرام را نگه نمیدارند.
در برابر این تبلیغات دشمنان، قرآن جواب میدهد که گرچه جنگ در ماه حرام واقع شده، ولی این قتال به اشتباه از سوی مسلمانان صورت گرفته است، در حالی که شما مشرکان به عمد مرتکب گناهانی شدهاید که مجازات آنها به مراتب از قتال در ماه حرام بیشتر است. بنا بر این شما با داشتن سابقهی آن همه جنایت و رسوایی و ارتکاب گناهان بزرگ، نباید این عمل اشتباه را دستاویز قرار دهید.
پیامهایی که ذیل این آیه در تفسیر نور، ج1، ص: 345 آمده است:
1 رتبهی ایمان، مقدّم بر عمل است. «آمَنُوا» «هاجَرُوا وَ جاهَدُوا»
2 امید به لطف پروردگار، مشروط به ایمان، هجرت و جهاد است. «آمَنُوا» «هاجَرُوا وَ جاهَدُوا» «أُولئِکَ یَرْجُونَ»
3 اصول افکار و اعمال اگر صحیح باشد، اشتباهات جزئی قابل عفو است.("آمَنُوا») ( «هاجَرُوا») ( «یَرْجُونَ»)
4 به لطف خداوند امیدوار باشیم، نه به کارهای نیک خود. زیرا خطر سوء عاقبت و حبط عمل و عدم قبول اطاعت، تا پایان عمر در کمین است. «یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ»
5 چون بنده امیدوار به رحمت خداوند است، خداوند نیز اعلام میکند: آمرزنده و مهربان است. «یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
6 ارزش هجرت و جهاد آن است که در راه خدا و برای او باشد. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
7 مؤمنان و مهاجران مخلص نیز به رحمت و مغفرت او نیاز دارند. «آمَنُوا»، «هاجَرُوا») ( «یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ»)
8 از خطای مهاجران و مجاهدان در راه خدا، باید گذشت. «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ
9 امید بدون عمل، آرزویی بیش نیست. چنان که در آخرین آیه سورهی کهف میخوانیم: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»
هر کس امید به لقای پروردگار و رسیدن به مقام قرب را دارد، پس باید عمل خالصانه انجام دهد ، خداوند میفرماید:
من نزد گمان بندهی مؤمن هستم، اگر گمان خوب به من ببرد به او خوبی میرسانم. کافی، ج 2، ص 72»
5 مومنان واقعی، جهادگرانند: (حجرات/15)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُواْ وَ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فیِ سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئکَ هُمُ الصَّدِقُونَ
مؤمنان کسانی هستند که به خدا و پیامبر او ایمان آوردهاند و دیگر شک نکردهاند، و با مال و جان خویش در راه خدا جهاد کردهاند. اینان راستگویانند
آری نخستین نشانه ایمان عدم تردید و دو دلی در مسیر اسلام است، نشانه دوم جهاد با اموال، و نشانه سوم که از همه برتر است جهاد با انفس (جانها) است.
به این ترتیب اسلام به سراغ روشنترین نشانهها رفته است: ایستادگی و ثبات قدم، و عدم شک و تردید از یک سو، و ایثار مال و جان از سوی دیگر تفسیر نمونه، ج22، ص: 213.
چگونه ممکن است ایمان در قلب راسخ نباشد در حالی که انسان از بذل مال و جان در راه محبوب مضایقه نمیکند.
و لذا در پایان آیه میافزاید:" چنین کسانی راستگو هستند" و روح ایمان در وجودشان موج میزند (أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ)
این معیار را که قرآن برای شناخت" مؤمنان راستین" از" دروغگویان متظاهر به اسلام" بیان کرده، منحصر به فقرای طایفه" بنی اسد" نیست، معیاری است روشن و گویا برای هر عصر و زمان، برای جداسازی مؤمنان واقعی از مدعیان دروغین، و برای نشان دادن ارزش ادعای کسانی که همه جا دم از اسلام میزنند و خود را طلبکار پیامبر ص میدانند ولی در عمل آنها کمترین نشانهای از ایمان و اسلام دیده نمیشود.
در مقابل، کسانی هستند که نه تنها ادعایی ندارند، بلکه همواره خود را مقصر میشمرند، و در عین حال در میدان ایثار و فداکاری از همه پیشگامترند.
و اگر این معیار قرآنی را برای سنجش مؤمنان واقعی به کار بریم معلوم نیست از انبوه میلیونها میلیون مدعیان اسلام چه اندازه مؤمن واقعی هستند، و چه مقدار مسلمان ظاهری؟!
تفسیر نمونه، ج22، ص: 214
تعریف مؤمنین به صفاتی که در آیه آمده، تعریفی است که هم جامع صفات مؤمن است و هم مانع، یعنی هیچ غیر مؤمنی مشمول آن نمیشود، در نتیجه هر کس متصف به این صفات باشد مؤمن حقیقی است، هم چنان که هر کس یکی از این صفات را نداشته باشد، مؤمن حقیقی نیست.
و ایمان به خدا و رسولش عقدی است قلبی بر توحید خدای تعالی و حقانیت آنچه که پیامبرش آورده، و نیز عقد قلبی بر صحت رسالت و پیروی رسول در آنچه دستور میدهد.
" ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا"- یعنی مؤمنین آنهایی هستند که ایمان به خدا و رسول او بیاورند، و دیگر در حقانیت آنچه ایمان آوردهاند شک نکنند، و ایمانشان ثابت و آن چنان مستقر باشد که شک آن را متزلزل نکند. و این شک نکردن آنان منحصر به یک زمان نیست، بلکه در زمانهای آینده نیز شک نمیکنند، گویا شک چیزی است که دائما خطرش وجود دارد، در نتیجه این آیه میفهماند که باید استحکام اولی ایمان باقی بماند.
" وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ"- کلمه" مجاهده" که مصدر" جاهدوا" است، به معنای بذل جهد و بهکارگیری تمامی توان خویش در پیشبرد راه خدا است. و کلمه" سبیل اللَّه" به معنای دین خدا است. و منظور از مجاهده به اموال و انفس؛ " عمل و به کار گرفتن تا آخرین درجه قدرت" است در انجام تکلیف مالی الهی، از قبیل زکات و سایر انفاقات واجب، و انجام تکالیف بدنی چون نماز و روزه و حج و غیره.
و معنای آیه این است که: مؤمنین واقعی کوشش میکنند تا تکالیف مالی و بدنی اسلامی خود را انجام دهند، و در حالی انجام میدهند- و یا عملشان چنین حالی دارد- که در دین خدا و در راه او است.
" أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ"- این جمله بر ایمان مؤمنین نامبرده ما دام که آن صفات را حفظ کرده باشند صحه گذاشته و تصدیق میکند.
6 برتری جهادگران: )نساء /95
«لاَّ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَی وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا»
مؤمنان خانهنشین که زیاندیده نیستند با آن مجاهدانی که با مال و جان خود در راه خدا جهاد میکنند یکسان نمیباشند خداوند کسانی را که با مال و جان خود جهاد میکنند به درجهای بر خانهنشینان مزیت بخشیده و همه را خدا وعده [پاداش] نیکو داده و[لی] مجاهدان را بر خانهنشینان به پاداشی بزرگ برتری بخشیده است
تفسیر نمونه، ج4، ص: 81
این آیه ی درباره ی کسانی است که ظاهراً مؤمنند ولی بدون عذر از جهاد در راه خدا سر باز می زنند و خداوند دو بار در این ایه می فرماید مجاهدین بر کسانی که تلاش نمی کنند برتری دارند و برتری آن ها عظیم است و درجه آن ها یکسان نیست و این دو گروه هرگز یکسان نخواهند بود.
از طرفی این آیه مربوط به زمانی است که جهاد واجب کفایی باشد و با عدم جهاد آن عده ضرری متوجه جامعه نگردد والا در زمانی که نرفتن به جهاد باعث ایجاد مشکل برای مسلمین گردد و یا به حد کفایت به جهاد نرفته باشند، عدم اقدام برای جهاد گناه بزرگی است که مستوجب عذاب الهی خواهد بود.
این آیه شریفه میخواهد مؤمنین را تحریک و تشویق به جهاد نموده، و روح ایمان آنان را برای سبقتگیری در خیر و فضیلت بیدار کرده وجهاد وقتی بر قعود برتری دارد که در راه خدا باشد نه در راه هواهای نفسانی و نیز جهاد در راه خدا به خاطر همین که در راه خدا است وقتی ارزش دارد که با عزیزترین و محبوبترین محبوبها بوده باشد، یعنی با مال و از مال عزیزتر با جان باشد.
:منظور از جهادی که این آیه میفرماید جهاد کافی است، نه عینی، یعنی اگر گروهی برای جهاد اقدام میکردند از گردن دیگران ساقط بود. زیرا اگر جهاد عینی میبود خدا وعده بهشت به خانه نشینان نمیداد. نوع جهاد به بذل اموال و جانها منحصر میشود یعنی هر نوع جهاد فی سبیل اللّه و هر نحوه فداکاری که مردان مجاهد در راه خدا بکنند باز هم از افراد خانهنشین افضل و برترند، ولو اینکه پایینتر و کمتر از بذل مال و جان باشد.
سپس برتری مجاهدان را بار دیگر به صورت صریحتر و آشکارتر بیان کرده، میفرماید: «خداوند مجاهدانی را که با مال و جان خود در راهش پیکار میکنند بر خودداریکنندگان از شرکت در میدان جهاد برتری عظیمی بخشیده»
ولی چون نقطه مقابل این دسته از مجاهدان افرادی هستند که جهاد برای آنها واجب عینی نبوده و یا این که به خاطر بیماری و ناتوانی و علل دیگر قادر به شرکت در میدان جنگ نبودهاند لذا برای این که پاداش نیت صالح و ایمان و سایر اعمال نیک آنها نادیده گرفته نشود به آنها نیز وعده نیک داده ولی از آنجا که اهمیت جهاد در منطق اسلام از این هم بیشتر است بار دیگر به سراغ مجاهدان رفته و تأکید میکند که «خداوند مجاهدان را بر قاعدان اجر عظیمی بخشیده است»
.در حدیث آمده است که: «خداوند جهاد کنندگان را بر تخلف کنندگان، هفتاد درجه فضیلت داده و فاصله هر درجهای هفتاد سال راهپیمایی اسب نیرومند و تندرو است»
ضمنا از تعبیر به" درجات" نیز میتوان این معنی را استفاده کرد که مجاهدان همه در یک حد و پایه نیستند و به اختلاف درجه اخلاص و فداکاری و تحمل ناراحتیها، مقامات معنوی آنها مختلف است، زیرا مسلم است همه مجاهدانی که در یک صف در برابر دشمن میایستند به یک اندازه، جهاد نمیکنند و به یک اندازه اخلاص ندارند، بنا بر این هر یک، به تناسب کار و نیت خود پاداش میگیرند.
همین است که رسول گرامی اسلام ص میفرماید: (1) و (2) وسائل کتاب جهاد، ابواب جهاد العدو و یناسبه باب یک حدیث 2 و 16.
" فمن ترک الجهاد البسه اللَّه ذلا و فقرا فی معیشته و محقا فی دینه ان اللَّه اعز امتی بسنابک خیلها و مراکز رماحها
" «1».
" آن کس که جهاد را ترک گوید، خدا بر اندام او لباس ذلت میپوشاند، و فقر و احتیاج بر زندگی، و تاریکی بر دین او سایه شوم میافکند، خداوند پیروان مرا به وسیله سم ستورانی که به میدان جهاد پیش میروند و به وسیله پیکانهای نیزهها، عزت میبخشد."
و به مناسبت دیگری میفرماید:"
اغزوا تورثوا ابنائکم مجدا" «2».
" جهاد کنید تا مجد و عظمت را برای فرزندانتان به میراث بگذارید"! " ...
و امیر مؤمنان علی ع در ابتدای خطبه جهاد( نهج البلاغه خطبه 27.) چنین میفرماید:
فان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه اللَّه لخاصة اولیائه و هو لباس التقوی و درع اللَّه الحصینة و جنته الوثیقة، فمن ترکه رغبة عنه البسه اللَّه ثوب الذل و شمله البلاء و دیث بالصغار و القماءة.
" جهاد دری است از دربهای بهشت، که خداوند آن را به روی دوستان خاص خود گشوده است، جهاد، لباس پر فضیلت" تقوی" است جهاد، زره نفوذناپذیر الهی است، جهاد، سپر محکم پروردگار است، آن کس که جهاد را ترک گوید، خداوند بر اندام او لباس ذلت و بلا میپوشاند، و او را در مقابل دیدگاه مردم خوار و ذلیل جلوه میدهد ...
7 متخلفین از جهاد در عذاب الهی خواهند بود: ) توبه/81
فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَرِهُواْ أَن یجَُاهِدُواْ بِأَمْوَالهِِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فیِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَالُواْ لَا تَنفِرُواْ فیِ الحَْرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ کاَنُواْ یَفْقَهُونَ
آنان که در خانه نشستهاند و از همراهی با رسول خدا تخلف ورزیدهاند خوشحالند. جهاد با مال و جان خویش را، در راه خدا، ناخوش شمردند و گفتند: در هوای گرم به جنگ نروید. اگر میفهمند بگو: گرمای آتش جهنم بیشتر است.
در این آیات نیز سخن هم چنان پیرامون معرفی منافقان، وسیله اعمال ورفتار و افکار آنها است، تا مسلمانان به روشنی این گروه را بشناسند و تحت تاثیر نقشههای شوم آنان قرار نگیرند. و تفسیر نمونه، ج8، ص: 63
شأن نزول این آیه در مورد جنگ تبوک است که عده ای رسول خدا(ص) را همراهی نکرده و از این عدم همراهی خوشحال بودند (فرح المخلفون) و اکراه داشتند که پیامبر(ص) را با مال یا جان خود یاری کنند و برای توجیه کار خود سعی می کردند دیگران را نیز همراه خود کنند و می گفتند که در این گرما به جنگ نروید، .در حقیقت آنها میخواستند هم اراده مسلمانان را تضعیف کنند، و هم شریکهای بیشتری برای جرمشان فراهم سازند. همانگونه که همه منافقان در هر عصر و زمان چنینند.سپس قرآن روی سخن را به پیامبر ص کرده و با لحن قاطع و کوبندهای به آنها چنین پاسخ میگوید:" به آنها بگو آتش سوزان دوزخ از این هم گرمتر و سوزانتر است اگر بفهمند"! (قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ) ولی افسوس که بر اثر ضعف ایمان، و عدم درک کافی، توجه ندارند که چه آتش سوزانی در انتظار آنها است، آتشی که یک جرقه کوچکش از آتشهای دنیا سوزندهتر است
امروزه نیز شاهدیم که بعضی نه تنها خود برای اسلام و انقلاب تلاش نمی کنند بلکه تلاشگران و زحمت کشان را نیز ملامت می کنند و سعی دارند تا آ ن ها را نیز از تلاش منصرف نمایند تا زشتی کار خود را بپوشانند. در این مورد هم خداوند در ایاتی می فرماید که هر کسی عزم جهاد دارد باید از ملامت دیگران نترسد.
نکته ها: این آیه، سه نشانه برای منافقان ذکر کرده است: تفسیر نور، ج5، ص: 11
الف: از جبهه نرفتن به جای پشیمانی شادند.
ب: جهاد با مال و جان بر ایشان سنگین است.
ج: دیگران را از جبهه رفتن منع میکنند
طبق آیات گذشته، منافقان مانع کمک مالی دیگران میشدند، مطابق این آیه نیز از حضور در جبهه، تخلّف میکنند و دیگران را هم دلسرد میکنند.
پیامهایی که طبق تفسیر نور، ج5، ص: 117 از این آیه استنباط میشود:
شادی به خاطر نرفتن به جبهه و تخلّف از فرمان پیامبر، نشانهی نفاق است( فَرِحَ الْمُخَلَّفُون)
2 بدتر از جبهه نرفتن، شکستن قداستِ رهبری و تخلّف از فرمان اوست« بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ»، نفرمود: «بمقعدهم عن الجهاد»
« 3 اطاعت بیچون و چرا از رسول خدا لازم است. «بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ»
4 مؤمنِ ترسو، از منافق جداست. ترسو کمک مالی میکند، میل قلبی برای جهاد هم دارد. امّا منافقان، نه کمک میکنند و نه میل کمک دارند. «کَرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا»
5 منافقان برای باز داشتن مردم از جهاد، با تبلیغ دلسرد کننده و اخلالگری، مشکلاتی چون گرم بودن هوا را بهانه قرار میدهند. «قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ»
6 در آستانهی جنگ باید آماده باشیم تا شایعات و سخنان دلسرد کنندهی منافقان را به سرعت خنثی کنیم. «قالُوا»، «قُلْ» 7 در پاسخگویی به تبلیغات دشمن، از اصطلاحاتِ خودش استفاده کنیم. «الْحَرِّ»، «أَشَدُّ حَرًّا»
8 یاد معاد، عامل حرکت به سوی جبهه است، «قُلْ نارُ جَهَنَّمَ» مؤمنان واقعی هرگز گرمی هوا را مانع جهاد نمیدانند.
9. منافقان، ظاهربیناند و شناخت عمیق ندارند. «لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ»
8 جهادگران دارای عظیم ترین درجه الهی اند
«الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ»
کسانی که ایمان آورده و برای خدا هجرت نموده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند عظیم ترین درجه را نزد خداوند و آنان رستگاران و سعادتمندان عالمند. سوره توبه/20
By Ashoora.ir & Night Skin