سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

ب. شرک در خالقیت
برخی از ملل خدا را ذات بی مثل و مانند می دانستند و او را به عنوان

یگانه اصل جهان می شناختند اما برخی مخلوقات او را با او در

     خالقیت شریک می شمردند. مثال:

می گفتند خداوند مسؤول خلقت شرور نیست،

     شرور آفریده بعضی از مخلوقات است    .

     شرک در ربوبیت یعنی اینکه آدمی موجودی غیر از خداوند را

به طور مستقل دارای شان تدبیر، اصلاح و تنظیم امور بخشی از عالم بداند

     به عبارت دیگر ممکن است با پذیرفتن توحید ذاتی،

     معتقد شود که خداوند، با آفرینش یک یا چند موجود، دیگر نقشی در آفرینش

     سایر مخلوقات و تدبیر آنها ندارد زیرا این امور بوسیله کسانی انجام می پذیرد

     که خودشان واجب الوجود نیستند اما در ایجاد و تدبیر سایر پدیده ها مستقل هستند

و نیازی به خدای متعال ندارند که عموم مشرکان عربستان     در عصر ظهور اسلام

 دچار چنین شرکی بوده اند    .
مشرکان می گفتند که آفرینش، منحصرا در دست خداست و

     کسی با او در این کار شریک نیست، ولی در اداره جهان، بتها با او شرکت دارند.

     شرک اعراب جاهلیت، شرک در " خالق " نبود، شرک در " رب    " بود.

می دانیم که در میان افراد بشر گاهی کسی مؤسسه ای را بوجود می آورد

 ولی اداره آن را به دیگری واگذار می نماید، یا در اداره آن مؤسسه،

خودش با دیگران بطور مشترک دست در کار می شود.

عقیده مشرکین درباره خدا و جهان و در اداره جهان به این شکل بود.

قرآن کریمبسختی با آن مبارزه کرد و مکرر اعلام نمود که برای خدا شریکی

 نیست نه در خالقیت و

 نه در ربوبیت،

او به تنهایی، هم پدید آورنده جهان است و

 هم تدبیر کننده آن،

ملک و پادشاهی جهان اختصاص به او دارد و

 او رب العالمین است.

 بر حسب تاریخ آنچه در ایرانقدیم وجود داشته،

 اعتقاد به دو مبدأ و دو آفریدگار بوده است نه دوگانه پرستی،

 یعنی ایرانیان، قائل به شرک در خالقیت بوده اند نه شرک در عبادت.

ج. شرک صفاتی
شرک در صفات، به علت دقیق بودن مسأله، در میان عامه مردم هرگز

 مطرح نمی شود. شرک در صفات مخصوص برخی اندیشمندان است

که در این گونه مسائل می اندیشند، اما صلاحیت و تعمق کافی ندارند.

اشاعره از متکلمین اسلامی دچار این نوع شرک شده اند.

این نوع شرک نیز شرک خفی است و موجب خروج از حوزه ی اسلام نیست.
بحث توحید و شرک صفاتى مربوط به صفات ذاتى خداوند است،

 سؤال مورد بحث این است که صفات ذاتى خداوند با ذات الهى چه نسبتى دارند؟

و نحوه ى تحقق و واقعیت آن ها چگونه است؟

 آیا همان گونه که از نظر لفظ و مفهوم با ذات مغایرت دارند، و

 هر یک از آن ها مغایر با دیگرى است،

از نظر واقعیت و مصداق نیز چنین اند،

 یا این که تغایر آن ها مربوط به لفظ و مفهوم است،

اما از نظر واقعیت و مصداق، عین ذات و عین یکدیگرند؟

 قول به عینیت صفات الهی با ذات او همان توحید صفاتى،

 و قول به زیادت و مغایرت صفات الهی با ذات او همان شرک صفاتى خواهد بود.

 فلاسفه ى اسلامى و متکلمان امامیهو معتزلهو خوارجو

عده اى از اهل سنت، قایل به عینیت صفات با ذات اند، و

 اشاعره و ماتریدیه، صفات ذاتى را زاید بر ذات و قدیم و ازلى مى دانند،

 و به کرامیه)پیروان محمدبن کرام سیستانى، متوفاى 255 هـ)

نسبت داده شده است که صفات را زاید بر ذات خداوند و حادث مى دانستند.

 در احادیث ائمه معصومین علیهم السلام نیز بر عینیت صفات ذاتى خداوند با

ذات الهى تأکید شده، و اعتقاد به زیادت به شدت مردود اعلان شده است.
علاوه بر معتزله که قایل به عینیت صفات ازلى با ذات بوده اند،

امامیه، اکثریت مرجئه، زیدیهو گروهى از اهل حدیث و خوارج نیز

 همین نظریه را برگزیده اند؛



نوشته شده در دوشنبه 93 تیر 16ساعت ساعت 7:19 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin