سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

 

 


 

هزار و چهار صدو     سی و پنج سال پیش در 17 ربیع الاول

سال عام الفبل برابر با  سال570 میلادی (به روایت اکثر علمای شیعه)

(عام الفیل همان سالی است که ابرهه ، با چندین هزار مرد جنگی

از یمن به مکه یورش آورد تا خانه کعبه را ویران سازد

اما او و سپاهیانش در مکه با تهاجم پرندگانی به نام ابابیل

مواجه شده و به هدف شوم خود نایل نیامدند. آنان چون سوار

 بر فیل بودند ، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.)

 کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود.

در تورات و برخی کتب آسمانی "احمد" نامیده شده است.

     آمنه ، دختر وهب مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذاری

     فرزندش توسط عبدالمطلب به محمد ، وی  را احمد نامیده بود.

 پدرش عبد الله

(نسب پدری: عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو)

 بن عبد مناف بن قصی بن کلاف بن مرة بن کعب بن لوی بن غالب بن فهر

 بن مالک بن نضر (قریش) بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس

 بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.

از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که هرگاه نسب من به عدنان رسید،

 همان جا نگهدارید و از آن بالاتر نروید.)

در بازگشت از شام در شهر یثرب

     چشم از جهان فروبست . بنابر رسم خانواده های  بزرگ

 مکه محمد (ص)  به دایه ای  به نام حلیمه     سپرده شد

 تا در بیابان و دور از آلودگی های شهر پرورش یابد.

حلیمه  محمد را که به سن پنج سالگی  رسیده بود     به

 مکه باز گرداند .  آمنه دو سال بعد که برای دیدن پدر و

 مادر و آرامگاه شوهرش     عبد الله به مدینه رفته بود ،

 بعد از یک ماه ، با کودکش (محمد) به مکه برگشت ،

 اما دربین راه ، در محلی بنام « ابواء » درگذشت.

 بعد از مرگ آمنه محمد در دامان پدر بزرگش « عبد المطلب »

 پرورش یافت  . دو سال بعد     بر اثر درگذشت عبد المطلب ، 

در سن هشت سالگی به خانه عموی خویش « ابوطالب »

 رفت و تحت سرپرستی وی قرار     گرفت .    

ابو طالب تا آخرین لحظه های عمرش ،

 یعنی تا چهل و چند سال با نهایت لطف و     مهربانی  ،

 از برادرزاده اش پرستاری و حمایت کرد .

 به طوری که حتی در سخت ترین و     ناگوارترین پیشامدها

 که همه اشراف قریش و گردنکشان سیه دل ، برای نابودی « محمد (ص)»

 دست     در دست یکدیگر نهاده بودند ، جان خود را برای حمایت

 برادرزاده اش سپر بلا کرد و از     هیچ چیز نهراسید .

در سن 12سالگی بود که عمویش ابو طالب او را همراه خود

 به سفر تجارتی  به شام برد .

درهمین سفر در محلی به نام " بصری " که از نواحی شام  بود ،

ابو طالب به  راهبی مسیحی که نام وی « بحیرا » بود برخوردکرد .

 بحیرا هنگام ملاقات محمد از روی نشانه هایی که در کتابهای مقدس

 خوانده بود ،با اطمینان دریافت که این کودک همان پیغمبر آخر الزمان است .

اما برایاطمینان بیشتر او را به لات و عزی که نام دو بت  معروف مکه بود ،

 سوگند داد که آنچه را که از وی  می پرسد بجز راستی نگوید.

 محمد (ص) با اضطراب و ناراحتیگفت ، من این دو بت را که نام بردی

 دشمن می دانم ، مرا به خدا سوگند بده !

بحیرامطمئن شد که این کودک همان پیامبر بزرگوار خداست

 که بجز خدا به کسی  و چیزی عقیدهندارد . برای همین بحیرا به ابو طالب

سفارش کرد تا او را از شر دشمنان مخصوصاً یهودیان محافظت  کند.

محمد دوران نوجوانی و جوانی را گذراند . از آلودگیهای  محیط آلوده

مکه کناربود و دامنش ازناپاکی بت پرستی پاک و پاکیزه بود ،

 تا حدی که موجب شگفتی همگان شده بود و به اندازه ای

مورد اعتماد بود که به " محمد امین " مشهور شد.

 



نوشته شده در سه شنبه 93 خرداد 20ساعت ساعت 9:2 صبح توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin