سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

در ((مقاییس اللغة )) آمده است که ((صمد)) دو ریشه اصلى دارد: یکى به معنى ((قصد)) است ، و دیگرى به معنى ((صلابت و استحکام )) و اینکه به خداوند متعال صمد گفته مى شود به خاطر این است که بندگانش قصد درگاه او مى کنند.

و شاید به همین مناسبت است که معانى متعدد زیر نیز در کتب لغت براى

تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 438

صمد ذکر شده است : شخص بزرگى که در منتهاى عظمت است ، و کسى که مردم در حوائج خویش به سوى او مى روند کسى که برتر از او چیزى نیست ، کسى که دائم و باقى بعد از فناى خلق است .

لذا امام حسین بن على (علیهماالسلام ) در حدیثى براى صمد پنج معنى بیان فرموده : صمد کسى است که در منتهاى سیادت و آقائى است .

((صمد)) کسى است که در منتهاى سیادت و آقائى است .

((صمد)) ذاتى است دائم ازلى و جاودانى .

((صمد)) وجودى است که جوف ندارد.

((صمد)) کسى است که نمى خورد و نمى آشامد.

((صمد)) کسى است که نمى خوابد.

در عبارت دیگرى آمده است ((صمد کسى است که قائم به نفس است و بى نیاز از غیر.))

((صمد)) کسى است که تغییرات و کون و فساد ندارد.

از امام على بن الحسین (علیهماالسلام ) نقل شده است که فرمود صمد کسى است که شریک ندارد، و حفظ چیزى براى او مشکل نیست ، و چیزى از او مخفى نمى ماند.

بعضى نیز گفته اند: صمد کسى است که هر وقت چیزى را اراده کند مى گوید موجود باش ، آن هم فورا موجود مى شود.

در حدیثى آمده است که اهل ((بصره )) نامه اى به محضر امام حسین (علیه السلام ) نوشتند، و از معنى ((صمد)) سؤ ال کردند، امام (علیه السلام ) در پاسخ آنها فرمود:

تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 439

بسم الله الرحمن الرحیم

اما بعد در قرآن مجادله و گفتگو بدون آگاهى نکنید، چرا که من از جدم رسول الله شنیدم مى فرمود: هر کس بدون علم سخن بگوید باید در محلى از آتش که براى او تعیین شده جاى گیرد، خداوند خودش ((صمد)) را تفسیر فرموده است : ((لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد)): نه زاد، و نه زاده شد و احدى مانند او نیست ،...آرى خداوند صمد کسى است که از چیزى به وجود نیامده ، و در چیزى وجود ندارد، و بر چیزى قرار نگرفته ، آفریننده اشیاء و خالق آنها است ، همه چیز را به قدرتش به وجود آورده ، آنچه را براى فنا آفریده به اراده اش از هم متلاشى مى شود، و آنچه را براى بقاء خلق کرده به علمش باقى مى ماند، این است خداوند صمد....

و بالاخره در حدیث دیگرى مى خوانیم که محمد بن حنفیه از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در باره صمد سؤ ال کرد حضرت (علیه السلام ) فرمود: تاویل صمد آن است که او نه اسم است و نه جسم ، نه مانند و نه شبیه دارد، و نه صورت و نه تمثال نه حد و حدود، نه محل و نه مکان ، نه کیف و نه این نه اینجا و نه آنجا، نه پر است و نه خالى ، نه ایستاده است و نه نشسته ، نه سکون دارد و نه حرکت ، نه ظلمانى است نه نورانى ، نه روحانى است و نه نفسانى ، و در عین حال هیچ محلى از او خالى نیست ، و هیچ مکانى گنجایش او را ندارد، نه رنگ دارد و نه بر قلب انسانى خطور کرده ، و نه بو براى او موجود است ، همه اینها از ذات پاکش منتفى است .

این حدیث به خوبى نشان مى دهد که صمد مفهوم بسیار جامع و وسیعى دارد که هر گونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدسش نفى مى کند، چرا که

تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 440

اسمهاى مشخص و محدود، و همچنین جسمیت و رنگ و بو و مکان و سکون و حرکت و کیفیت و حد و حدود و مانند اینها، همه از صفات ممکنات و مخلوقات است ، بلکه غالبا اوصاف جهان ماده است ، و مى دانیم خداوند از همه اینها برتر و بالاتر است .

در اکتشافات اخیر آمده است که تمام اشیاء جهان ماده ، از ذرات بسیار کوچکى بنام ((اتم )) تشکیل یافته ، و اتم خود نیز مرکب از دو قسمت عمده است : هسته مرکزى ، و الکترونهائى که به دور آن در گردش است ، و عجب اینکه در میان آن هسته و الکترونها فاصله زیادى وجود دارد (البته زیاد در مقایسه با حجم اتم ) به طورى که اگر این فاصله برداشته شود اجسام به قدرى کوچک مى شوند که براى ما حیرت آور است .

مثلا اگر فاصله هاى اتمى ذرات وجود یک انسان را بردارند و او را کاملا فشرده کنند ممکن است به صورت ذره اى درآید که دیدنش با چشم مشکل باشد ولى با این حال تمام وزن بدن یک انسان را دارا است (مثلا همین ذره ناچیز 60 کیلو وزن دارد).

بعضى با استفاده از این اکتشاف علمى و با توجه به اینکه یکى از معانى صمد وجودى است که تو خالى و اجوف نیست ، چنین نتیجه گرفته اند که قرآن مى خواهد با این تعبیر هر گونه جسمانیتى را از خدا نفى کند، چرا که تمام اجسام از اتم تشکیل یافته اند، و اتم تو خالى است ، و به این ترتیب آیه مى تواند یکى از معجزات علمى قرآن باشد.

ولى نباید فراموش کرد که ((صمد)) در اصل لغت به معنى شخص بزرگى است که همه نیازمندان به سوى او مى روند و از هر نظر پر و کامل است ، و ظاهرا بقیه معانى و تفسیرهاى دیگرى که براى آن ذکر شده ، به همین ریشه باز مى گردد.

تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 441

سپس در آیه بعد به رد عقائد ((نصارى )) و ((یهود)) و ((مشرکان عرب )) که براى خداوند فرزندى ، یا پدرى قائل بودند، پرداخته ، مى فرماید: نزاد و زاده نشده (لم یلد و لم یولد).

در مقابل این بیان ، سخن کسانى است که معتقد به تثلیث (خدایان سه گانه ) بودند، خداى پدر، و خداى پسر، و روح القدس !

نصارى ((مسیح )) را پسر خدا، و یهود ((عزیر)) را پسر او مى دانستند و قالت الیهود عزیر ابن الله و قالت النصارى المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول الذین کفروا من قبل قاتلهم الله انى یؤ فکون : یهود گفتند عزیر پسر خدا است ! و نصارى گفتند مسیح پسر خدا است ! این سخنى است که با زبان خود مى گویند که همانند گفتار کافران پیشین است ، لعنت خدا بر آنها باد چگونه از حق منحرف مى شوند؟! (توبه - 30).

مشرکان عرب نیز معتقد بودند که ملائکه دختران خدا هستند! و خرقوا له بنین و بنات بغیر علم : آنها براى خدا پسران و دخترانى به دروغ و از روى جهل ساختند! (انعام - 100).

از بعضى روایات استفاده مى شود که تولد در آیه ((لم یلد و لم یولد)) معنى وسیعترى دارد، و هر گونه خروج اشیاء مادى و لطیف را از او، و یا خروج آن ذات مقدس از اشیاء مادى و لطیف دیگر را نفى مى کند.

چنانکه در همان نامه اى که امام حسین (علیه السلام ) در پاسخ اهل ((بصره )) در تفسیر صمد مرقوم فرمود، جمله ((لم یلد و لم یولد)) چنین تفسیر شده : ((لم یلد)) یعنى چیزى از او خارج نشد، نه اشیاء مادى مانند فرزند، و سایر اشیائى که از مخلوقین خارج مى شود (مانند شیر از پستان مادر) و نه چیز لطیف ، مانند نفس ، و نه عوارض گوناگون ، مانند خواب و خیال و اندوه و حزن و خوشحالى و خنده

تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 442

و گریه و خوف و رجاء و شوق و ملالت و گرسنگى و سیرى ، خداوند برتر از این است که چیزى از او خارج شود.

و نیز برتر از آن است که او متولد از شى ء مادى و لطیف گردد...

مانند خارج شدن موجوده زنده اى از موجود دیگر، و گیاه از زمین ، و آب از چشمه و میوه از درختان ، و خارج شدن اشیاء لطیف از منابعش ، مانند دیدن از چشم ، و شنیدن از گوش ، و استشمام از بینى ، و چشیدن از دهان ، و سخن از زبان ، و معرفت و تشخیص از دل ، و جرقه آتش از سنگ .

مطابق این حدیث تولد معنى گسترده اى دارد که هر گونه خروج و نتیجه - گیرى چیزى از چیزى را شامل مى شود، و این در حقیقت معنى دوم آیه است و معنى اول و ظاهر آن همان بود که در آغاز گفته شد، بعلاوه معنى دوم با تحلیل روى معنى اول کاملا قابل درک است ، زیرا اگر خداوند فرزند ندارد به دلیل آن است که از عوارض ماده بر کنار مى باشد.

همین معنى در باره سایر عوارض ماده صادق است (دقت کنید).



نوشته شده در جمعه 92 فروردین 9ساعت ساعت 9:42 صبح توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin