سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

ضمنا معنى ((قل )) (بگو) در اینجا این است که این حقیقت را ابراز و اظهار کن .

در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) آمده است که بعد از ذکر این سخن فرمود: کفار و بت پرستان با اسم اشاره به بتهاى خود اشاره کرده ، مى گفتند: این خدایان ما است اى محمد! تو نیز خدایت را توصیف کن تا او را ببینیم و درک کنیم خداوند این آیات را نازل کرد: قل هو الله احد... ((ها)) در ((هو)) اشاره به تثبیت و توجه دادن به مطلب است ، ((واو)) ضمیر غائب است و اشاره

تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 433

به غائب از دید چشمها و دور از لمس حواس .

در حدیث دیگرى از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: در شب جنگ بدر خضر را در خواب دیدم ، از او خواستم چیزى به من یاد دهد که به کمک آن بر دشمنان پیروز شوم گفت : بگو: یا هو، یا من لا هو الا هو، هنگامى که صبح شد جریان را خدمت رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) عرض کردم ، فرمود: یا على ! علمت الاسم الاعظم : اى على (علیه السلام ) اسم اعظم به تو تعلیم شده سپس این جمله ورد زبان من در جنگ بدر بود....

((عمار یاسر)) هنگامى که شنید حضرت امیر مؤ منان (علیه السلام ) این ذکر را روز صفین به هنگام پیکار مى خواند، عرض کرد این کنایات چیست ؟ فرمود: اسم اعظم خدا و ستون توحید است !.

((الله )) اسم خاص براى خداوند است ، و مفهوم سخن امام (علیه السلام ) این است که در همین یک کلمه به تمام صفات جلال و جمال او اشاره شده است ، و به همین جهت آن اسم اعظم الهى نامیده شده .

این نام جز بر خدا اطلاق نمى شود، در حالى که نامهاى دیگر خداوند معمولا اشاره به یکى از صفات جمال و جلال او است مانند عالم و خالق و رازق و غالبا به غیر او نیز اطلاق مى شود (مانند رحیم و کریم و عالم و قادر و...)

با این حال ریشه آن معنى وصفى دارد، و در اصل مشتق از ((وله )) به معنى تحیر است ، چرا که عقلها در ذات پاک او حیران است ، چنانکه در حدیثى از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) آمده است : الله معناه المعبود الذى یاله فیه

تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 434

الخلق ، و یؤ له الیه ، و الله هو المستور عن درک الابصار، المحجوب عن الاوهام و الخطرات : الله مفهومش ، معبودى است که خلق در او حیرانند و به او عشق مى ورزند، الله همان کسى است که از درک چشمها، مستور است ، و از افکار و عقول خلق محجوب .

گاه نیز آن را از ریشه ((الاهة )) (بر وزن و به معنى عبادت ) دانسته اند، و در اصل ((الاله )) است ، به معنى تنها معبود به حق .

ولى همانگونه که گفتیم ریشه آن هر چه باشد بعدا به صورت اسم خاص درآمده ، و به آن ذات جامع جمیع اوصاف کمالیه ، و خالى از هر گونه عیب و نقص اشاره مى کند.

این نام مقدس قریب هزار بار در قرآن مجید تکرار شده ، و هیچ اسمى از اسماء مقدس او این اندازه در قرآن نیامده است ، نامى است که قلب را روشن مى کند، به انسان نیرو و آرامش مى بخشد، و او را در جهانى از نور و صفا مستغرق مى سازد.

اما واژه احد از همان ماده وحدت است ، و لذا بعضى احد و واحد را به یک معنى تفسیر کرده اند و معتقدند هر دو اشاره به آن ذاتى است که از هر نظر بى نظیر و منفرد مى باشد، در علم یگانه است ، در قدرت بى مثال است ، در رحمانیت و رحیمیت یکتا است ، و خلاصه از هر نظر بى نظیر است .

ولى بعضى عقیده دارند که میان احد و ((واحد)) فرق است ((احد)) به ذاتى گفته مى شود که قبول کثرت نمى کند، نه در خارج و نه در ذهن ، و لذا قابل شماره نیست و هرگز داخل عدد نمى شود، به خلاف واحد که براى او دوم

تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 435

و سوم تصور مى شود، یا در خارج ، یا در ذهن ، و لذا گاه مى گوئیم احدى از آن جمعیت نیامد، یعنى هیچکس نیامد، ولى هنگامى که مى گوئیم ، واحدى نیامد ممکن است دو یا چند نفر آمده باشند.

ولى این تفاوت با موارد استعمال آن در قرآن مجید و احادیث چندان سازگار نیست .

بعضى نیز معتقدند: احد اشاره به بساطت ذات خداوند در مقابل اجزاء ترکیبیه خارجیه یا عقلیه (جنس و فصل ، و ماهیت و وجود) است ، در حالى که واحد اشاره به یگانگى ذات او در برابر کثرات خارجیه مى باشد.

در حدیثى از امام محمد باقر (علیه السلام ) مى خوانیم : ((اءحد)) فردى است یگانه و ((احد)) و ((واحد)) یک مفهوم دارد، و آن ذات منفردى است که نظیر و شبیهى براى او نیست ، و توحید اقرار به یگانگى و وحدت و انفراد او است .

در ذیل همین حدیث مى خوانیم : ((واحد از عدد نیست ، بلکه واحد پایه اعداد است ، عدد از دو شروع مى شود، بنابراین معنى ((الله احد)) یعنى معبودى که انسانها از ادراک ذات او عاجزند، و از احاطه به کیفیتش ناتوان ، او در الهیت فرد است و از صفات مخلوقات برتر.

در قرآن مجید نیز ((واحد)) و ((احد)) هر دو به ذات پاک خداوند اطلاق شده است .

جالب اینکه در توحید صدوق آمده است که مردى اعرابى در روز جنگ جمل برخاست عرض کرد: اى امیر مؤ منان ! آیا مى گوئى خداوند واحد است ؟ واحد به چه معنى ؟ ناگهان مردم از هر طرف به او حمله کردند، و گفتند: اى اعرابى ! این

تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 436

چه سؤ الى است ؟ مگر نمى بینى فکر امیر مؤ منان تا چه حد مشغول مساءله جنگ است ؟ هر سخن جائى و هر نکته مقامى دارد!

امیر مؤ منان (علیه السلام ) فرمود: او را به حال خود بگذارید، زیرا آنچه را که او مى خواهد همان چیزى است که ما از این گروه دشمن مى خواهیم (او از توحید سؤ ال مى کند، ما هم مخالفان خود را به توحید کلمه دعوت مى کنیم ).

سپس فرمود: اى اعرابى ! اینکه مى گوئیم خدا ((واحد)) است چهار معنى مى تواند داشته باشد که دو معنى آن در باره خدا صحیح نیست ، و دو معنى آن صحیح است .

اما آن دو که صحیح نیست : وحدت عددى است این براى خدا جائز نمى باشد (بگوئیم او یکى است و دو تا نیست ، زیرا مفهوم این سخن آن است که دومى براى او تصور مى شود ولى وجود ندارد، در حالى که مسلما براى ذات بى نهایت حق دومى تصور نمى شود) چرا که چیزى که ثانى ندارد داخل در باب اعداد نمى شود، آیا نمى بینى که خداوند کسانى را که گفتند: ((ان الله ثالث ثلاثة )) (خدا سومى از سه نفر است ) تکفیر کرده ؟

دیگر از معانى واحد که بر خدا روا نیست این است که به معنى واحد نوعى باشد، مثل اینکه مى گوئیم فلانکس یکى از مردم است ، این نیز بر خدا روا نیست (چرا که خدا نوع و جنسى ندارد) مفهوم این سخن تشبیه است و خدا از هر گونه شبیه و نظیر برتر و بالاتر است .

اما آن دو مفهومى که در باره خدا صادق است نخست اینکه گفته شود خداوند واحد است یعنى در اشیاء عالم شبیهى براى او نیست ، آرى پروردگار ما چنین است .

دیگر اینکه گفته شود پروردگار ما احدى المعنى است یعنى ذات او تقسیم پذیر نیست ، نه در خارج و نه در عقل ، و نه در وهم ، آرى خداوند بزرگ

تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 437

چنین است کوتاه سخن اینکه خداوند احد و واحد است و یگانه و یکتا است نه به معنى واحد عددى ، یا نوعى و جنسى ، بلکه به معنى وحدت ذاتى ، و به عبارت روشن تر وحدانیت او به معنى عدم وجود مثل و مانند و شبیه و نظیر براى او است .

دلیل این سخن نیز روشن است : او ذاتى است بى نهایت از هر جهت ، و مسلم است که دو ذات بى نهایت از هر جهت غیر قابل تصور است ، چون اگر دو ذات شد هر دو محدود مى شود ، این کمالات آن را ندارد، و آن کمالات این را (دقت کنید).

در آیه بعد در توصیف دیگرى از آن ذات مقدس یکتا مى فرماید: او خداوندى است که همه نیازمندان قصد او مى کنند (الله الصمد).

براى ((صمد)) در روایات و کلمات مفسران و ارباب لغت معانى زیادى ذکر شده است :

((راغب )) در مفردات مى گوید: صمد به معنى آقا و بزرگى است که براى انجام کارها به سوى او مى روند، و بعضى گفته اند: صمد به معنى چیزى است که تو خالى نیست بلکه پر است .



نوشته شده در جمعه 92 فروردین 9ساعت ساعت 9:42 صبح توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin