فرهنگی ،مذهبی
هر که خواهد همنشینی خدا ... / بررسی " پیر و ولی " « پیرِ من و مرادِ من / شمسِ من و خدای من » اگر مولوی شمس تبریزی را نمی دید و در ادامه حیات معنوی و روحانی خود همچون یک اندیشمند آگاه و دانایی که در علوم اسلامی و معارف دینی عُور و تفحص می نمود. مانند هزاران ادیب یا عالم یا حکیم یا فقیه قبل و بعد از خود در جهان هستی، مدتی می زیست و گمنام از دنیا می رفت. آشنایی مولانا با شمس چه در اثر یک اتفاق (که اینگونه نبوده است) و یا بر اثر یک برنامة کلی در روند تعالی فرهنگ و ادب انسانی بوده باشد، نشانگر و نماینده آن جلوة ظاهری از مولاناست که امروزه ما می توانیم ببینیم. مولانای شاعر و عارف، مولانای شیدا و دیوانه، مولانای حکیم و آگاه، مولانای معلّم و راهنما، مولانای عظیم و با معنا از پرتو آشنایی و دیدار با شمس بوده است که از قوه به فعل رسیده است. در نگاهِمولانا و برخورد این دو در حوزة اندیشه و کلام، بیشترین تاثیر گفتاری را در غزلیات مولانا می توان دید و در مثنوی اندکی. بدین لحاظ جلوة شعاع صاعقة جانِ خروشان این دو در غزلیات و اشعارِ لحظات بیخودی و مستی و عشق و شوریدگی به تمامیت بیان شده و صورت گری شده است. در این راستا شمس همچون پیر و مرشدی راه دان که با فتانه گی و گفتار نغز و شیرین خود چون ساحری، روح پر تلاطم و امواج مولانا را تسخیر نموده تا به حدّی که در کلام مولانا شمس را در جایگاه و منظرِ خداوند باریتعالی نشانده است و او را همچون آیاتی از نشانه های هستی و جهانِ خداوندی بر شمرده است.
By Ashoora.ir & Night Skin