سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

اوضاع و احوالى در جهان اسلام پیش آمده بود و به جائى رسیده بود

 که امام حسین علیه السلام وظیفه خودش را این مى دانست که باید قیام

 کند , حفظ اسلام را در قیام خود مى دانست .
قیام او قیام در راه حق و حقیقت بود . اختلاف و نزاع او با خلیفه وقت بر

 سر این نبود که تو نباشى و من باشم , آن کارى که تو مى کنى نکن بگذارد

 من بکنم , اختلافى بود اصولى و اساسى . اگر کس دیگرى هم به جاى یزید

 بود و همان روش و کارها را مى داشت باز امام حسین قیام مى کرد , خواه

اینکه با شخص امام حسین خوشرفتارى مى کرد یا بد رفتارى .
جنگ حسین جنگ مسلکى و عقیده اى بود , پاى عقیده در کار بود , جنگ حق

 و باطل بود . در جنگ حق و باطل دیگر حسین از آن جهت که شخص معین

است تأثیر ندارد . خود امام حسین با دو کلمه مطلب را تمام کرد . در یکى از

 خطبه هاى بین راه به اصحاب خودش مى فرماید ( ظاهرا در وقتى است که

حر و اصحابش رسیده بودند و بنابراین همه را مخاطب قرار داد ) :| الا ترون

 ان الحق لایعمل به , و الباطل لا یتناهى عنه , لیرغبالمؤمن

فى لقاء الله محقا(1) | آیا نمى بینید که به حق رفتار نمى شود و از باطل

 جلوگیرى نمى شود , پس مؤمن در یک چنین اوضاعى باید تن بدهد به شهادت

در راه خدا . نفرمود لیرغب الامام وظیفه امام این است در این موقع آماده شهادت شود .
نفرمود لیرغب الحسین وظیفه شخص حسین اینست که آماده شهادت گردد .

فرمود : | لیرغب المؤمن | وظیفه هر مؤمن در یک چنین اوضاع و احوالى

اینست که مرگ را بر زندگى ترجیح دهد . یک مسلمان از آن جهت که مسلمان

است هر وقت که ببیند به حق رفتار نمى شود و جلو باطل گرفته نمى شود

 وظیفه اش اینست که قیام کند و آماده شهادت گردد
حسین بن على ( ع ) از اجتماع حج در منى و عرفات استفاده فرمود ,

کبار صحاب را در آنجا جمع کرد و تصمیم قیام اصلاح طلبانه

خودش را اعلام کرد
: |
اللهم انک تعلم انه لم یکن الذى کان منا منافسه

 فى سلطان و لا التماس شیىء من فضول الحطام |

 یعنى خداوندا ! تو خودت مى دانى که حرکتها , جنبشها , قیامها ,

 اعتراضها , جنگیدن ها و مبارزه هاى ما , رقابت در کسب

 قدرت نبود , براى تحصیل قدرت براى یک فرد نبود،به عنوان

جاه طلبى نبود , براى جمع آورى مال و منال دنیا و براى زیاده

طلبى در مال و منال دنیا نبود و نیست پس هدف چیست؟ | ولکن لنرد

المعالم من دینکو نظهر الاصلاح فى بلادک فیأمن المظلومون

 من عبادکو تقام المعطله من حدودک| این چهار جمله یک کادر

 کلى را مشخص مى کند مقدم تا باید عرض بکنم که امروز یک اصطلاحى

رائج شده است که این اصطلاح نباید ما را به اشتباه بیندازد امروز وقتى

 مى گویند اصلاح یعنى سامان دادنهاى آرام تدریجى غیر بنیادى ولى

 وقتى که مى خواهند بگویند تغییرات بنیادى مى گویند انقلاب آیا در

 اصطلاح اسلام هم وقتى مى گویند ( اصلاح ) مقصود همین است ؟

 نه , در اصطلاح اسلامى وقتى گفته مى شود اصلاح , نقطه مقابل

افساد است اعم از آنکه تدریجى و ظاهرى و به اصطلاح عرضى

 باشد یا بنیادى و جوهرى .


مى گوید هدف ما اول اینست: |
لنرد المعالم من دینک| سید جمال مى گفت بازگشت به اسلام راستین که



نوشته شده در سه شنبه 92 آبان 21ساعت ساعت 10:5 صبح توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin