سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

وقتى مى گوئیم ( حدود ) یعنى قوانین جزائى اسلام , ولى در

 اصطلاح خود قرآن یا در اصطلاح پیغمبر اگر گفته مى شود

 حدود :  تلک حدود الله فلا تعتدوها یعنى مطلق مقررات

اسلامى اعم از قوانین جزائى یا قوانین غیر جزائى در یک جامعه

 فاسد گاهى حدود الهى , قوانین الهى ( جزائى یا غیر جزائى ) به

حالت تعطیل در مى آید وقتى به حالت تعطیل در آمد , چون بى حساب

وضع نشده است , نظام اجتماعى در همان قسمت مربوط به آن قانون

 به حالت نیمه تعطیل در مى آید اعم از آنکه آن قانون الهى به طور کلى

 تعطیل شده باشد یا نه , به صورت تبعیض در آمده باشد یعنى در مورد

بعضى اجرا مى شود , در مورد بعضى دیگر اجرا نمى شود , قانون

قدرتش براى به تله انداختن قوى , ضعیف است و براى گرفتار کردن

ضعیف , قوى است در نهضت حسینى عوامل متعددى دخالت داشته است ,

 و همین امر سبب شده است که این حادثه با اینکه از نظر تاریخى و وقایع

 سطحى , طول و تفصیل زیادى ندارد , از نظر تفسیرى و از نظر پى بردن

 و به ماهیت این واقعه بزرگ تاریخى , بسیار بسیار پیچیده باشد . یکى از

 علل اینکه تفسیرهاى مختلفى درباره این حادثه شده و احیانا سوء استفاده

هایى از این حادثه عظیم و بزرگ شده است , پیچیدگى این داستان است

 از نظر عناصرى که در به وجود آمدن این حادثه موثر بوده اند .

ما در این حادثه به مسائل زیادى بر مى خوریم : در یک جا سخن از

بیعت خواستن از امام حسین و امتناع امام از بیعت کردن است .

 در جاى دیگر دعوت مردم کوفه از امام و پذیرفتن امام این دعوت

 راست . در جاى دیگر , امام به طور کلى بدون توجه به مسئله

 بیعت خواستن و امتناع از بیعت و بدون اینکه اساسا توجهى به

این مسئله بکند که مردم کوفه از او بیعت خواسته اند , او را دعوت

 کرده اند یا نکرده اند , از اوضاع زمان و وضع حکومت وقت , انتقاد

 مى کند , شیوع فساد را متذکر مى شود , تغییر ماهیت اسلام را

یادآورى مى کند , حلال شدن حرامها و حرام شدن حلالها را بیان  

    مى نماید , و آنوقت مى گوید وظیفه یک مرد مسلمان این است

که در مقابل چنین حوادثى ساکت نباشد .

در این مقام مى بینیم امام نه سخن از بیعت مى آورد و نه سخن از

 دعوت. نه سخن از بیعتى که یزید از او مى خواهد , و نه سخن

 از دعوتى که مردم کوفه از او کرده اند . قضیه از چه قرار است ؟

 آیا مسئله , مسئله بیعت بود ؟ آیا مسئله مسئله دعوت بود ؟ آیا مسئله ,

 مسئله اعتراض و انتقاد و یا شیوع منکرات بود ؟ کدامیک از این قضایا بود ؟

 این مسئله را ما بر چه اساسى توجیه کنیم ؟ به علاوه چه تفاوت واضح و

 بینى میان عصر امام یعنى دوره یزید با دوره هاى قبل بوده ؟ بالخصوص

با دوره معاویه که امام حسن علیه السلام با معاویه صلح کرد ولى

امام حسین علیه السلام به هیچ وجه سر صلح با یزید نداشت و

 چنین صلحى را جایز نمى شمرد .

حقیقت مطلب این است که همه این عوامل , موثر و دخیل بوده است.

 یعنى همه این عوامل وجود داشته و امام در مقابل همه این عوامل

عکس العمل نشان داده است . پاره اى از عکس العملها و عملهاى

 امام بر اساس امتناع از بیعت است , پاره اى از تصمیمات امام بر

 اساس دعوت مردم کوفه است و پاره اى بر اساس مبارزه با منکرات

 و فسادهایى که در آن زمان به هر حال وجود داشته است . همه این

 عناصر , در حادثه کربلا که مجموعه اى است از عکس العملها و

تصمیماتى که از طرف وجود مقدس اباعبدالله علیه السلام اتخاذ شده دخالت داشته است .



نوشته شده در سه شنبه 92 آبان 21ساعت ساعت 9:54 صبح توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin