فرهنگی ،مذهبی
ابتدا درباره مسئله بیعت بحث مى کنیم که این عامل چقدر دخالت داشت و امام در مقابل بیعت خواهى چه عکس العملى نشان داد و تنها بیعت خواستن براى امام چه وظیفه اى ایجاب مى کرد ؟ رسید . بعد از آنکه اصحاب امام حسن علیه السلام آنقدر سستى نشان دادند , امام حسن یک قرارداد موقت با معاویه امضاء مى کند نه بر اساس خلافت و حکومت معاویه , بلکه بر این اساس که معاویه اگر مى خواهد حکومت کند براى مدت محدودى حکومت کند و بعد از آن مسلمین باشند و اختیار خودشان , و آن کسى را که صلاح مى دانند , به خلافت انتخاب کنند , و به عبارت دیگر به دنبال آن کسى که تشخیص مى دهند صلاحیت خلافت را دارد و از طرف پیغمبر اکرم منصوب شده است, بروند . تا زمان معاویه مسئله حکومت و خلافت , یک مسئله موروثى نبود , مسئله اى بود که درباره آن تنها دو طرز فکر وجود داشت . یک طرز فکر این بود که خلافت , فقط و فقط شایسته کسى است که پیغمبر به امر خدا او را منصوب کرده باشد . و فکر دیگر این بود که مردم حق دارند خلیفه اى براى خودشان انتخاب کنند . بعدى معین کند , براى خود جانشین معین کند , او هم براى خود جانشین معین کند و . . . و دیگر مسئله خلافت نه دائر مدار نص پیغمبر باشد و نه مسلمین در انتخاب او دخالتى داشته باشند . یکى از شرایطى که امام حسن در آن صلحنامه گنجاند ولى معاویه صریحا به آن عمل نکرد ( مانند همه شرایط دیگر ) بلکه امام حسن را مخصوصا با مسمومیت کشت و از بین برد که دیگر موضوعى براى این ادعا باقى نماند و به اصطلاح مدعى در کار نباشد , همین بود که معاویه حق ندارد تصمیمى براى مسلمین بعد از خودش بگیرد , خودش هر مصیبتى براى دنیاى اسلام هست , هست , بعد دیگر اختیار با مسلمین باشد و به هر حال اختیار با معاویه نباشد . اما تصمیم معاویه از همان روزهاى اول این بود که نگذارد خلافت از خاندانش خارج شود و به قول مورخین , کارى کند که خلافت را به شکل سلطنت در آورد . ولى خود او احساس مى کرد که این کار فعلا زمینه مساعدى ندارد . درباره این مطلب زیاد مى اندیشید و با دوستان خاص خود در میان مى گذاشت ولى جرات اظهار آن را نداشت و فکر نمى کرد که این مطلب عملى شود . مدینه که از بنى امیه بود نامه اى مى نویسد و طى آن موت معاویه را اعلام مى کند و مى گوید از مردم براى من بیعت بگیر . او مى دانست که مدینه مرکز است و چشم همه به مدینه دوخته شده . در نامه خصوصى دستور شدید خودش را صادر مى کند , مى گوید حسین بن على را بخواه و از او بیعت بگیر , و اگر بیعت نکرد , سرش را براى من بفرست . با یزید بن معاویه این چنینى بود که گذشته از همه مفاسد دیگر , دو مفسده در بیعت با این آدم بود که حتى در مورد معاویه وجود نداشت . یکى اینکه بیعت با یزید , تثبیت خلافت موروثى از طرف امام حسین بود . یعنى مسئله خلافت یک فرد مطرح نبود . مسئله خلافت موروثى مطرح بود . هر زمان دیگر متمایز مى کرد . او
همه شنیده ایم که معاویه بن ابى سفیان با چه وضعى به حکومت و خلافت
به هر حال این مسئله در میان نبود که یک خلیفه تکلیف مردم را براى خلیفه
بعد از اینکه معاویه در نیمه ماه رجب سال شصتم مى میرد , یزید به حاکم
بنابراین یکى از چیزهایى که امام حسین با آن مواجه بود تقاضاى بیعت
مفسده دوم مربوط به شخصیت خاص یزید بود که وضع آن زمان را از
By Ashoora.ir & Night Skin