سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

نه تنها مرد فاسق و فاجرى بود بلکه متظاهر و متجاهر به فسق بود و شایستگى سیاسى هم نداشت

. معاویه و بسیارى از خلفاى آل عباس هم مردمان فاسق و فاجرى بودند , ولى یک مطلب را کاملا

درک مى کردند , و آن اینکه مى فهمیدند که اگر بخواهند ملک و قدرتشان باقى بماند , باید تا حدود زیادى

 مصالح اسلامى را رعایت کنند , شئون اسلامى را حفظ کنند . این را درک مى کردند که اگر اسلام نباشد

 آنها هم نخواهند بود . مى دانستند که صدها میلیون جمعیت از نژادهاى مختلف چه در آسیا , چه در آفریقا

 و چه در اروپا که در زیر حکومت واحد در آمده اند و از حکومت شام یا بغداد پیروى مى کنند , فقط به

 این دلیل است که اینها مسلمانند , به قرآن اعتقاد دارند و به هر حال خلیفه را یک خلیفه اسلامى مى دانند ,

 و الا اولین روزى که احساس کنند که خلیفه خود بر ضد اسلام است , اعلام استقلال مى کنند .

چه موجبى داشت که مثلا مردم خراسان , شام و سوریه , مردم قسمتى از آفریقا , از حاکم بغداد یا شام اطاعت

 کنند ؟ دلیلى نداشت. و لهذا خلفایى که عاقل , فهمیده و سیاستمدار بودند این را مى فهمیدند که مجبورند تا حدو

د زیادى مصالح اسلام را رعایت کنند . ولى یزید بن معاویه این شعور را هم نداشت , آدم متهتکى بود , آدم هتاکى

 بود , خوشش مى آمد به مردم و اسلام بى اعتنایى کند , حدود اسلامى را بشکند . معاویه هم شاید شراب مى خورد 

 اینکه مى گویم شاید , از نظر تاریخى است , چون یادم نمى آید , ممکن است کسانى با مطالعه تاریخ , موارد قطع

ى پیدا کنند( 3 )                  ولى هرگز تاریخ نشان نمى دهد که معاویه در یک مجلس علنى شراب خورده باشد یا

 در حالتى که مست است وارد مجلس شده باشد , در حالى که این مرد علنا در مجلس رسمى شراب مى خورد ,

مست لایعقل مى شد و شروع مى کرد به یاوه سرایى . تمام مورخین معتبر نوشته اند که این مرد , میمون باز

 و یوز باز بود . میمونى داشت که به آن کنیه اباقیس داده بود و او را خیلى دوست     مى داشت. چون مادرش

 زن بادیه نشین بود و خودش هم در بادیه بزرگ شده بود , اخلاق بادیه نشینى داشت , با سگ و یوز و میمون

 انس و علاقه بالخصوصى داشت .



مسعودى در مروج الذهبمى نویسد : ( میمون را لباسهاى حریر و زیبا مى پوشانید و در پهلو دست خود

 بالاتر از رجال کشورى و لشکرى مى نشاند) ! اینست که امام حسین ( ع ) فرمود :

| و على الاسلام

 السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید |

( 4 ) . میان او و دیگران تفاوت وجود داشت .

 اصلا وجود این شخص تبلیغ علیه اسلام بود .  
براى چنین شخصى از امام حسین ( ع ) بیعت مى خواهند ! امام از بیعت

امتناع مى کرد و مى فرمود : من به هیچ وجه بیعت نمى کنم . آنها هم به

هیچ وجه از بیعت خواستن صرف نظر نمى کردند .

این یک عامل و جریان بود : تقاضاى شدید که ما نمى گذاریم شخصیتى

چون تو بیعت نکند . ( آدمى که بیعت نمى کند یعنى من در مقابل این

حکومت تعهدى ندارم , من معترضم . ) به هیچ وجه حاضر نبودند که

امام حسین علیه السلام بیعت نکند و آزادانه در میان مردم راه برود .

این بیعت نکردن را خطرى براى رژیم حکومت خودشان مى دانستند .

 خوب هم تشخیص داده بودند و همین طور هم بود . بیعت نکردن امام

 یعنى معترض بودن , قبول نداشتن , اطاعت یزید را لازم نشمردن ,

 بلکه مخالفت با او را واجب دانستن . آنها مى گفتند باید بیعت کنید ,

 امام مى فرمود بیعت نمى کنم . حال در مقابل این تقاضا , در مقابل

 این عامل , امام چه وظیفه اى دا رند ؟ بیش از یک وظیفه منفى ,

 وظیفه دیگرى ندارند : بیعت نمى کنم . حرف دیگرى نیست

 

 



نوشته شده در دوشنبه 92 آبان 20ساعت ساعت 5:28 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin