سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فرهنگی ،مذهبی

در چنین شرائطى اکثر افراد مستاصل مى شوند , مى گویند هر چه مى خواهى بپرس تا

من بگویم . آن وقت شما ببینید ! اینها وقتى که وارد مجلس ابن زیاد مى شوند , بعد از

 آنهمه شکنجه هاى روحى و جسمى , چه حالتى دارند . زینب سلام الله علیها را وارد

مجلس ابن زیاد مى کنند . او زنى است بلند بالا . عده اى تعبیر کرده اند : و حفت بها

 اماوها یعنى کنیزانش دورش را گرفته بودند . مقصود کنیز به معناى اصطلاحى نیست.

 چون همه زنهاى اصحاب که شرکت کرده بودند , براى زینب سیادت و بزرگوارى

 قائل بودند , خودشان را مثل کنیز مى دانستند . اینها دور زینب را گرفته بودند و

زینب در وسط اینها وارد مجلس ابن زیاد شد ولى سلام نکرد , اعتنا نکرد . ابن زیاد

 از اینکه او احساس مقاومت کرد , ناراحت شد . سلام نکردن زینب معنایش اینست

 که هنوزاراده ما زنده است , هنوز هم ما به شما اعتنا نداریم , هنوز هم روح

 حسین بن على در کالبد زینب مى گوید : | هیهات منا الذله , | هنوز مى گوید :

 | لا اعطیکم بیدى اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید یا :

 لا اقر اقرار العبید | (15 )

ابن زیاد از این بى اعتنائى سخت ناراحت شد . مى فهمید این کیست .

همه گزارشها به او رسیده بود . وقتى فهمید زنى از همه محترم تر است و

 زنان دیگر با احترام خاصى دورش را گرفته اند , لابد حدس مى زد که او

کیست چون خبر داشت که کى هست , کى نیست . در عین حال گفت :

 من هذه المتکبره ؟ یا : من هذه المتنکره ؟ ( دو جور ضبط کرده اند ) .

 این متکبر , این زن پرنخوت کیست ؟ یا این ناشناس کیست ؟ کسى جواب نداد .

 دو مرتبه سئوال کرد . مى خواست از همانها کسى جواب بدهد .

 بار دوم و سوم . بالاخره زنى جواب داد :

هذه زینب بنت على بن ابى طالب , این , زینب دختر على است . این مرد

 دنى پست لعین که یک جو شرافت نداشت ( از یک طرف کسى که اینهمه

مصیبت دیده است , یک آدم شریف به خودش اجازه نمى دهد که نمک به زخم

 او بپاشد . و از طرف دیگر , زن , به اصطلاح جنس لطیف است , در هیچ

 قانون جنگى , مردمى که یک ذره شرافت دارند , متعرض زن نمى شوند . به

 هیچ شکلى زن را زخم زبان نمى زنند , جراحت به او وارد نمى کنند . زن را

 اسیر مى گیرند و در عین حال احترام مى کنند . ) شروع کرد به سخت ترین

 وجهى زخم زبان زدن . گفت : الحمد لله الذى فضحکم و اکذباحدوثتکم

خدا را شکر مى کنم که شما را رسوا و دروغتان را آشکار کرد . زینب در کمال

 جراتو شهامت گفت : | الحمد الله الذى اکرمنا بالشهاده | , خدا را شکر

مى کنیم که افتخار شهادت را نصیب ما کرد . خدا را شکر مى کنم که این تاج افتخار

 را بر سر برادر من گذاشت , خدا را شکر مى کنیم که ما را از خاندان نبوت و طهارت قرار داد .
بعد در آخر گفت: |
انما یفتضحالفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا | .

 رسوائى مال فاسق هاست , ما در عمرمان دروغ نگفتیم و حادثه دروغ هم به

وجود نیاوردیم . دروغ مال فاجرهاست . فاسق و فاجر هم ما نیستیم , غیر ماست

 , یعنى تو . رسوا تویى , دروغگو هم خودت هستى .

این مقدار شهامت و شجاعت و ایمان عملى ! این , امر به معروف و نهى از منکر است

. تازه این , یک درجه و یک مرحله اش است, و داستان درازى دارد . زین العابدین چه گفت

 , یکى از دختران امام حسین چه گفت , کنار بازار کوفه , زینب چه خطابه اى انشاء کرد

! زین العابدین در آنجا چه خطابه اى انشاء کرد , در



نوشته شده در دوشنبه 92 آبان 20ساعت ساعت 12:7 عصر توسط مشتعلی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin