فرهنگی ،مذهبی
بنابر این اگر در برخی آیات مثل آیه اول سوره «ممتحنه» خداوند می فرماید« ای کسانی که ایمان آوردید دشمن من و دشمن خودتان را دوست خود نگیرید » و یا در آیه 4 سوره ممتحنه قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لأبِیهِ لأسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَمَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ رَبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَإِلَیْکَ أَنَبْنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ . می فرماید: « برای شما در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند سرمشق خوبی وجود داشت ، هنگامی که به قوم خود گفتند ما از شما و خدایان دروغین شما برائت داریم و عداوت و دشمنی میان ما و شما برای همیشه آشکار شده است تاآنکه به خدای یکتا ایمان آورید ...» مقصود فقط برائت از مشرکان و کافرانی است که با مسلمانان دشمنی می کنند .دلیل براین سخن آیه 8 و 9 همین سوره (ممتحنه) لا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ . إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ . است که می فرماید« خداوند شما را از نیکی ورعایت قسط با کسانی که در راه دین با شما نجنگیدند و شما را ازخانه و کاشانه خود بیرون نراندند نهی نمی کند . خداوند فقط شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی می کند که با شما در راه دین جنگیدند و شما را از خانه و دیار خود بیرون راندند و یا در بیرون راندن شما کمک کردند...» پس از این آیه استفاده می شود در قبال کسانی که عقیده وعمل ناپسند دارندبرائت از عقیده و عمل آنها کافی است و قطع رابطه دوستانه لازم نیست . این نکته را هم در مورد جایگاه تبری و برائت مد نظر داشته باشیم که برائت مقدمه ای است که ما را از عقیده نادرست و عمل نادرست دور نگه می دارد تا ما سپس به عقیده درست و عمل درست رو کنیم و به آنها بپردازیم نه اینکه برائت و تبری مقصد نهایی باشد . برائت دور شدن انسان از آلودگیهاست تا سپس خود را به فضایل و عقاید نیک و عمل نیک بیاراید اما متأسفانه بسیاری در برائت متوقف شده اند و برائت را هدف نهایی و مقصد دانسته اند و به آن دلخوش کرده اند. تولی به معنای دوست داشتن و تبری به معنای بیزای جستن و تنفر است. که این دو از فروع دینی اسلام به شمار می روند. و هر مسلمانی باید با اهل حق دوستی کند و از اهل باطل بیزاری بجوید. که اوج این دوستی ها در اهل بیت (علیهم السلام) است و اوج بیزاری جستن، از سران شرک و کفر می باشد. خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمى کند چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد. تنها شما را از دوستى و رابطه با کسانى نهى مى کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستى داشته باشد ظالم و ستمگر است!» به عنوان نشانة ایمان، و در روایات اسلامی به عنوان «اوثقُ عری الایمان» محکمترین دستگیرة ایمان معرفی شده است، و تا تولّی و تبرّی نباشد، بقیه اعمال و عبادات و اطاعات، بیحاصل شمرده شده است. برای شما در (رفتار) فرستادة خدا پیروی نیکوست برای آنان که امیدوار به خدا و روز دیگرند، و خدا را بسیار یاد کنند. احادیث بسیار فراوانی در کتب اسلامی اعم از شیعه و سنی در زمینة تولی و تبرّی آمده است، و به قدری در این باره اهمیت داده شده که کمتر چیزی نظیر آن دیده میشود. حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: در اطراف عرش الهی منبرهایی از نور است که بر آنها گروهی هستند که لباسها و صورتهایشان از نور است، آنها پیامبر نیستند، ولی پیامبران و شهداء به حال آنها غبطه میخورند، عرض کردند: ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ: این مسأله را برای ما حل کن، فرمود: آنها کسانی هستند که به خاطر خدا یکدیگر را دوست دارند و برای خدا با یکدیگر مجالست میکنند، و برای خدا به دیدار هم میروند. در این جا بود که موسی دانست برترین اعمال حب فی الله و بغض فی الله است» لازم به ذکر است این دو واژه معمولا در چهار مورد استعمال میشوند: ولاء محبت و عشق و علاقه به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و ولاء امامت به معنای الگو قرار دادن امامان برای اعمال و رفتار خویش، و ولاء زعامت به معنای حق رهبری اجتماعی و سیاسی امامان، و ولاء تصرف یا ولاء معنوی که بالاترین مراحل. ولاء تصرف است.
درباره تولی می توان به این آیات استناد کرد:
«لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى[شوری/23] من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم جز دوستداشتن نزدیکانم [اهل بیتم].»
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ[حجرات/11] مؤمنان برادر یکدیگرند.»
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ[توبه/119] اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با صادقان باشید!»
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ[توبه/71] مردان و زنان باایمان، ولىّ (و یار و یاور) یکدیگرند.»
و درباره تبری آیات فراوانی وجود دارد که به چند نمونه آن اشاره می کنیم:
«لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فی شَیْءٍ ...[آل عمران/28] افراد باایمان نباید به جاى مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند و هر کس چنین کند، هیچ رابطه اى با خدا ندارد.»
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ[مائده/51] اى کسانى که ایمان آورده اید! یهود و نصارى را ولّى (و دوست و تکیهگاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیاى یکدیگرند و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آنها هستند.»
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ[توبه/23] اى کسانى که ایمان آورده اید! هر گاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولىّ (و یار و یاور و تکیه گاه) خود قرار ندهید! و کسانى از شما که آنان را ولىّ خود قرار دهند، ستمگرند!»
«لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ[مجادله/22] هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمى یابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند.»
«قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً[ممتحنه] براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى که به قوم (مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غیر از خدا مى پرستید بیزاریم ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنى همیشگى آشکار شده است»
درباره چیستی و چرایی این دو نیز باید گفت که: از نظر منطقی این دو باید وجود داشته باشند. انسانی که نسبت به مساله ای عشق می ورزد با هم سنخان خود در محبوب دوستی می کند و از سویی باید با عوامل آسیب رسان به عشق و علاقه خود، دشمنی کند. از همین روست که عشق و محبت انسان، برای او مرز و خط قرمز می آفریند.
اگر باید با اولیاى الهی دوستى کرد، با دشمنان خدا هم باید دشمنى کرد. و اگر «دشمنى» با دشمنان خدا نباشد، به تدریج رفته رفته، همان دشمنی ها عادی و طبیعی جلوه می کند و شخص خود در صف دشمنان اولیاء الهی در می آید. در واقع تبری جستن به مانند سیستم دفاعی بدن است که مانع رشد میکروب ها می شود. علاوه بر اینکه می تواند معیار و محکی جدی برای مدعیان باشد که در ادعای دوستی و عشق خود، چقدر جدی و صادق هستند.
دقت در احادیث نیز می تواند اهمیت بسیار والای تولی و تبری را نشان دهد که در اینجا به چند مورد اشاره می کنیم:
پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله روزى پرسشى را در بین اصحابش مطرح کرد و آن این بود: در میان دستگیره هاى ایمان کدامیک از همه محکمتر است؟ گفتند: خدا و پیغمبرش بهتر مىدانند، آنگاه یکى از ایشان گفت: نماز، و دیگرى گفت: زکات، شخصى گفت: روزه، و یکى دیگر از ایشان گفت: حج و عمره، و دیگرى گفت: جهاد، آنگاه پیغمبر خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: همه اینها که نام بردید، کارهاى با فضیلتى است، ولى پاسخ سؤال من نیست، (بلکه) قوى ترین دستگیره ایمان، دوست داشتن براى خدا و دشمن داشتن براى خداست، و دوست داشتن اولیاء خدا، و بیزارى جستن از دشمنان خدا، مى باشد.
همچنین امام رضا (ع) می فرمایند: کمال دین ولایت ما و برائت از دشمنان ماست.
اما نکته ای که باید به آن توجه کنیم این است که تبری جستن از دشمنان الهی، به این معنا نیست که با تمام مخالفان فکر و اندیشه خود بجنگیم. خدای متعال در قرآن صریحا این مساله را بیان کرده است:
«لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ * إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ[ سوره ممتحنه]
ما در اسلام دو اصل به نام تولّی و تبرّی داریم، یا به تعبیر دیگر: «حبّ فی الله» و «بغضٌ فی الله» که هر دو در واقع اشاره به یک حقیقت است، طبق این دو اصل ما موظفیم دوستان خدا را دوست داریم و دشمنان خدا را دشمن، و پیشوایان بزرگ دین یعنی پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ را در همه چیز اسوه و الگوی خود قرار دهیم.
این دستور به قدری مهم است که در آیات قرآن
این تولّی و تبرّی یا «حبّ فی الله و بغض فی الله» یکی از گامهای بسیار مهم و مؤثر در تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله است، روی همین اصل، بسیاری از علمای اخلاق، وجود استاد و مربی را برای رهروان این راه، لازم شمردهاند.
تبری و تولّی از دیدگاه آیات قرآن
«الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور، و الّذین کفروا اولیاء هم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمت اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون»
خداوند ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند، آنها را از ظلمتها، به سوی نور خارج میسازد، (امّا) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند، آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
در این آیه تفاوت خط مؤمنان و کافران تبیین شده است، مؤمنان به خدا وابستهاند و از صفات جمال و جلال او سرمشق میگیرند، و کافران، به طاغوت وابسته بوده و اعمال و اخلاق آنها بازتابی از صفات طاغوت است، خارج شدن از ظلمت ها و تاریکی ها به نور، به صورت نتیجه ولایت خداوند بر مؤمنان ذکر شده است، و خروج از نور به سوی ظلمتها از آثار ولایت طاغوت، نور و ظلمت در این آیه معنای وسیعی دارد که تمام نیکیها و بدیها، خوبیها و زشتیها و فضایل و رذایل را شامل میشود!
آری! آن کس که در سایه ولایت الله قرار گیرد، هجرتش از رذایل به فضایل و از بدیها به خوبیها آغاز میگردد؛ زیرا سرمشق او در همه جا صفات جلال و جمال خداست، او به سوی پاکی میرود، چرا که ذات مقدس خدا از هر گونه آلودگی و نقص، پاک و منزه است، او به سوی رحمت و رأفت، جود و سخاوت پیش میرود، چرا که ذات خداوند، رحمان و رحیم، جواد و کریم است، و به همین ترتیب، حرکت به سوی فضایل دیگر شروع میشود؛ زیرا که نقطة امید و مقصد و مقصود و معبود و محبوب، اوست.
درست عکس این حرکت، یعنی از فضائل به سوی رذائل از آن کسانی است که طاغوت، بت های بیشعور و بیخاصیت و فاقد چشم و گوش و هوش، و همچنین انسانهای طغیانگر و خودکامه را ولی خود قرار دادهاند.
«لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه لمن کان یرجو الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیراً»
این آیه که ناظر به جنگ احزاب است، نه تنها در میدان جنگ احزاب که مصداق جهاد اصغر محسوب میشد، پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ اسوه و الگو بود، بلکه در میدان جهاداکبر و مبارزه با هوا و هوسهای نفسانی و تهذیب اخلاق نیز اسوه و سرمشق بسیار مهمی بود، و آن کسی که بتواند گام در جای گامهای آن بزرگوار بنهد، این راه پرفراز و نشیب را با سرعت خواهد پیمود.
قابل توجه این که در این آیه، علاوه بر مسأله ایمان به خدا و روز جزا (لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر)، روی یاد خدا نیز تکیه شده است، و با ذکر جمله (و ذکرالله کثیراً) نشان میدهد آنها که بسیار به یاد خدا هستند، از هدایتهای چنین پیشوایی الهام میگیرند؛ زیرا ایمان و ذکر خدا، آنها را متوجه مسئولیتهای بزرگشان میکند، در نتیجه به دنبال رهبر و پیشوایی میگردند، و کسی را بهتر از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای این کار نمییابند.
ب. تولّی و تبرّی از دیدگاه احادیث
1.زراره از امام محمد باقر ـ علیه السّلام ـ نقل میکند: بنی الاسلام علی خمسة الاشیاء، علی الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایة، قال زراره: فقلتُ ایّ شی من ذلک افضل؟ فقال: الولایةُ افضل؛ لانّها مفتاحُهُنَّ، و الوالی هو الدلیل علیهن، اسلام بر پنج پایه بنا شده است، بر نماز، و زکات و حج و روزه، و ولایت (رهبری معصومین)، زراره میگوید: عرض کردم: کدامیک از اینها افضل است؟
فرمود: ولایت افضل است؛ زیرا کلید همة آنهاست، (و والی و رهبر الهی راهنما به نور چهار اصل دیگر است)، از این تعبیر به خوبی استفاده میشود که ولایت و اقتدا به اولیاء الله سبب احیاء سایر برنامههای دینی و مسایل عبادی و فردی و اجتماعی است، و این اشارة روشنی به تأثیر مسأله ولایت در امر تهذیب نفوس و تحصیل مکارم اخلاق میباشد.
2. قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ انّ حول العرش منابِرٌ من نور، علیها قوم لباسهم و وجوههم نور لیسوا بانبیاء، یغبطهم الانبیاء و الشهداء، قالوا یا رسول الله! حلّ لنّا، قال: هم المتّحابّون فی الله و المتّجالون فی الله و المتزاودون فی الله
3.و در «حدیث قدسی خداوند» آمده که به حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ فرمود: آیا هرگز عملی برای من انجام دادهای؟ موسی ـ علیه السّلام ـ عرض کرد: آری! برای تو نماز خواندهام، روزه گرفتهام، انفاق کردهام و به یاد تو بودهام، خداوند فرمود: امّا نماز برای تو نشانة (ایمان) است و روزه سپر آتش، و انفاق سایهای در محشر، و ذکر خدا نور است، کدام عمل را برای من بجا آوردهای! موسی ـ علیه السّلام ـ عرض کرد: خداوندا! خودت مرا در این مورد راهنمایی فرما، خداوند فرمود: آیا هرگز به خاطر من با کسی دوستی کردهای، و به خاطر من کسی را دشمن داشتهای؟
با توجه به قسمتی از آیات و روایات ذکر شده در باب تولّی و تبرّی، به خوبی استفاده میشود که تولّی معنایی بالاتر و عالیتر از دوستی دارد و آن پذیرفتن ولایت خدا و اولیای اوست، و خود را مطیع فرمان آنها کردن است، و تبرّی یعنی زیر بار ولایت غیر خدا نرفتن است، از این رو نخستین پیام اسلام که از حلقوم مبارک پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در فضای مکه طنین انداخت و تمام جهانیان را به سوی آن فراخواند (قولوا لا اله الا الله تفلحون) بود که شرط رستگاری را تبرّی از غیر خدا و تولّای ولایت خدایی بیان فرمودند.
By Ashoora.ir & Night Skin